بازگشت به خانه

در فیلم «سگ قهرمان: سفر بازگشت به خانه»، رویس (با بازی استیو بایرس) مرد نابینایی است که سوار بر قایق به دیدن خانواده‌اش می‌رود تا پس از کار در تمام هفته در شغل جدیدش در شهر، آنها را ببیند. او توسط شینوک، یک سگ آلاسکایی همراهی می‌شود. در حالی که از دریاچه عبور می‌کردند، کاپیتان قایق دچار حمله قلبی شده و بیهوش می‌شود. اگرچه قایق واژگون نشد و به صخره‌های نزدیک ساحل برخورد نکرد، اما رویس در بخشی از دریاچه که ایزوله بود، تنها مانده و فقط شینوک می‌تواند به او کمک کند تا راه بازگشت را پیدا کند. در همین حین، دو فرزندش مکس و ارین به همراه عمه‌شان سوزان (با بازی ناتاشا هِنستریج) در اسکله منتظر رویس هستند. (مادرشان دو سال پیش بر اثر سرطان درگذشته است.) سوزان شروع به نگران شدن می‌کند و جستجو برای یافتن رویس آغاز می‌شود، ابتدا در دریاچه و سپس در جنگل انبوه اطراف دریاچه.

• درباره فیلم‌هایی که سگ‌ها در آن‌ها نقش برجسته‌ای دارند، مانند «سگ قهرمان: سفر بازگشت به خانه»، با خانواده‌تان صحبت کنید. این فیلم را با دیگر "فیلم‌های سگ‌محور" که دیده‌اید، مقایسه کنید.
• آیا این فیلم، نمایش دقیق و صحیحی از زندگی فردی بدون بینایی ارائه می‌دهد؟ چرا یا چرا نه؟ شخصیت اصلی فیلم، بینایی خود را در حین خدمت در ارتش در افغانستان از دست داده است.
• آیا خطری که این شخصیت‌ها با آن مواجه شدند برای داستان ضروری به نظر می‌رسید یا اغراق‌آمیز و غیرضروری بود؟ چرا؟

سگ قهرمان: بازگشت به خانه، فیلمی ماجراجویانه است که در سال ۲۰۲۱ اکران شد و داستان مردی نابینا را روایت می‌کند که پس از سانحه‌ای با قایق، در جزیره‌ای گم می‌شود و با کمک سگ آلاسکایی خود، مالاموت، تلاش می‌کند به خانه بازگردد. این مرد نابینا به همراه سگش، سعی در عبور از جنگلی انبوه دارند که در این مسیر با خطراتی مواجه می‌شوند. مرد نابینا پیش از این نیز در سانحه قایقرانی، از پیشانی زخمی شده بود و اکنون پایش زیر تنه‌درختی گیر کرده است. همچنین در این فیلم، صحنه‌ای وجود دارد که در آن، گرگی به مردی حمله می‌کند و او را زخمی می‌کند، اما گرگ با چوب رانده می‌شود. پسر و دختر مرد نابینا نیز به‌صورت پنهانی از خانه خارج می‌شوند تا پدرشان را پیدا کنند، اما خودشان گم می‌شوند و مجبور می‌شوند برای بقا، خودشان غذا پیدا کنند. در این میان، بچه‌ها گاهی با الفاظی مانند "بی‌مزه" با یکدیگر صحبت می‌کنند.

این یک داستان ماجراجویانه درباره‌ی سگ در طبیعت وحشی است که ممکن است برای کودکان لذت‌بخش باشد. داستان مردی است که بینایی خود را در حین خدمت به کشورش در افغانستان از دست داده و اکنون باید راهی برای عبور از جنگل‌های انبوه پیدا کند، بعد از اینکه کاپیتان قایقی که قرار بود او را پیش خانواده‌اش ببرد، بیهوش شد و او را دور از خانه رها کرد، فقط با یک سگ آلاسکایی مالاموت به نام چینوک که باید راه خانه را پیدا کند. خطرات زیادی وجود دارد، از شیرهای کوهی و گرگ‌ها گرفته تا صخره‌ها و آبشارها و اگر این‌ها کافی نبود، پسر و دختر شخصیت اصلی خودشان گم می‌شوند، وقتی که سعی می‌کنند با استفاده از مهارت‌های کمپینگ خود کاری کنند که هلیکوپترها، هواپیما و بیسیم‌های گروه جستجو قادر به انجام آن نیستند. اما مهم نیست. چینوک استعداد خدادادی در جهت‌یابی دارد و می‌داند که در چه مواقعی باید برای هشدار دادن به انسان‌ها در مورد خطر، پارس کند.شخصیت اصلی داستان نه تنها نابینا است، بلکه دو سال پیش همسرش را نیز به دلیل سرطان از دست داده است. اکنون که معدن محلی تعطیل شده، در «شهر» شغلی پیدا کرده است. همچنین، پسرش به دلیل پذیرفتن این شغل از پدرش ناراحت است، زیرا آنها باید برای زندگی به شهر بزرگ نقل مکان کنند، در حالی که پسر علاقه‌مند به ادامه زندگی در طبیعت و فضای باز است. این اتفاقات به خودی خود بسیار تاثربرانگیز است، اما مواجهه با یک شیر کوهی هار فقط با یک تفنگ سیگنال دودزا و یک سگ بزرگ، گویی مشکلات بیش از اندازه‌ای برای او رقم زده است. این داستان به روشنی در سنت فیلم‌های قدیمی دیزنی با حیوانات خانگی بااستعداد قرار دارد که انسان‌های همتای خود را نجات می‌دهند، اما واقعاً چیز جدیدی به آن فرمول امتحان‌شده و پسندیده اضافه نمی‌کند. با این حال، دوستداران سگ از دیدن یک سگ قهرمان که کار خود را انجام می‌دهد، لذت خواهند برد.