درباره فیلم
شصتسال از جنگ ماشین میگذرد و اکنون میان انسانها و ماشینها در جهان واقعی صلح برقرار است، اما همچنان ماشینها، انسانها را در دنیای دیجیتالی ماتریکس به دام انداختهاند و در جهان واقعی آنها را کِشت میکنند تا انرژی مورد نیاز خود را تأمین کنند. نئو با هویت توماس اندرسون و ترینیتی با هویت تیفانی درگیر زندگی روزمرهی خود هستند. آنها توسط ماشینها تعمیر شدهاند و خاطراتشان نیز سرکوب شده است. نئو در خاطر اندرسون رو به محوشدن است و ترینیتی نیز بهکلی از یاد تیفانی زدوده شده است. اما با ظهور باگز و نسخهی جدیدی از مورفیوس دوباره دنیای ماتریکس بهروی نئو و ترینیتی گشوده میشود. این فیلم در ژانری اکشن و علمی_تخیلی ادامهی سهگانهی ماتریکس است که صحنههایی از مبارزه و زدوخوردهای بیرحمانهای را در دنیایی ماورایی به تصویر میکشد.
تصاویر فیلم
پیشنهادهای مشابه
نمایش همهنقد و بررسی
معتبر: این تحلیلها بهترین و دقیقترین نتایج رو دارن! ما دادههای کافی و باکیفیت داشتیم و هوش مصنوعی ما نتایج مناسبی رو برای این دسته از فیلمها بهمون داده.
خشونت: زیاد
ترس: خیلی کم
ناهنجاری اجتماعی: کم
الگوی مثبت: کم
پیام مثبت: کم
خلاصه فیلم
ویرایشتوماس اندرسون و ترینیتی در دنیای خارج از ماتریکس زندهاند. هر دوی آنها توسط ماشینها تعمیر شدهاند و دوباره در نسخهی جدیدی از ماتریکس قرار گرفتهاند. خاطرات آنها نیز توسط ماشینها سرکوب شده است تا تحت کنترل قرار گیرند. با گذشت شصت سال از مرگ آنها، به لطف تغییراتی که دستگاهها در بدن آن دو انجام دادهاند، تنها بیستسال پیرتر شدهاند. حالا توماس در واقعیتِ شبیهسازیشدهی ماتریکس، یک توسعهدهندهی بازیهای ویدیویی است و سهگانهای از بازی ماتریکس را بر اساس خاطرات ضعیفی که از نئوبودن در خاطرش مانده است، خلق میکند. از طرف دیگر او تحتنظر روانشناسی است که درواقع نسخهای از ماتریکس است. توماس که از این حقیقت بیخبر است به مصرف قرصهای آبی که روانشناس برای او تجویز کرده است روی میآورد؛ قرصهایی که قادرند توماس را از واقعیت جهان پیرامون و از نئوبودن دور نگه دارند.
ترینیتی نیز در قالب زنی به نام تیفانی به همراه شوهر و فرزندانش در حومهی شهر زندگی میکند. این دو هر از گاهی در یک کافه با یکدیگر دیدارهایی دارند، درحالیکه تیفانی هیچیک از خاطرات ترینیتی را بهخاطر نمیآورد.
ماجرا از جایی آغاز میشود که توماس، شبیهسازی به نام «مُدال» را به اجرا درمیآورد. مُدال یک جعبهی برنامهنویسی است که برای توسعهی شخصیتهای بازی ایجاد شده است. از سوی دیگر باگز (کاپیتان نموسین)، در درون این مُدال مجزا، با برنامهای مواجه میشود که درحال اجرا کردن کدهای قدیمی ماتریکس است. این کدها مربوط به زمانی است که ترینیتی برای اولینبار نئو را در ماتریکس پیدا کرده بود. حالا باگز متوجه میشود که نئو زنده است. او با کمک نسخهی جدید مورفیوس خود را به توماس میرساند. آنها با دادن قرص قرمز به او، بار دیگر توماس را به نئو بدل میکنند و او را به دنیای ماتریکس میکشانند. در طول این اتفاق، آنها متوجه میشوند که مأمور اسمیت نیز در قالب اسمیت (شریک تجاری توماس) همواره نزدیک توماس بوده است.
نئو با ورود به جهان ماتریکس، ترینیتی را در غلافی نزدیک به خود بهصورت محصورشده میبیند. نئو به آیو، سنگر انسانی جدید و جایگزین زایون برده میشود و با نیوبی ملاقات میکند. نیوبی به او میگوید که شصتسال از جنگ ماشین میگذرد و بازماندگان انسان با ماشینهایی که برای پیوستن به جامعهی انسانی فرار کرده بودند متحد شدهاند تا با یک ناهنجاری مبارزه کنند؛ ناهنجاریای که میتواند کل ماتریکس را به خطر بیندازد. او توضیح میدهد که این ناهنجاری پس از جنگ ماشینها ایجاد شد و به نوعی نئو و ترینیتی را احیا کرده است و آنها را از دیگران جدا نگه داشته است. نیوبی به نئو دستور میدهد که خارج از ماتریکس بماند، اما باگز و دیگران برای نجات ترینیتی از او نافرمانی میکنند.
