تصاویر فیلم
پیشنهادهای مشابه
نمایش همهنقد و بررسی
معتبر: این تحلیلها بهترین و دقیقترین نتایج رو دارن! ما دادههای کافی و باکیفیت داشتیم و هوش مصنوعی ما نتایج مناسبی رو برای این دسته از فیلمها بهمون داده.
خشونت: کم
ترس: کم
ناهنجاری اجتماعی: متوسط
الگوی مثبت: کم
پیام مثبت: کم
خلاصه فیلم
ویرایشآچا (ادهیستی زارا) دانشآموز ۱۶ سالهای است که در مدرسهای در مارپوسا در اندونزی درس میخواند. او که در شیمی تبحر دارد، بهسرعت دلش به ایقبال (انگا یوناندا) میافتد، دانشآموز دیگری که در فیزیک مهارت دارد. آچا با وجود رد شدنهای مکرر و واضح ایقبال، با جسارت او را دنبال میکند. در اولین ملاقات، آچا شماره تلفن ایقبال را میخواهد و به او میگوید که او را باهوش و خوشتیپ میداند. ایقبال برای اینکه آچا را از سرش بیندازد، شماره یک سالن ماساژ را به او میدهد، اما آچا بهطور عجیبی به دوست صمیمیاش مندا (دانیا سالسابیل) میگوید که این یعنی ایقبال او را دوست دارد. ایقبال پدری سختگیر دارد که او را از هر فعالیت و رابطهای که ممکن است پسرش را از اهداف کمالگرایانهاش دور کند، منع میکند. پدر ایقبال به او میگوید: «یا بهترین باش یا هیچ نباش.» این جمله باعث میشود ایقبال احساس کند که یک شکستخورده ناامیدکننده است. آچا و ایقبال در تیم المپیاد علمی مدرسه، به رهبری جونا (سیکر دولای)، بهترین دانشآموز ریاضی، قرار میگیرند و برای مسابقهای آماده میشوند که به برندگان آن بورسیههای علمی در دانشگاههای معتبر داده میشود. آچا از هر ترفندی برای نزدیک شدن به ایقبال استفاده میکند و وقتی هر دوی آنها را به حبس در مدرسه میاندازد، در استخری میافتد و وانمود میکند که دارد غرق میشود. ایقبال برای نجات او به داخل استخر میپرد و واقعاً شروع به غرق شدن میکند. آچا او را از آب بیرون میکشد و تنفس مصنوعی به او میدهد، که در ویدئوی آنها که در اینترنت پخش میشود، شبیه بوسیدن به نظر میرسد. با وجود اینکه ایقبال دلایل بیشتری برای بدجنس بودن آچا پیدا میکند، اما آچا همچنان به نادیده گرفتن خواستههای او ادامه میدهد و رفتارهایی دارد که به بیادبی نزدیک است و نشانههای اجتماعی واضح را بهطور لجوجانهای نادیده میگیرد. آچا به فلسفه خود پایبند است که «حتی سختترین سنگ هم میتواند با قطرات مداوم آب سوراخ شود.» بهطور عجیبی، روشهای آچا جواب میدهد.
