خرگوش مرغی و همستر تاریکی

دو خرگوش به نام‌های پیتر و لاپین که برادر یکدیگرند در یک سفر ماجراجویی برای پیدا کردن همستر تاریکی، با یک حیوان عجیب روبه رو می‌شوند و پیتر او را به فرزند خواندگی قبول می‌کند. مرغ گوش، نصف مرغ و نصف خرگوش است. او نیز همانند پدرش عاشق ماجراجویی و کشف چیزهای باارزش است و تمام مدت در حال خواندن کتاب‌های ماجراجویی کشف گنج است. پدرش پادشاه شده و عمویش لاپین به دلیل حرص و طمع به پادشاهی در زندان است. مرغ گوش سعی می‌کند در مسابقات گزینش ماجراجویی شرکت کند تا عضو انجمن ماجراجویان سلطنتی شود ولی به دلیل عدم پذیرش تفاوتی که با بقیه حیوانات دارد در مسابقه موفق نمی‌شود و برای جبران آن می‌خواهد همستر تاریکی را پیدا کند تا خود را به پدرش اثبات کند. لذا هنگام مطالعه کتاب‌های مربوط به همستر تاریکی، به سرنخی که دست عمویش است، می‌رسد و به‌صورت تصادفی، عمویش از زندان فرار می‌کند تا با بدست آوردن همستر تاریکی خود را به پادشاهی برساند. مرغ گوش که مقصد عموی خود را می‌داند نیز برای یافتن همستر به همراه مستخدمش لاک پشت و یک راسوی مسلط به هنرهای رزمی‌می‌رود.  بعد از گذراندن مسیری سخت و مشکلاتی که عمویش برایش ایجاد می‌کند و قبول شدن در سه آزمون مرگبار بدست آوردن همستر تاریکی، می‌تواند به عصایی جادویی دست پیدا کند که قدرت اداره همسترهایی یخ زده را دارد که مجدد عمویش سر می‌رسد و عصا را از آن خود می‌کند. و به‌واسطه همسترهایی که زنده شده اند؛ مرغ گوش و همراهانش را گرفتار می‌کنند. مرغ گوش با صحبت‌هایی که مگ در مورد خاص بودنی که دلیلش همان متفاوت بودن است، می‌کند و اتفاقاتی که در طول سفر برایش رخ داده و صحبت‌هایی که همیشه پدرش می‌کرد که تفاوت هاست که باعث خاص بودن افراد می‌شود و باید آن را پذیرفت، او را به باور می‌رساند و نیمه مرغ بودن خود را قبول می‌کند و با پرواز کردن دوستانش را از مهلکه نجات می‌دهد و رهسپار شهر می‌شوند تا جلوی عمو را بگیرند. و در نهایت موفق می‌شوند و با از بین بردن عصای جادویی و میلیون‌ها همستری که بیرون آمده بودند، شهر و پدرش پادشاه را نجات می‌دهد.

• مرغ گوش بارها می‌شنود که آنچه شما را متفاوت می‌کند، شما را خاص می‌کند؟! به‌نظرت یعنی چه؟ تو چه ویژگی متفاوتی داری که از دیگران متمایزت می‌کند؟ چگونه می‌توان از این تفاوت‌ها در جهت رشد خود، استفاده کرد؟ چطور مرغ گوش می‌توانست سریع‌تر به پذیرش تفاوت‌های خود با دیگران برسد؟ چه راه‌هایی وجود داشت؟ مرغ گوش و دوستانش چطور کار تیمی را انجام دادند؟ ارزیابی شما چطور است؟ منفی‌بافی و ناامیدی لاک پشت آیا باعث پیشرفت کار می‌شد یا بیشتر ذهن همه را متلاطم می‌کرد؟ اگر عمو لاپین هم تفاوت خود را پذیرفته بود و طمع و سودای پادشاهی نداشت، زندگی بهتری نصیبش نمی‌شد؟ برای داشتن سفرهای ماجراجویانه چه کارهایی می‌توان انجام داد؟ کدام قسمت انیمیشن برایت ترسناک بود؟ خلاصه: مرغ گوش بارها می‌شنود که آنچه شما را متفاوت می‌کند، شما را خاص می‌کند؟! به‌نظرت یعنی چه؟ تو چه ویژگی متفاوتی داری که از دیگران متمایزت می‌کند؟