پس از ورود دوباره به ماتریکس، نئو و باگز در برابر اسمیت و روانشناس قرار میگیرند. اسمیت میخواهد ماتریکس را به دوران سابق خود بازگرداند، اما از روانشناس و نئو شکست میخورد. ولی روانشناس هدف دیگری دارد. او که در خارج از ماتریکس به مطالعهی قدرت و رویاهای توماس پرداخته بود به این موضوع پی برده است که سرکوب کردن خاطرات نئو و ترینیتی و نزدیک نگه داشتن آنها به یکدیگر، یک ماترکیس کارآمد و نیروزا تولید میکند که در برابر ناهنجاریهای سابق، مقاوم است. به گفتهی روانشناس، آزادی نئو سیستم را بیثبات میکند و این تهدیدی برای راهاندازی مجدد ماتریکس بهشمار میرود. نئو با روانشناس قراردادی میبندد که اگر نتواند تیفانی را متقاعد کند که گذشتهی خود را به خاطر بیاورد داوطلبانه ماتریکس را ترک کند و به غلاف خود بازگردد. روانشناس میپذیرد. تیفانی در فرایندی سخت هویت واقعی خود را بهعنوان ترینیتی به یاد میآورد. با این اتفاق روانشناس تلاش میکند او را بکشد، اما اسمیت برای انتقام وارد میشود و به نئو، ترینیتی و دیگران زمان میدهد تا فرار کنند. نئو و ترینیتی در گوشهای از یک آسمانخراش قرار میگیرند. آنها دست در دست یکدیگر میپرند و امیدوارند که نئو بتواند توانایی پرواز خود را مهار کند، اما در عوض ترینیتی این توانایی را بهدست میآورد و به مکانی امن پناه میبرند.
با کنترل جدید ترینیتی بر ماتریکس، او و نئو قصد دارند از روانشناس که حالا صورتی مطیع به خود گرفته است، برای بازسازی ماتریکس به دلخواه خود استفاده کنند.
درباره این موارد گفتگو کنید
- چرا نئو و ترینتی از هویت و واقعیت خود دور شده بودند؟ شخصیت تحلیلگر را چگونه ارزیابی میکنی؟ بهنظرت او میتواند نمایندهی رسانهها باشد؟ او چگونه نئو را از توماس جدا کرد؟ چرا این کار را انجام میداد؟ باتوجه به اینکه باهم بودن نئو و ترینتی قدرت و اعتماد بهنفس آنها را بیشتر میکرد، میتوان گفت که آن دو مکمل یکدیگراند. بهنظر تو قدرت محرکهی آنها چه بود؟ آیا دنیای ماتریکس واقعیت دارد؟ اگر تکنولوژی بر انسان حاکم باشد چه پیامدهایی را برای ما و دنیایمان بهدنیال خواهد داشت؟ بهنظر تو آینده از آنِ انسان است یا از آنِ ماشین؟ بهنظر تو از ماشینها میتوان چه استفادههای مثبتی کرد؟ اگر تو سازندهی یک ماشین باشی دوست داری چه ماشینی اختراع کنی؟ خلاصه: بهنظر تو ماشینها بیرحماند یا سازندگان آنها؟ فکر میکنی که دنیا به چه تکنولوژی و ماشینهایی احتیاج دارد؟
آنچه والدین باید بدانند
ویرایش«رستاخیزهای ماتریکس» محصول سال 2021، قسمت چهارم از سری مجموعهی ماتریکس است که حواشی زیادی را به خود اختصاص داده است. یکی از این حواشی مربوط به تغییر جنسیت کارگردانان این مجموعه است و دیگری اعتراض کارگردانان فیلم «خواهران واچوفسکی» به شرکت برادران وارنر پیکچرز است که در بخش «پیام مثبت» به بیان آن پرداخته شده است، مثلا میتوان گفت که شخصیت «تحلیلگر» استعارهای از برادران وارنر است. واچوفسکیها بعد از تولید قسمت سوم این مجموعه تمایلی به ساخت قسمت چهارم نداشتند، اما برادران وارنر پیکچرز که مدام برای ساخت قسمت چهارم ابراز علاقه نشان میدادند، پس از امتناع واچوفسکیها، زک پن را برای نوشتن فیلمنامهی جدید استخدام کردند. در چنین شرایطی سرانجام در اواخر سال 2019، لانا واچوفسکی بدون خواهرش کارگردانی این فیلم را پذیرفت.
