شاه ریچارد

ریچارد ویلیامز و همسرش، در یکی از محله‌های فقیرنشین آمریکا زندگی می‌کنند و 5 دختر دارند. ریچارد از قبل از تولدِ دخترانش، برنامه‌ی زندگیشان را در یک دفترچه، تدوین کرده و به شدت به آن پایبند است. او باور دارد که وینس و سرینا از برترین استعدادهای تنیس جهان هستند و روزی قهرمانان بزرگی خواهند شد که منبع الهام سایرین هستند. ریچارد برای این مهم، تمام تلاش خود را به کار می‌گیرد. او صبح تا شب با آن‌ها تمرین می‌کند و شب‌ها کار می‌کند. پس از تلاش‌های فراوان و صحبت با مربیان مختلف، بالاخره موفق می‌شود تا برای وینس یک مربی پیدا کند که رایگان به او آموزش دهد. کوهن که اولین مربی آن‌هاست، پیشنهاد می‌دهد که وینس، برای شروع و شناخته شدن توسط مربیان دیگر و مردم، در مسابقات نوجوانان شرکت کند. ریچارد می‌پذیرد و وینس برنده‌ی مسابقات نوجوانان می‌شود. این اتفاق باعث می‌شود ریچارد، قرارداد خوبی با ریک مِیسی ‌ببندد. طبق قرارداد، مِیسی می‌پذیرد که علاوه بر سرمایه‌گذاری بر روی وینس و سرینا، سایر اعضای خانواده را نیز از نظر مالی و محل اسکان، تامین کند. این قرارداد، نقطه‌ی عطفی در زندگی خانواده ویلیامز است که با هوش و درایت ریچارد محقق می‌شود. پس از دو سال، زندگی و تمرین در فلوریدا، بالاخره وینس وارد مسابقات حرفه‌ای می‌شود و با شکست حریفان و نمایش یک بازی فوق‌العاده، موفق می‌شود، در حالی که تنها 15 سال دارد، با ریبوک (Reebok) قراردادی به ارزش 12 میلیون دلار ببندد و آرزوهای خود، پدر و خانواده را محقق سازد.

• درباره‌ی زندگی قهرمانان ورزشی با آن‌ها صحبت کنید و بپرسید: تو به کدام قهرمان علاقه داری؟ آیا می‌دانی تحصیلات او چقدر است؟ می‌دانی پس از پایان دوره‌ی ورزشی، چه می‌کند؟ به نظر تو اصلا یک ورزشکار چه نیازی به تحصیلات دارد؟ چرا باید یک ورزشکار قهرمان، متواضع و فروتن باشد؟ علت علاقه‌ی تو به آن قهرمان ورزشکار چیست؟ به نظرت مثبت‌اندیشی به تنهایی می‌تواند باعث موفقیت انسان شود؟ به نظر تو، پدر وینس و سرینا، چقدر در موفقیت آن‌ها موثر بود؟ آیا با نظر ریچارد برای شرکت نکردن در مسابقات قهرمانی نوجوانان، توسط وینس، موافقی؟ خلاصه: دربارۀ قهرمانان ورزشی و زندگی‌شان و تصمیمات درست و غلط شخصیت‌های فیلم با فرزندانتان صحبت کنید.

