تصاویر فیلم
پیشنهادهای مشابه
نمایش همهنقد و بررسی
معتبر: این تحلیلها بهترین و دقیقترین نتایج رو دارن! ما دادههای کافی و باکیفیت داشتیم و هوش مصنوعی ما نتایج مناسبی رو برای این دسته از فیلمها بهمون داده.
خشونت: متوسط
ترس: متوسط
ناهنجاری اجتماعی: زیاد
الگوی مثبت: متوسط
پیام مثبت: متوسط
خلاصه فیلم
ویرایشدر اولین تجربه کارگردانی رابین رایت، بازیگر، در فیلم لند، او نقش ادی را بازی میکند، یک وکیل آشفته که به دنبال انزوا در کلبهای دورافتاده است، جایی که به نظر میرسد مصمم به خودکفایی کامل است، اما به جای آن تقریباً از گرسنگی میمیرد. فلشبکها نشان میدهند که ادی از نوعی تراژدی جان سالم به در برده است که او را ویران و تقریباً به سمت خودکشی سوق داده است. او به کسی از سفرش نمیگوید و توصیههای یک محلی را برای همراه داشتن ماشین نادیده میگیرد. زندگی سخت برای مدتی ادامه مییابد، تا زمانی که طبیعت ضربهای سخت میزند. ادی در آستانه مرگ، توسط شکارچی مهربانی به نام میگل (دیمین بیچیر) پیدا میشود، که دوستش آلوا (سارا دون پلج)، یک پرستار، را برای کمک به نجات او فرا میخواند. آلوا، میگل را مسئول مراقبت از ادی میکند، و آنها به زودی معاملهای میکنند: او (و سگ وفادارش) به او شکار کردن را یاد میدهد و سپس او را ترک میکند، بدون اینکه سوالی بپرسد. به آرامی و به طور مداوم، شکار کردن، خوردن و بودن با میگل به روال ادی تبدیل میشود و او را از غم و ناامیدی بیرون میکشد.
درباره این موارد گفتگو کنید
- «خانوادهها میتوانند در مورد به تصویر کشیدن غم و اندوه و سلامت روان در این فیلم صحبت کنند. چگونه برجای ماندن از تروما بر ایدی تأثیر میگذارد؟ در چه زمانی غم و اندوه به چیزی فراتر از افسردگی موقعیتی یا حتی افکار خودکشی تبدیل میشود؟ او چگونه کمک میگیرد؟»
- در مورد نقاط قوت شخصیتی شخصیتهای مختلف در فیلم بحث کنید. چرا استقامت و مهربانی مهم هستند؟
- «فیلم چگونه نشان میدهد که یک آهنگ چگونه میتواند مردم را دور هم جمع کند؟ چه چیز دیگری ادی را به میگل جذب میکند؟ آیا این فیلم را میتوان نوعی داستان عاشقانه دانست؟»
- «با وجود استقلال شدید همه، چگونه شخصیتها به یکدیگر کمک و حمایت میکنند؟»
آنچه والدین باید بدانند
ویرایشوالدین باید بدانند که فیلم «سرزمین» یک مطالعه شخصیت آرام در مورد غم، تروما و انزوا است. این فیلم به کارگردانی و با بازی رابین رایت، داستان ادی (رایت) را روایت میکند، یک وکیل غمگین که در تلاش برای زندگی دور از جامعه، به سختی جان سالم به در میبرد. به دلایلی که به آرامی در فلشبکها توضیح داده میشود، او انگیزه چندانی برای زندگی کردن به نظر نمیرسد. این فیلم، یک درام غمانگیز و گاهی دلشکنانه در مورد تابآوری و ارتباط در مواجهه با تنهایی ظاهراً غیرقابل غلبه است. حمله ترسناکی از یک خرس وجود دارد، و همچنین صحنههایی از شکار حیوانات (از جمله لحظهای کوتاه که دو شخصیت پوست یک گوزن را میکنند). در یکی از صحنهها، ادی اسلحه را زیر چانه خود میگذارد، اما شلیک نمیکند. گفتگوها شامل اشاره به خشونت، مرگ و افکار خودکشی است. صحنههایی از بهبودی ادی پس از رنج بردن از هیپوترمی و گرسنگی، شامل برهنگی جزئی غیرجنسی است؛ در صحنه دیگری، او به طور مختصر در حال حمام کردن نشان داده میشود. ارتباط ادی با یک شکارچی محلی به نام میگل (دمیان بیچیر) تا حدودی عاشقانه است، اما تنها صحنه عاشقانه فیلم در فلشبکی از خاطرات ادی نشان داده میشود. استفاده از الفاظ زشت در فیلم اندک و ملایم است («ای خدا»، «لعنتی»، «لعنتی»). برای آگاهی از فیلمهای مشابه بیشتر، میتوانید برای دریافت ایمیلهای هفتگی «شب فیلم خانوادگی» ثبتنام کنید.
این فیلم چه نکات مثبتی دارد
«این درام آرام و تأثیرگذار بهطور استادانهای توسط کارگردان و بازیگر بااستعداد، رایت، اجرا و کارگردانی شده است. اگر فیلم "نومادلند" درباره جستجوی آزادی یک زن میانسال در جاده است، فیلم "لند" درباره جستجوی آزادی روح اوست. هر دو فیلم با بازی بازیگران فوقالعادهای همچون فرانسیس مکدورمند و رایت، و بازیگران مکمل برجستهای همچون دیوید استراترن و بیچیر، و همچنین کارگردانی زنان (کلویی ژائو و رایت) همراه هستند. اما درحالیکه ژائو و مکدورمند داستانی امیدوارکننده و خوشحال درباره افرادی در دهههای ۵۰، ۶۰ و ۷۰ زندگیشان روایت میکنند که از جامعه سنتی ۹ تا ۵ خارج میشوند تا فرهنگ بیخانمان خودشان را شکل دهند، داستان رایت، کاوش غمانگیزی در مورد اندوه و سکون است.»«شباهت دیگری که با فیلم "سرزمین بیقانون" دارد، ارتباط آن با فیلم "به سوی طبیعت وحشی" است، اما به دلیلی متفاوت و غمانگیزتر. دوران حضور ایدی در کلبه یادآور زمانی است که کریستوفر مککندلس در اتوبوس گذراند. هر دو فکر میکنند میدانند چه کاری انجام میدهند، اما طبیعت میتواند بیرحم، غیرقابل دسترس و خطرناک باشد. میگل با حضور خود، گرمای ملایم و حس طنز را در تعاملاتش با ایدی به تصویر میکشد. او هرگز ایدی را به افشای رازهایش وادار نمیکند و از بودن در لحظه لذت میبرد، خواه در حال آموزش شکار آهوی بیصدا باشد یا زمزمه و خواندن آهنگ "همه میخواهند بر جهان حکومت کنند". این فقط یک اجرای سریع و جمعی از آهنگ معروف گروه "ترسها و اشکها" در دهه ۸۰ نیست؛ او در صحنههای مختلف به خواندن این آهنگ ادامه میدهد، و به سرودی دلنشین برای این دو شخصیت تبدیل میشود، حتی اگر آوازشان کوک نباشد. ارتباط آهسته و گرم ایدی و میگل سرشار از امکانات رمانتیک است، اما پیوند آنها به قدری تحولآفرین است که نیازی به برچسبزنی برای قدرتمند بودن ندارد— درست مثل خود فیلم.»
دیدگاههای کاربران
دیدگاهی ثبت نشده است.