این قسمت از مجموعهی ماتریکس نیز مانند سهقسمت پیشین خود داستان پیچیدهای دارد و لازم است که مخاطب از سیر داستانی قسمتهای قبلی آگاهی داشته باشد.
در این قسمت مسئلهی «انسان و ماشین» مطرح است. انسانها، حتی نئو و ترینیتی نیز آسایش و زندگی خود را مدیون ماشینها هستند. ماشینها نیز در جهان ماتریکس از کِشت انسانها انرژی خود را تأمین میکنند. انسانها تابع ماشینها هستند و هر زمان که جهان ماشینی بهخطر بیفتد، بهارادهی ماتریکس بعضی از انسانها تبدیل به سلاح میشوند. نئو و ترینیتی در جهت بهبود این اوضاع و کنترل ماتریکس، آن هم بهنحوی که بهنفع انسانها و جهان واقعی باشد قیام میکنند. این موضوع ممکن است نوجوانان را نسبت به آینده و دنیای تکنولوژی هم هیجانزده کند و هم واهمهای در دل آنها بهوجود آورد. شما والدین عزیز میتوانید برای تعدیل فضا در درجهی اول راجع به تخیلیبودن این فیلم با فرزندان خود صحبت کنید و از آنها بخواهید که مرزهای واقعیت و خیال را برای خود مشخص کنند و در درجهی دوم نیز با مطرحکردن مسئلهی برقراری عدل جهانی آنان را نسبت به آیندهای روشن دلگرم کنید.
شما میتوانید دربارهی پیام مثبت اثر با فرزندان خود صحبت کنید. از آنها بخواهید که ویژگیهای یک انسان منفعل را توصیف کنند و برای آنکه خودشان یک انسان منفعل نباشند راهکارهایی پیشنهاد دهند. این راهکارها میتواند مطالعه، نوشتن، کسب آگاهی، روابط اجتماعی سالم و حضور در گروههای مطمئن، ارتباط با افراد امین و مطّلع، انجام فعالیتهای خلّاقانه و... باشد.
خلاصه:
این فیلم به سلطهی تکنولوژی و رسانه بر زندگی و روان انسانها اشاره دارد. شما میتوانید با تفکیک مرزهای خیال و واقعیت فضای ذهنی فرزندانتان را دربارهی این موضوع تعدیل کنید و با نوید ظهور منجی و برقراری عدل جهانی نگرانی آنها را نسبت به آینده کم کنید. شما میتوانید دربارهی پیام اثر با فرزندان خود گفتگو کنید و از آنها بخواهید آگاهی خود را با انجام فعالیتهایی افزایش دهند.
این فیلم چه نکات مثبتی دارد
ماتریکس ۴ با یک ایده عالی شروع میشود (و دلیلی برای ادامه داستان ۱۸ سال بعد)، اما متاسفانه این ایده از بین میرود و فیلم در یک مسیر قدیمی گیر میکند. کارگردانی و نویسندگی مشترک توسط لانا واچوفسکی (برای اولین بار بدون خواهرش لیلی) ماتریکس رستاخیز با یک طنز وحشیانه در مورد طمع شرکتها و بازاریابان حیلهگر شروع میشود، در حالی که شرکت بازیهای ویدئویی اندرسون برای دنباله جدیدی آماده میشود که او نمیخواهد آن را بسازد. (کریستینا ریچی در نقش یک بازاریاب بسیار مبتذل ظاهر میشود.) واچوفسکی در این قسمت اول یک تنش ناخوشایند را حفظ میکند، از جمله یک سکانس برش تصویری درخشان - با آهنگ "خرگوش سفید" - که نشان میدهد این وجود چقدر بیمعنی و ملالآور است.همانند ماتریکس اصلی (1999)، یک راز بزرگ در جریان است، با سرنخهای عجیب و غریب در همه جا. (وضعیت بازتاب ریوز در مانیتور کامپیوتر چیست؟) و به طور آیرونیک، یک گروه تمرکز بازی ویدئویی تمام سوالاتی را که بینندگان احتمالا میپرسند، میپرسد: چه چیزی واقعی است و چه چیزی نیست؟ چه چیزی مهم است و چه چیزی مهم نیست؟ اما در نقطهای نزدیک به نیمه راه، ماتریکس رزرکشن همه چیز را آشکار میکند. جذابیت از بین میرود و همه چیز درباره برنامهریزی برای نجات بزرگ، مبارزات، تعقیب و گریز و انفجارها است. و بدون طراحی استادانه مبارزات یوین وو-پینگ، که در سه فیلم اول کار کرده بود، حتی اینها به نظر دردناک معمولی میرسند. به نظر میرسد فیلم اهداف طنزآمیز اصلی خود را فراموش کرده و فقط قرص آبی خود را بلعیده است.
دیدگاههای کاربران
دیدگاهی ثبت نشده است.