دنیای عجیب و غریب

شهر آوالونیا، شهری افسانه‌ای است که دور تا دور آن را کوه‌های سر به فلک کشیده گرفته است. مردم شهر علاقمندند تا بدانند آن سوی کوه‌ها چه خبر است از همین رو یِیگر به همراه پسر نوجوانش سرچر و چند نفر دیگر، سال‌ها تلاش می‌کنند تا از این سد بزرگ عبور کنند اما هر بار شکست می‌خورند. آخرین بار به هنگام عبور از یک دره، با گیاهان سبزرنگی مواجه می‌شوند که حامل انرژی برق هستند! سرچر که علاقه‌ای به کاوشگری ندارد، از پدر خواهش می‌کند که اجازه بدهد روی این گیاهان تحقیق کند تا رازشان را کشف کند اما پدر معتقد است که یک هدف بیشتر در دنیا وجود ندارد و آن کاوشگری است! با اختلافی که بین او و سرچر پیش می‌آید، راهشان از هم جدا می‌شود. ییگر به تنهایی به کاوش رفته و سرچر راز گیاهان را پیدا می‌کند. 25 سال بعد، آوالونیا با استفاده از انرژی برق تبدیل به شهری پیشرفته شده که همه‌ی آن را مدیون سرچر است اما ییگر در تمام این مدت ناپدید شده و خبری از او نیست. همه چیز خوب و خوش پیش می‌رود تا اینکه کالیستو با خبری نزد سرچر و خانواده‌اش می‌آید. کالیستو خبر نابودی گیاه پاندو را می‌دهد. او می‌گوید که باید به قلب گیاه در حفره‌ای در زمین برویم تا بتوانیم آن را از خطر نابودی نجات دهیم. سرچر، ایتان و مادرش به همراه کالیستو و تیمش راهی اعماق زمین می‌شوند. جایی که دنیای عجیب و غریبی دارد. موجودات خطرناکی که هر لحظه به آنان حمله می‌کنند و چیزهای به شدت عجیبی که در مخیله هیچکس نمی‌گنجد! و همینطور ییگر! او سال‌هاست که در آن سرزمین عجیب اسیر شده و هنوز نتوانسته از آنجا رهایی یابد. از اینجا به بعد او نیز با گروه همراه می‌شود. پس از چالش‌های فراوان و خطرات بسیاری که با آن مواجه می‌شوند، به صورت اتفاقی متوجه می‌شوند که آنچه در درون آن هستند، بدن یک موجود زنده است و پاندو، تهدیدی برای سلامت اوست. اگر آن موجود از بین برود، دنیای آنان نیز نابود خواهد شد. در نتیجه تصمیم به نابودی پاندو می‌گیرند. پاندو از بین می‌رود و شهر بدون انرژی برق می‌شود اما این بار ایتان و دوستانش از بدن آن موجود مواد تازه‌ای استخراج می‌کنند که به بقای شهر کمک می‌کند. در مسیر این اتفاقات، آن‌ها هم‌درکی و احترام به حقوق یکدیگر را می‌آموزند و همه در صلح و آرامش در کنار هم زندگی می‌کنند.

• درباره داستان اثر و شخصیت‌ها با فرزندان خود صحبت کنید و از آن‌ها سوال کنید: چرا سرچر با پدرش مخالفت کرد؟ تو با این کار او موافقی؟ ایتان چه خواسته‌هایی داشت؟ آیا به این خواسته‌ها توجه می‌شد؟ تا به حال شده که تو همه احساسات درونی خود را بروز ندهی و علایق واقعی‌ات را پنهان کنی (از والدین)؟ چرا؟ تفاوت نسل خود با نسل قدیم را در چه می‌بینی؟ والدین چطور می‌توانند با نوجوان خود، دوست و رفیق باشند؟ چه کاری از من به عنوان والد، برمی‌آید؟ چه لزومی در حفظ محیط زیست وجود دارد؟ بهترین راه گفتگو چیست؟ به نظر تو اگر سرچر یا ایتان، از ابتدا و با خوشرویی، خواسته خود را بیان می‌کردند، بهتر نبود؟ خلاصه: درباره داستان اثر و رفتار شخصیت‌ها و تصمیماتشان با فرزندان خود گفتگو کنید.