درباره این موارد گفتگو کنید
- خانوادهها میتوانند در مورد دلیلی که مادر آچا او را به دنبال کردن پسری که ظاهراً «دوستش دارد» تشویق میکند، صحبت کنند. آیا فکر میکنید آچا و مادرش در مورد طبیعت انسان قضاوت درستی دارند؟ چرا بله یا خیر؟
- آیا فکر میکنید آچا درست عمل کرد که درخواست مستقیم اقبال را برای رها کردنش نادیده گرفت؟ آیا اگر شخصیت مرد، شخصیت زن را تعقیب میکرد، شرایط متفاوت به نظر میرسید؟ چرا یا چرا نه؟
- به طور کلی، آیا فکر میکنید امکان تغییر ناخوشایندی به خوشایندی وجود دارد؟ چرا یا چرا نه؟
- تفاوت علاقهمندی به کسی که متقابلاً به شما علاقه ندارد و آزار کسی که به شما علاقه ندارد چیست؟ آچا در کدام دسته قرار میگیرد؟
آنچه والدین باید بدانند
ویرایشوالدین باید بدانند که ماریپوسا یک فیلم کمدی نوجوانان اندونزیایی است (به زبان اندونزیایی با زیرنویس انگلیسی) در مورد دختری اصرار کننده و پافشار که به پسر مورد علاقهاش علاقه دارد و او را تعقیب میکند، تا جایی که او چارهای جز رد کردن مکرر و شدید درخواستهای او ندارد. این واقعیت که در پایان فیلم دختر مورد نظر پسر را به دست میآورد (اسپویلر نیست) به نظر از قبل تعیین شده است، اما ممکن است درسهای اشتباهی در مورد مودب بودن با دیگران، قبول کردن جواب منفی، احترام به احساسات دیگران و درک این موضوع که همیشه نمیتوانیم هر چیزی که میخواهیم را به دست آوریم، به بیننده آموزش دهد. زبان فیلم شامل کلمات «s--t»، «hell» و «bitch» است. یکی از شخصیتها به استخر میافتد و وانمود میکند که دارد غرق میشود، و شخصیت دیگری را مجبور میکند که به داخل استخر بپرد و او را نجات دهد. اما خود او شروع به غرق شدن میکند و دختر او را نجات میدهد و تنفس مصنوعی روی او انجام میدهد. برای اطلاع از فیلمهای مشابه بیشتر، میتوانید برای دریافت ایمیلهای هفتگی شب فیلم خانوادگی ثبت نام کنید.
این فیلم چه نکات مثبتی دارد
وقتی که مارپوسا تکراری، طولانی و کسلکننده نیست، صرفا آزاردهنده است، به خاطر شخصیت محوری که اشتباها به عنوان فردی مصمم و ستودنی به تصویر کشیده شده است. اما "مصمم" بودن تنها زمانی صفت مثبتی است که با ارزیابی خودآگاهانه همراه باشد، صفتِ غایبی از شخصیت آچا. آچا در اینجا چیزی فراتر از یک تعقیبکننده احمقانه نیست که هیچ مفهومی از مرزهای اجتماعی ندارد. او با اصرار به نادیده گرفتن بیتفاوتی واضح اقبال نسبت به خودش ادامه میدهد. بله، اقبال تحت فشار پدرش است که باید در زندگی پیشرفت کند، اما این به معنای آن نیست که او در غیر این صورت از دختری آزاردهنده و تقریبا ترسناک که مدام در مقابلش ظاهر میشود، خوشش بیاید. اقبال، که به درستی از خودش دفاع میکند، به طور غیرمنطقی به عنوان یک شخصیت شرور و آزاردهنده به تصویر کشیده شده است.فیلم از مرز مضحک بودن عبور میکند وقتی آچا در میانهٔ رقابت به دلیل خونریزی بینی بستری میشود و خستگی تشخیص داده میشود. با این حال، او خودش را مرخص میکند تا در مرحلهٔ آخر المپیاد شرکت کند. بعد از آن، هرگز به وضعیت او اشارهای نمیشود. بزرگترین خنده زمانی اتفاق میافتد که آچا، کسی که نمیتواند واضحترین نشانهها را بخواند و احساسات اقبال را نادیده میگیرد فقط به این دلیل که با احساسات خودش هماهنگ نیست، برنامههای شغلی خود را فاش میکند: او میخواهد روانشناس کودک شود. اگرچه فیلم با نقابی از مهربانی پوشانده شده است، با رنگهای آبی و صورتی ملایم و غیرتهاجمی که طرح رنگی مطمئناً ملایم است، این فیلم باورهای غلط تعقیب و آزار را تقویت میکند، اینکه افراد فقط «سخت به دست میآیند»، واقعاً میخواهند مورد تعقیب قرار بگیرند و عاشق تعقیبکنندههایشان میشوند. تعقیب و آزار عشق نیست، و اگر آچا مرد و اقبال زن بود، خطر این باور بسیار واضحتر بود.
دیدگاههای کاربران
دیدگاهی ثبت نشده است.