انیمیشن به‌واسطه ماجراجویی بودن با چاشنی طنز که بر اساس رمان تصویری "مرغ گوش" کریس گراین ساخته شده است، اثری پرکشش و جذاب برای مخاطب است و با تقسیم‌بندی مستقیم بین قهرمان و شرور، فضایی شفاف ایجاد کرده است و  به‌واسطه پرداختن روی تفاوت‌های فردی حتی فاحشی مانند دو موجود در قالب یک موجود بودن کوشیده این پیام را منقل کند که هرکس بر اساس توانایی‌ها و مختصات فردی می‌تواند مثمر ثمر باشد. موجودات فیلم هرکدام به نحوی متفاوت بودند و به‌واسطه آن مورد تمسخر قرار می‌گرفتند؛ عمو لاپین که یکی از گوش‌هایش شکسته بود و هرگز نتونست این تفاوت خود را بپذیرد و می‌خواست با بدست آوردن قدرت، تفاوت خود را جبران کند تا مثل بقیه باشد. لاک پشتی که بدون لاک به دنیا آمده بود و در لاک عمویش روزگار می‌گذراند تا کسی متوجه تفاوتش نشود، در نهایت لاکش را بیرون آورد تا به‌وسیله آن به دوستانش کمک کند و راسو مگ که به خاطر بد بو بودن توسط دیگران طرد می‌شد ولی پذیرفت که بواسطه آن میتواند دشمنان را طرد کند و اوج آن‌ها موجودی که نصف مرغ و نصف خرگوش بود! در نهایت همه‌ی آن‌ها با تشکیل دادن یک تیم تفاوت‌های خود را می‌پذیرند و می‌توانند بر عمو لاپین پیروز شوند و همه را از شر انبوه همسترها نجات دهند. شما می‌توانید با تاکید روی پیامی‌که در فیلم تکرار می‌شود که تفاوت‌های افراد هست که باعث خاص بودنشان می‌شود و با همین تفاوت‌ها هم می‌توان منجی بود، آن را تقویت کنید به خصوص در مورد کودکان و نوجوانانی که چه در ظاهر و چه در باطن ویژگی‌های خاصی دارند. ولی باید توجه داشته باشید شاید نوجوان یا کودک دنبال نمونه عینی چنین موجودی در زندگی واقعی باشد که با درایت شما باید تاکید شود تنها ایده‌پردازی و خیال‌پردازی نویسنده باعث خلق چنین موجود بی‌هویت و نامعلومی‌ شده است وگرنه چنین موجوداتی وجود ندارند.  همچنین تماشای صحنه‌هایی از تله‌های انفجاری، زد و خورد و تعقیب و گریز و امکان له شدن توسط چرخ‌های غول پیکر و دیوارهایی میخ دار برای کودک زیر 10 سال مناسب نیست. خلاصه: لازم به ذکر است والدین بهتر است نسبت به خرافی بودن طلسم و جادو و قدرت‌های منحرفی که این ابزارها در اختیار فرد قرار می‌دهند اشراف داشته باشند و به کودک خود یادآور شوند که واقعی نبوده و زاییده خیال نویسنده است.

این پویانمایی اقتباسی رنگارنگ و اغلب طنزآمیز از یک داستان ماجراجویانه کلاسیک است که بر اساس مجموعه رمان‌های گرافیکی کریس گراین ساخته شده است. بینندگانی که با ایندیانا جونز و داستان‌های مشابه جستجوی گنج آشنا هستند، صحنه‌های قرض گرفته‌شده در پویانمایی «خرگوش‌مرغ و همستر تاریکی» را تشخیص خواهند داد. از گیر افتادن در مکانی با دیوارهای تیز و در حال بسته شدن تا کف‌های سنگی پر از تله، همه و همه باعث می‌شوند والدین ناخودآگاه لبخند بزنند.این داستان به دلیل آشنا بودن، انقلابی نیست و وارد قلمروهای جدید زیادی نمی‌شود. این یک داستان ساده با تقسیم‌بندی مشخص بین قهرمان و ضدقهرمان است. قهرمانان مهربان و آماده برای بخشیدن هستند، در حالی که ضدقهرمان بسیار در روش‌های خود گیر کرده و تا آخرین لحظه سرسخت است. چالشی که قهرمان با آن مواجه است به‌تدریج در طول فیلم پیشرفت می‌کند، زیرا چیکن‌هیر کمی خودزنی را آغاز می‌کند و سپس با کمک دوستان و خانواده شروع به پذیرفتن تفاوت‌های خود می‌کند. تا پایان، او سرانجام می‌تواند ویژگی‌های منحصر‌به‌فرد خود را به‌طور کامل بپذیرد و او و کسانی که اطرافش هستند بهتر از آن بهره می‌برند. ایده پذیرش تفاوت‌های خود در سراسر فیلم به‌طور مکرر مورد بحث قرار می‌گیرد، که آن را به یک موضوع آسان برای صحبت کردن خانواده‌ها پس از تماشای فیلم تبدیل می‌کند.