تصاویر فیلم
پیشنهادهای مشابه
نمایش همهنقد و بررسی
معتبر: این تحلیلها بهترین و دقیقترین نتایج رو دارن! ما دادههای کافی و باکیفیت داشتیم و هوش مصنوعی ما نتایج مناسبی رو برای این دسته از فیلمها بهمون داده.
خشونت: خیلی کم
ترس: خیلی کم
ناهنجاری اجتماعی: متوسط
الگوی مثبت: کم
پیام مثبت: کم
خلاصه فیلم
ویرایشپریدیپ (ابهیشک بنانجی) برای کار به بمبئی، نزدیکترین شهر بزرگ، از روستای خود مهاجرت کرد. بدون دوست یا دوستدختر، او تنهایی خود را با همراهی بیصدا و بیتفاوت مانکن زن جدید مغازه تسلی میدهد. با او صحبت میکند، او را به گردشهای رمانتیک بعد از ساعات کاری میبرد، برایش جواهرات میخرد، نامی برایش انتخاب میکند، او را به سینما میبرد و رازهایش را با او در میان میگذارد. توجهات وسواسگونه او توسط دوربینهای امنیتی مغازه ضبط میشود. او را فاسد میخوانند و رئیس شوکهشدهاش او را اخراج میکند. پریدیپ بیکار به خانه روستایی خود بازمیگردد تا مادرش را ببیند. در آنجا با دوست دوران کودکیاش، ساشی (تی.جی. باهانو)، که حالا بزرگ و زیبا شده، ملاقات میکند. ظاهراً با جسارت به دست آمده از تجربه "قرار گذاشتن" با مانکن، رابطهشان را دوباره برقرار میکند و به نامزدی میانجامد. در فصل دوم، ناندو (دلزاد هیوند)، یک بچه خیابانی سابق، در یک کلبه زندگی میکند و به عنوان اپراتور پروژکتور در سینما محلی کار میکند. او توجه یک دختر محلی به نام مانجاری (رینکی راجگورو) را جلب میکند، که از خانه ناخوشایند و فقیر خود به سینما میگریزد. آنها با هم نقشه فرار از زندگیشان را میکشند، با برنامهای که تاریک و مبهم به نظر میرسد، اگر کاملاً غیرواقعی نباشد، و ما را به فکر آینده آنها میاندازد. سومین داستان کوتاه، نگاهی به طبقه متوسط رو به بالای بمبئی ارائه میدهد، جایی که مشکلات بیسوادان، بیخانمانها و گرسنهها با مشکلات طبقه مرفه جایگزین میشود، که نیازی به نگرانی برای تهیه وعده غذایی بعدی ندارند. با تأمین راحتی و نیازهای اساسی، این شخصیتها به دنبال مشکلات دیگری هستند. تانو (زویا حسین) متوجه میشود که شوهرش آرجون (نیکیل دوولدی) با ناتاشا (پالومی گوش)، همکار تجاریاش، رابطه دارد. تانو شوهر ناتاشا، ماناو (کونال کاپور) را متقاعد میکند تا سرنخهایی از پیامها و رسانههای اجتماعی را دنبال کند تا منشأ این رابطه را کشف کند. ماناو آماده است که به خاطر این رابطه ازدواجش را به پایان برساند، اما تانو فقط میخواهد شوهر موفق و مدیر اجراییاش را بازگرداند. او نگران است که طلاق ناتاشا را آزاد کند تا با آرجون جفت شود، چیزی که او نمیتواند تصور کند. تانو و ماناو دوستان میشوند و تصمیمات شگفتانگیزی میگیرند.
درباره این موارد گفتگو کنید
- خانوادهها میتوانند در مورد تفاوتهای آشکار بین زندگی فقرا و ثروتمندان، همانطور که در این داستانها به تصویر کشیده شده است، صحبت کنند. آیا این موضوع نشان میدهد که عشق و خوشبختی امتیازاتی هستند که فقط در اختیار عدهای خوششانس قرار دارند؟ آیا با این موضوع موافق هستید؟ چرا بله یا خیر؟
- به چه صورت فیلم نشان میدهد که یافتن عشق، معنا و تعلق در زندگی برای فقرا دشوارتر است؟
- چرا فکر میکنید عشق یک مرد به مانکن فروشگاهی را فاسد تلقی میکنند؟ چه نوع کمبودهای عاطفی یا نیازها ممکن است باعث شود کسی در یک شیء بیجان آرامش پیدا کند؟
آنچه والدین باید بدانند
ویرایشوالدین باید بدانند که آنکاهی کاهانیا (داستانهای ناگفته) یک سهگانه هندی است که توسط سه کارگردان مختلف ساخته شده و هر کدام به بررسی تنهایی و عشق در طبقات مختلف اجتماعی-اقتصادی این کشور وسیع میپردازند. در یکی از فیلمها، مردی که به دلیل شرایط اقتصادی از خانه دور افتاده، عاشق مانکنی میشود. در فیلم دیگر، دو نفر که از هم دور افتادهاند، یکدیگر را پیدا میکنند و در سومی، در غیاب فشارهای فقر، دو نفر آزادانه با ازدواج، هویت و خیانت دست و پنجه نرم میکنند. زبان فیلم شامل کلمات نامناسب و توهینآمیز است و شخصیتها سیگار میکشند. برای آگاهی از فیلمهای مشابه، میتوانید برای دریافت ایمیلهای هفتگی شب فیلم خانوادگی ثبتنام کنید.
این فیلم چه نکات مثبتی دارد
این سرگرمی گیجکننده است. قسمت اول، مثل فیلم لارس و دختر واقعی، شروع به کاوش در ذهنیت فردی تنها و خجالتی میکند، اما برخلاف فیلم رایان گاسلینگ، هرگز به اندازه کافی پیش نمیرود تا ما بتوانیم در مورد شخصیتها چیز زیادی یاد بگیریم. وسواس مرد با مانکن هم شیرین و هم ترسناک است، که بهخوبی توسط ابیشک بانرجی بازی میشود، اما داستان هیچ درکی از اینکه بعداً چگونه به راحتی محبت خود را به یک انسان منتقل میکند، به ما نمیدهد. قسمت دوم به همان شیوه، از طریق عدم توسعه شخصیت، ناامید میکند.از طرف دیگر، سومین داستان به شیوههای مختلف نگاه افراد به خودشان میپردازد، چه بهصورت فردی و چه بهعنوان شریک در روابط، که نشان میدهد کارگردان، نویسنده و بازیگران همگی بینش و تخیل لازم را برای کاوش بیشتر شخصیتها و رسیدن به پایانی بسیار رضایتبخشتر داشتند، و همین امر باعث میشود که این اثر، ناامیدکنندهتر به نظر برسد. در سه داستان درباره نیازهای انسانی، ما میآموزیم که آرزوی ساده تعلق داشتن میتواند توسط نیازهای فوریتر ناشی از انفجار جمعیت و فقر، تحتالشعاع قرار گیرد.
دیدگاههای کاربران
دیدگاهی ثبت نشده است.