پادشاه خرس قطبی

در سرزمینی آفتابی و سرسبز، جادوگری شرور که در آرزوی حکومت بر جهان است، شاهزاده‌ای جوان و خوش‌سیما را که از پیوستن به کمپین شرورانه‌اش سر باز می‌زند، نفرین می‌کند. به‌عنوان مجازات، او شاهزاده را به خرس قطبی تبدیل می‌کند. این نفرین قرار است هفت سال به طول بینجامد، در این مدت هر شب در نیمه‌شب شاهزاده به شکل انسان بازمی‌گردد. او هرگز نباید اجازه دهد کسی چهره‌اش را ببیند، در غیر این صورت مجبور به ازدواج با جادوگر خواهد شد و برای همیشه نفرین خواهد شد. خرس قطبی شاهزاده به شمال سرد و یخی سفر می‌کند، جایی که به‌راحتی با محیط سازگار می‌شود. او در آنجا با شاهدخت رؤیاهایش ملاقات می‌کند. شاهزاده داستان خود را برای او بازگو می‌کند و عشق و اعتماد او را به دست می‌آورد. شاهدخت علی‌رغم مخالفت‌های پدر دلسوزش، با شاهزاده به سرزمین او می‌رود، جایی که به همسر او تبدیل می‌شود و فرزندان او را به دنیا می‌آورد. اما آینده شاهزاده بار دیگر به خطر می‌افتد، درست قبل از پایان نفرین، شاهدخت از دستور او سرپیچی می‌کند و در حالی که شاهزاده خواب است، به‌طور مخفیانه به چهره او نگاه می‌کند. اشتباه او بار دیگر جادوگر را به حرکت وا می‌دارد.

• خانواده‌ها می‌توانند در مورد آوردن قصه‌های عامیانه به صفحه نمایش صحبت کنند. چرا حفظ سادگی داستان و قابل باور کردن رفتار شخصیت‌ها مهم است؟ آیا این فیلم این کار را انجام می‌دهد؟
• چرا فکر می‌کنید شاهزاده خانم از دستور مهم همسرش سرپیچی کرد و هدیه خواهرانش را پذیرفت؟ شاهزاده خانم چگونه اشتباه وحشتناکش را جبران کرد؟
• عبارت قصه‌ی عامیانه را جستجو کنید. چه داستان‌ها یا فیلم‌هایی را به‌عنوان قصه‌های عامیانه‌ی به‌یادماندنی خوانده‌اید یا دیده‌اید؟

والدین باید بدانند که برخی تصاویر ترسناک حیوانات، همراه با جادوگر شرور و پیروانش که به عمد وحشت‌انگیز هستند و «نیمه ناپدید شدن» سه کودک خردسال، این فیلم را برای بینندگان بسیار جوان یا حساس، انتخابی نامناسب می‌کند. گرگ‌های خشمگین با دندان‌های نمایان و سرعت آتشین، در چند صحنه، شخصیت‌های انسانی را تهدید و تعقیب می‌کنند. خرس قطبی (که به راحتی به عنوان یک مرد در لباس خرس قابل تشخیص است) اغلب روی دو پا می‌ایستد و غرش می‌کند اما واقعاً خطرناک نیست. هیچ حمله یا آسیبی وجود ندارد و سربازانی که برای نبرد فرستاده می‌شوند، به جای مواجهه با این موجودات، فرار می‌کنند. جادوگر در آزمایشگاهی که بخار و سموم در آن جوشان است، کار می‌کند. او با انفجارهای دود و جرقه‌های برق، جادوی خود را به نمایش می‌گذارد و موجودات واقعاً عجیب و غریب شبیه شیطان را احضار می‌کند. برای اطلاع از فیلم‌های مشابه بیشتر، می‌توانید برای دریافت ایمیل‌های هفتگی شب فیلم خانوادگی ثبت‌نام کنید.

مشخص نیست که این داستان با قواعد گیج‌کننده‌اش که «افسانه» را تعریف می‌کنند، یا خود تولید فیلم است که تماشای آن را دشوار می‌کند. با بازیگری یکنواخت و افتضاح، تلاش‌های خنده‌دار برای جلوه‌های «ویژه» (مرد در لباس خرس قطبی و صدای مضحک او تقریباً غیرقابل توصیف است)، و مجموعه‌ای از شخصیت‌های زشت (مثلاً صحنه‌ای از مهمانی با میهمانان زشت و عجیب که بر سر بشقاب‌های بزرگی از غذاهای بد مزه آب دهان می‌ریزند)، تنها تماشاگر بی‌سلیقه‌ای می‌تواند چیزی برای لذت بردن در این تلاش دست و پا چلفتی برای زنده کردن یک افسانه نروژی پیدا کند.