تصاویر فیلم
پیشنهادهای مشابه
نمایش همهنقد و بررسی
معتبر: این تحلیلها بهترین و دقیقترین نتایج رو دارن! ما دادههای کافی و باکیفیت داشتیم و هوش مصنوعی ما نتایج مناسبی رو برای این دسته از فیلمها بهمون داده.
خشونت: کم
ترس: کم
ناهنجاری اجتماعی: زیاد
الگوی مثبت: متوسط
پیام مثبت: متوسط
خلاصه فیلم
ویرایش«میگل فلورس (با بازی گوییرمو فرانچلا)، هواشناس مشهور و خودخوانده "عصمتناپذیر" و "خداوندگار آب و هوا"، در آستانهی پخش برنامهی جدید آب و هوای خود در ساعات پربینندهی تلویزیونی در ابتدای فیلم "باران و تگرگ" است. وقتی پیشبینی نادرستی انجام میدهد و طرفداران وفادارش به دلیل تگرگ غیرمعمول متحمل خسارت میشوند، از چشمها میافتد. تهیهکننده، گوستاوو (با بازی مارتین سیفلد)، او را به مرخصی اجباری میفرستد. میگل تصمیم میگیرد در خانهی دخترش کارلا (با بازی رومینا فرناندس) در کوردوبا، که از او دور افتاده و متخصص اطفال است، مخفی شود، اما حتی در آنجا طرفدار خشمگینش، لوئیس (با بازی پتو مناهم)، او را پیدا میکند. در حالی که پدر و دختر به سمت آشتی پیش میروند، میگل یک درویش محلی را پیدا میکند که میتواند آب و هوا را تا دقیقه پیشبینی کند. آیا او دوباره به شهرت بازمیگردد، یا در طول مسیر درسهایی آموخته است؟»
درباره این موارد گفتگو کنید
- «خانوادهها میتوانند در مورد سقوط میگل از جایگاهش در فیلم "همه سلام" صحبت کنند. آیا میتوانید مثالی از یک سلبریتی بزنید که اشتباهی در انظار عمومی مرتکب شد و بهخاطر آن در رسانههای اجتماعی و در میان مردم مورد طرد گسترده قرار گرفت؟ آیا این رفتار منصفانه و موجه بود؟ در درازمدت چه اتفاقی افتاد؟»
- «چرا میگل ظاهراً با ماهی طلاییاش رابطهای صمیمیتر از رابطهاش با دخترش دارد؟ این موضوع در طول فیلم چگونه تغییر میکند؟»
- «میگل اولین تگرگ را به تغییرات آب و هوایی نسبت میدهد. چرا؟»
آنچه والدین باید بدانند
ویرایشوالدین باید بدانند که فیلم کمدی آرژانتینی «درود بر همه» حاوی پیامهای مثبت، زبان و مضامین بالغانه است. این فیلم به طنز شهرت و سلبریتیها را به تصویر میکشد. در فیلم نشان داده میشود که طرفداران در رفتار خود با افراد مشهور در رسانههای اجتماعی بسیار متغیر هستند و گاهی بیش از حد به سلبریتیها اعتماد میکنند. به همین ترتیب، یک مجری هواشناسی مشهور به دلیل یک پیشبینی اشتباه از محبوبیت میافتد، زیرا خود را بیعیب و نقص معرفی کرده بود. این مرد باید با کمبودهای خود کنار بیاید، تلاش کند تا اعتماد را به دست آورد و در عین حال پلهای شکسته با دختر دور از دسترس خود را ترمیم کند. زبان در زیرنویسهای انگلیسی شامل عباراتی مانند «لعنتی»، «احمق»، «خر»، «احمق»، «ابله»، «احمق»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»، «ابله»،
این فیلم چه نکات مثبتی دارد
امیدواریم این کمدی آرژانتینی دوستداشتنی در میان انبوه فیلمهای نتفلیکس گم نشود. «همهچیز برای فروش» (ترجمهای خلاقانه از عنوان اصلی فیلم) شایستهی توجه بیشتری است. صحنهی آغازین فیلم که بسیار خندهدار است، مجری مشهور هواشناسی را نشان میدهد که ظاهراً فروتن است اما در واقع از ستایش همسایگان، غریبهها و همکارانش لذت میبرد. واضح است که میگل از موقعیت اجتماعی خود لذت میبرد و فرانچلا، کمدین، بهخوبی این نقش را ایفا میکند—چشمهایش میدرخشد و در قدمهایش نشاطی موج میزند. اگر در کارتونها، دندانش میدرخشید، تعجبی نداشت. وقتی میگل از جایگاه خود سقوط میکند، این تغییر اجتماعی همچنان خندهدار است. زنی در خیابان به نوهاش فریاد میزند: «حذفش کن!» همه او را مقصر میدانند. با این حال، فرانچلا نقش میگل را بهگونهای بازی میکند که او را افسرده اما هرگز شکستخورده نشان نمیدهد. وقتی با صحبتهای کودکانه و بوسیدن هوا، ماهی قرمزش را که مثل فرزندش است، آرام میکند و از بوئنوس آیرس فرار میکند، خجالتزده و ترسیده است، اما هرگز شکستخورده نیست.این فیلم از طریق شخصیت میگوئل، شهرت را به تمسخر میگیرد، اما همچنین به شکلی هوشمندانه به نقد سادهباوری و وفاداری مردم به پیشگویان تلویزیونی میپردازد، که در شخصیت لوئیس تجلی مییابد. او در شهرت میگوئل، تسکینی برای زندگی دشوار خود مییابد. در همین حال، تهیهکننده شبکه با رفتاری خودخواهانه، تصمیمات غیراخلاقی خود را توجیه میکند. همچنین، طنز منطقهای در نحوه برخورد مردم محلی در کوردوبا، زادگاه میگوئل، با او جالب توجه است، بهویژه زمانی که او با مردم متکبر بوئنوس آیرس مقابله میکند. هنگامی که میگوئل در خانه دخترش فرود میآید و داستان به سمت احساسیتر شدن پیش میرود، کمی کند میشود. به همین ترتیب، در پرده سوم، مخاطب باید باور خود را کاملاً کنار بگذارد تا با لحن جادویی و سپس آخرالزمانی آن همراه شود. اما این ایرادی ندارد، زیرا ما همچنان میخواهیم شخصیت اصلی، که در ظاهر یک یاغی است اما قلبی مهربان دارد، پیروز شود. همانطور که گروه موسیقی زنده در ابتدای نمایش میخواند، در شعری که خود او سروده است: «او آمده است—میگوئل! میگوئل آمده است!»
دیدگاههای کاربران
دیدگاهی ثبت نشده است.