این فیلم داستانی پرکشش، جذاب و واقعی دارد. هرکدام از شخصیت‌ها می‌توانند برای بیننده، الهام‌بخش باشند. ریچارد و همسرش الگوی خوبی هستند برای والدینی که نگران آینده‌ی فرزندانشان‌اند. با دیدن مدل رفتاری آن‌ها در خانواده‌، بیشتر از گذشته به نقش و اهمیت تربیت فرزندان در مسیر زندگی و آینده‌شان، پی می‌بریم. خانواده‌ی ریچارد، در محله‌ای زندگی می‌کنند که آسیب‌های اجتماعی بسیاری در بین جوانانش وجود دارد. دزدی، اعتیاد و قاچاق مواد مخدر به امری طبیعی در میانشان، بدل شده است و ریچارد نمی‌خواهد، دخترانش گرفتار این آسیب‌ها شوند. او مسئولانه، تمام زندگی‌اش را وقف آنان می‌کند تا هرکدام به نحوی بتوانند آینده‌ی خوبی را برای خود رقم بزنند. یکی قرار است دکتر شود، یکی وکیل، یکی مهندس و دو دیگر، قهرمان تنیس جهان؛ و این‌ امر نه به اجبار پدر بلکه به خواست خودشان، با کشف استعدادهایشان توسط والدین، راهنمایی و حمایت همه جانبه‌شان صورت می‌گیرد. آیندۀ آن‌ها همانطور رقم می‌خورد که پدر، پیش‌بینی کرده است. ریچارد، به آن‌ها گوشزد می‌کند که باید از کاری که انجام می‌دهند، لذت ببرند و این رمز موفقیت است. شعار زندگی ریچارد این است: شکیبایی، خانواده و تحصیل. او می‌خواهد وینس و سرینا قهرمان باشند اما نه به قیمت باز ماندن از درس و تحصیل. ریچارد بسیار مراقب است تا زودتر از موعد و در زمانی که دخترانش هنوز به بلوغ فکری نرسیده‌اند و در دوران کودکی و نوجوانی به سر می‌برند، وارد دنیای ورزش حرفه‌ای و چالش‌های فراوانی که به همراه دارد، نشوند؛ همچنین او کاری می‌کند که وینس، دختر 14 ساله‌اش، علاوه بر ورزش و تحصیل، به چهار زبان زنده‌ی دنیا مسلط شود و این کار او بسیار ستودنی است. چه بسیار هستند قهرمانان نوجوانی که به دلیل فشار تمرین‌ها، از درس و تحصیل، باز می‌مانند و یا خدای نکرده در دام اعتیاد گرفتار می‌شوند، چرا که آن‌ها، هنوز خیلی جوان هستند و امکان خطا و اشتباه دارند؛ همانطور که در سکانسی از فیلم می‌بینیم که جنیفر کاپریاتی، قهرمان نوجوان تنیس، به دلیل کشف مقداری ماری‌جوآنا در اتاقش، توسط پلیس دستگیر می‌شود. حمایت ریچارد از خانواده، در یک سکانس بسیار تماشایی و تحسین‌برانگیز است. جایی که وینس از او می‌خواهد اجازه بدهد تا در مسابقات قهرمانی شرکت کند، ریچارد به او می‌گوید که تمام هدفش از این سخت‌گیری‌ها، حمایت از اوست، او ادامه می‌دهد: «یادت باشد تو معرف خودت نیستی تو نماینده‌ی تمام دختربچه‌های سیاه‌پوست دنیا هستی.» برای او مهم است که مردم دنیا بدانند، سیاه‌پوستان هم مانند سفیدپوستان توانایی‌هایی بسیاری دارند و این کار او مبارزه با نژادپرستی است. این فیلم می‌تواند از این منظر هم آموزنده باشد که نژادپرستی تقبیح شده و همه‌ی انسان‌ها با هم برابر هستند. رنگ پوست دلیل برتری هیچکس نیست و این تلاش و توانایی و استعداد است که باعث موفقیت افراد می‌شود. یکی از سکانس‌هایی که به طور ویژه، می‌تواند برای والدین بسیار آموزنده باشد، جایی است که ریچارد قصد دارد تواضع و فروتنی را به دخترانش بیاموزد. او همه‌ی اعضای خانواده را دور هم جمع کرده و با نمایش یک فیلم، از آن‌ها می‌خواهد بگویند چه دریافتی از فیلم داشته‌اند و پیام فیلم چه بود. آموزش رفتارهای صحیح از طریق تماشای فیلم و یا انیمیشن در اینجا نمود پیدا می‌کند و بار دیگر اهمیت آن را به ما گوشزد می‌کند. والدین می‌توانند از این روش برای آموزش بسیاری از رفتارها و مسائلی که مد نظرشان است، الگوبرداری کنند. روشی که بسیار به همدلی اعضای خانواده کمک می‌کند و دریچه‌ی روشنی از گفت‌وگو را به روی آن باز می‌کند. ریچارد به فرزندانش گوشزد می‌کند که همیشه متواضع باشند، قلب خود را پاک نگه دارند و اصالت خانوادگی‌شان را فراموش نکنند. میزان خشونت و ناهنجاری فیلم کم است اما برای تماشا از نسخه‌های پالایش شده استفاده کنید.   خلاصه: پیام‌های مثبت این فیلم زیاد است و می‌توانید درباره‌ی آن با فرزندانتان گفت‌وگو کنید. برای تماشا از نسخه‌های پالایش شده، استفاده کنید.