این انیمیشن، قهرمانی همجنس‌باز دارد و وظیفه ما این است که بسیار مراقب مصرف رسانه‌ای فرزندان باشیم تا از تماشای آثار این‌چنینی در امان باشند! چرا که با روندی که فیلم‌ها و به تازگی انیمیشن‌ها در پیش گرفته‌اند، مسئله همجنس‌بازی در حال عادی‌سازی برای تمام مردم دنیا است و این موضوع برای فرهنگ و دین ما از حساسیت بیشتری برخوردار است. از نگاهی دیگر، موضوعی که نویسنده و یا سازنده به دنبال مطرح‌کردن آن است، روابط دوران نوجوانی است. رابطه‌هایی عاشقانه که عموما در این سن برای اولین بار، ممکن است برای هر کسی اتفاق بیفتد. این انیمیشن به دنبال طرح این مسئله است که در این برهه‌ی حساس باید احساسات نوجوانان را درک کرد و به بروز آن کمک کرد نه اینکه آن را سرکوب کرد. شاید بتوان گفت به طور کلی این حرف صحیح است اما در عمل، باید به دنبال راه‌های بهتری برای هدایت غرایز نوجوانی بود. با انجام کارهایی مثل ورزش‌کردن که کمک بسیاری به تخلیه انرژی می‌کند، کوه‌پیمایی، سفرهای خانوادگی یا دوستانه و روش‌هایی از این دست که بتوان انرژی فوق‌العاده نوجوانی را در آن بروز داد، می‌توان به فرزندان کمک کرد. داستان این اثر اما درس مهمی برای روابط والدین با فرزندان دارد. خاصه در این اثر رابطه پدران با پسران مد نظر بود. روابط بین سه نسل از مردان یک خانواده که به چالش‌هایی بین آن‌ها منجر می‌شود. چالش‌هایی که شکاف بین نسل‌ها را نشان می‌دهد. شکافی که می‌تواند با درک متقابل و احترام به عقاید، علائق و نظرات فرزندان، پر شود. اگر این هم‌درکی اتفاق نیفتد، والدین روز به روز فاصله بیشتری از فرزندانشان می‌گیرند و این فاصله می‌تواند آسیب‌های زیادی را موجب شود. از همین رو، باید همیشه دوستانه و مسئولانه با فرزندان برخورد کرده و گفتگو را فراموش نکنیم. یکی از پیام‌های خوبی که در این اثر وجود داشت، لزوم احترام به طبیعت و موجودات زنده بود. یکی دیگر از محورهای گفتگو با فرزندان، می‌تواند اشاره به این نکته باشد که هر چیزی که خداوند آفریده، اعم از حیوان، گیاه و یا منابع طبیعی، دلیلی داشته است بنابراین بهتر است ما انسان‌ها اختلالی در روند آن ایجاد نکنیم و منافع شخصی را ارجح بر حفظ آن ندانیم. همانطور که سرچر، برای نجات آن موجود غول‌پیکر، نتیجه 25 سال تلاش خود در کاشت پاندو را نادیده گرفت. خلاصه: پیام این اثر هم‌درکی با نوجوانان و ترمیم رابطه با آنان است و باید توجه داشت که قهرمان نوجوان داستان، پسری همجنس‌باز است.

این ادای احترام نوستالژیک به ماجراهای علمی-تخیلی، داستانی احساسی و بین‌نسلی دارد، نمایش مثبت و متنوعی از شخصیت‌ها ارائه می‌دهد و دو همراه دوست‌داشتنی در کنار آن‌ها حضور دارند. کارگردانان فیلم، دان هال و کی نگوین، بر روابط خانوادگی بین اتان، والدین و پدربزرگش تمرکز کرده‌اند. داستان این فیلم با رویکرد دوستدار محیط زیست، لحظات خنده‌دار و احساسی فراوانی را به همراه دارد، که این امر تا حدی به خاطر حضور لِجِند، سگ بزرگ و دوست‌داشتنی خانواده با سه پا است که سرزنده و دوست همه است، و همچنین اسپلت، موجودی شبیه به لکه‌ای بی‌شکل و بی‌قواره که اتان در دنیای ظاهراً جادویی کشف می‌کند. (هر دو شخصیت قطعاً لذت تماشای فیلم را برای بینندگان جوان و دوستداران سگ‌ها دوچندان می‌کنند.) اگرچه داستان عمدتاً بر محور شخصیت‌های مرد است، اما دو شخصیت زن اصلی، مریدین و کالیستو، بسیار توانمند، سخت‌ک و شجاع هستند. حضور یونیون به‌عنوان مادر اتان، که فردی جدی، قاطع و حامی فرزندش است، به‌ویژه چشمگیر است.جهان عجیب با تصاویری شاداب و رنگارنگ، مانند شیرینی‌های پنبه‌ای، به زندگی در دنیای جدید و کنجکاوی اهالی آوالون جان می‌بخشد. این دنیای خیالی سرشار از خطراتی در هر گوشه است، اما به جز یک مرگ طنزآمیز، خطرها هرگز آزاردهنده نیستند. ناامیدکننده است که جنجال‌هایی بر سر این موضوع به وجود آمده که فیلم شامل علاقه‌ی اتان به یک پسر (و حمایت کامل خانواده‌اش از این موضوع) است، که تقریباً معادل یک قرار عاشقانه در فیلم «درون و بیرون» است. در واقع، دیزنی شایسته‌ی تقدیر است که داستانی فراگیر و بدون موعظه‌گری ارائه کرده است. زیرا این فیلم درباره‌ی آشکارسازی یا همجنس‌گرایی یک نوجوان نیست، بلکه درباره‌ی نجات خانه و ترمیم روابط بین نسلی است.