سرزمین بی صاحب

یک خانواده چهار نفره آمریکایی در مرزعه‌ای در یک منطقه مرزی زندگی می‌کنند. مزرعه آنها محل عبور مهاجران غیرقانونی و قاچاقچیان انسان و مواد مخدر است و گاهی به آن دستبرد زده می‌شود. شبی که مهاجران از مزرعه عبور می‌کند، بین بیل با آنها درگیری رخ می‌دهد و یک پسر مکزیکی توسط جکسون کشته می‌شود، لوکاس هم زخمی می‌شود. جکسون بعد از این اتفاق به مکزیک می‌گریزد، در آنجا کار می‌کند و تصمیم می‌گیرد به شهری برود که پسر کشته شده در آنجا زندگی می‌کرد و قرار است در آنجا دفن شود تا خود را در معرض قضاوت پدر او قرار دهد. در نهایت پدر پسرک گذشت می‌کند و جکسون به آمریکا بازمی‌گردد.

• پدر و مادر جکسون از او می‌خواستند که برای ادامه ورزشش به نیویورک برود، اما او می‌خواست در کنار خانواده بماند، به نظر تو حق با کدام بود و هرکدام از این انتخاب‌ها چه خوبی‌ها و بدی‌هایی داشت؟ به نظرت کار جکسون در رو به رو شدن با پدر پسری که به قتل رسیده درست بود یا نه؟ اگر این کار را نمی‌کرد، خود او و پدر آن پسر چه احساسی داشتند؟ برخورد پدر ممکن بود چه طور دیگری باشد؟ خودت را جای جکسون بگذار، آیا حاضر بودی برای دیدن پدر پسرک سختی‌ها و خطرات را تحمل کنی؟ تا حالا فیلمی را دیده‌ای که در مورد مکزیک یا مکزیکی‌ها باشد؟ این فیلم در نشان دادن این کشور چه فرقی با آنها داشت؟

منطقه بی‌طرف یک فیلم اکشن و ماجرایی است  در مورد جوانی که ناخواسته یک مهاجر غیرقانونی را به قتل می‌رساند و برای رهایی از عذاب وجدان به طور غیرقانونی وارد مکزیک می شود تا از پدر آن مهاجر طلب عفو کند.. در این فیلم صحنه‌های درگیری و زد و خورد وجود دارد و در عین حال ارزش‌های خانوادگی و ارزش‌های انسانی نیز در آن نسبتا پررنگ است. همچنین در این فیلم این فرصت به مخاطب داده می‌شود که با عواطف افراد مختلف و طرف‌های ماجرا احساس نزدیکی و همذات پنداری کند. خلاصه: یک فیلم اکشن، ماجرایی و خانوادگی که صحنه‌های متعدد درگیری و خشونت را نمایش میدهد اما ارزش های انسانی نیز در آن پررنگ میشود.