فندق شکن و فلوت جادویی

ماری دختر جوانی است که بعد از مرگ پدرش با مادرش زندگی می‌کند. او متوجه می‌شود پدرش بدهکاری سنگینی به آقای رتر دارد و آقای رتر به جای طلبش از ماری خواستگاری می‌کند. ماری طی یک اتفاق جادویی کوچک می‌شود و به جهان دیگری می‌رود. او با شاهزاده‌ای به نام جورج آشنا می‌شود که مادر و برادر ناتنی‌اش پادشاهی را از او و پدرش دزدیده‌اند. ماری و دوستانش که یک بز و یک بوقلمون هستند، به شاهزاده کمک می‌کنند تا به دشمنانش غلبه کند و پادشاهی را پس بگیرد. جورج نیز عاشق ماری می‌شود و زمانی که پدرش دوباره به سلطنت باز می‌گردد، با ماری ازدواج می‌کند.

• چرا ماری تصمیم گرفت به جورج کمک کند؟ دوستان ماری، نوک قرمزی و فرفری چه ویژگی‌های خوب و بدی داشتند؟ چرا ماری تصمیم گرفت جواب مثبت به رتر بدهد؟ تفاوت ماری و مارگارت در چه بود؟ خلاصه: شخصیت‌ها خوب و بد را نام ببر و بگو کدام ویژگی‌ها باعث شد این شخصیت را داشته باشند؟

این انیمیشن یک محصول پرنسسی محسوب می‌شود و سرشار از وهم و طلسم و جادوست. این را به فرزند خود یادآوری کنید که در جهانی که ما در آن زندگی می‌کنیم، همه چیز با تلاش به دست می‌آید. نه نامه‌ی جادویی، نه چوب‌دستی و نه فلوت جادویی در این جا وجود ندارد. نوک قرمزی (بوقلمون) شخصیت ترسویی دارد و تنها زمانی می‌تواند بر این ترسش غلبه کند، که با آن روبه‌رو می‌شود. در جایی از این انیمیشن موش‌ها خطاب به انسان‌ها می‌گویند «شما از نوادگان میمون‌ها هستید.» این مسئله به داروینیسم یا فرضیه‌ی تکامل داروین اشاره دارد که با مبانی دینی ما در تضاد است. غلط بودن این جمله را به فرزندتان یادآوری کنید. به او بگویید ما از نسل انسان‌هایی به نام آدم و حوا هستیم نه میمون‌ها! با جستجو و یافتن مطالب بیشتری در این زمینه او را راهنمایی کنید. خلاصه: به فرزند خود بگویید طلسم و جادو واقعیت ندارد و این تلاش انسان است که اصالت دارد. باید به ترس‌ها غلبه کرد. درباره‌ی اینکه ما انسان‌ها تکامل یافته‌ی میمون‌ها نیستیم، با فرزندتان گفت‌وگو کنید.