درباره فیلم
در شهری که کاملاً تحت کنترل حیوانات شخصیت انسانی داده شده است، یک افسر پلیس خرگوش و یک روباه کلاهبردار با همکاری یکدیگر از یک پرونده مرموز پرده برمیدارند؛ و در این هنگام هیچکس آن دو را جدی نمیگیرد و آنها مجبورند به تنهایی با مشکلات زیادی روبه رو شوند.
تصاویر فیلم
پیشنهادهای مشابه
نمایش همهنقد و بررسی
معتبر: این تحلیلها بهترین و دقیقترین نتایج رو دارن! ما دادههای کافی و باکیفیت داشتیم و هوش مصنوعی ما نتایج مناسبی رو برای این دسته از فیلمها بهمون داده.
خشونت: متوسط
ترس: کم
ناهنجاری اجتماعی: خیلی کم
الگوی مثبت: متوسط
پیام مثبت: متوسط
خلاصه فیلم
ویرایشحیوانات، از خوی وحشیگری فاصله گرفته و در شهری، متمدنانه زندگی میکنند. جودی، خرگوشی است که میخواهد علیرغم جثه کوچکش، پلیس شود. تصمیم جودی مورد قبول هیچکس واقع نمیشود، اما او با قاطعیت، به شهر سفر میکند تا در دانشکده افسری شرکت کند و در نهایت پلیس شود. جودی همه آزمونها را با موفقیت پشت سر میگذارد و در نهایت بهعنوان پلیس پذیرفته میشود، اما بهخاطر جثه کوچکش، رئیس بوگو، وظیفه پارکبانی را به او محول میکند. جودی از این تصمیم سرخورده میشود اما کارش را به خوبی انجام میدهد.
یک روز، جودی با پدر و پسر روباهی مواجه میشود که در مغازه بستنیفروشی فیلها هستند ولی فیلها به او بستنی نمیفروشند، جودی وارد مغازه شد و فیلها را از اینکه میداند آنها بدون خرطومبند بستنی درست میکنند، آگاه کرد و گفت در صورتی که به آن روباهها بستنی فروخته شود، این بار چشمپوشی میکند. جودی، روزی دیگر روباهها را دید و متوجه شد که آنها با خرید و آب کردن بستنیها، بستنیهای جدیدی درست میکنند و به موشها میفروشند.
روزی جودی در حال کار، با یک سرقت مواجه میشود. او که همیشه منتظر چنین لحظهای بود تا خود را نشان دهد، سارق را تعقیب میکند، سارق به سمت شهر موش ها فرار میکند. در شهر موشها، سارق دوناتی به سمت جودی پرتاب میکند، جودی جاخالی میدهد اما دونات به سمت یکی از موشها میرود و جودی او را نجات میدهد و سارق را دستگیر میکند. پس از تحویل دادن سارق به اداره، رئیس بوگو، جودی را بازخواست میکند که چرا از حیطه وظایفش خارج شده و به دنبال سارق یک کیف پیاز سرخ، شهر را به هم ریخته. در همین حین، سموری وارد میشود که شوهرش ناپدید شده و از پلیس میخواهد او را پیدا کند. بوگو میگوید که اداره پلیس نیرویی برای پیگیری پرونده ندارد، جودی که آنجا بود، به یکباره میگوید پرونده را پیگیری میکند. رئیس بوگو عصبانی میشود و جودی را تهدید میکند که اگر ظرف 48 ساعت به نتیجه نرسد، باید استعفا دهد.
جودی پس از بررسی پرونده متوجه میشود سمور گمشده، آخرین بار از بستنیهای نیک روباه استفاده کرده است. به سراغ او میرود و او را مجبور به همکاری میکند. جودی و نیک پس از تحقیقات متوجه میشوند که سمور وحشی شده است و عدهای با استفاده از پیاز قرمز، ماده وحشی کننده درست میکنند تا حیواناتی که قبلا وحشی بودهاند را با فشار از شهر خارج کنند و تقصیرها را به گردن آنها بیاندازند.آنها در این مسیر، با «آقای بزرگ» که موشی ثروتمند و قدرتمند است مواجه میشوند که میخواست آنها را بکشد اما دخترش، همان موشی بود که جودی جانش را نجات داد، بنابراین تصمیم میگیرد به آنها کمک کند. آنها به دنبال دزد پیازهای قرمز میروند، با کمک آقای بزرگ کارگاه او را کشف میکنند و مواد وحشیکننده را برمیدارند، در حین حرکت به سمت اداره پلیس، شهردار جدید جلوی آنها را میگیرد و آنها متوجه میشوند شهردار نیز در پروژه خرابکاری دست داشته است. سرانجام با پشت سر گذاشتن شهردار، جودی و نیک موفق میشوند.
درباره این موارد گفتگو کنید
- آیا ربودن دیگران برای رسیدن به اهداف خود کار درستی است؟ آیا جودی نمیتوانست راه دیگری به جز ربودن ویلستون برای پی بردن به ماجرای وحشی شدن حیوانات پیدا کند؟ آیا نیک، پس از تحقیر شدن توسط دیگر حیوانات، به درستی به دوز و کلک روی آورد؟ در این فیلم، خوی غریزی، به طور کلی نفی شده بود، آیا حیوانات واقعا میتوانند از خوی غریزی خود جدا شده و به نحوی اجتماعی تربیت شوند؟ شجاعت جودی در راه رسیدن به خواسته اش ستودنی است، اما آیا برای دستیابی به اهداف خود، باید هر خطری را به جان خرید؟ حد کسب تجربیات جدید رفتن کجاست؟ آیا باید همه چیز را تجربه کرد؟ خلاصه: حد کسب تجربیات جدید رفتن کجاست؟ آیا باید همه چیز را تجربه کرد؟
آنچه والدین باید بدانند
ویرایشزوتوپیا، داستانی درباره شهری است که در آن حیوانات، از خوی درنده خود جدا شده و تکامل یافته اند و در مسالمت زندگی میکنند. داستان، حول محور خرگوشی جوان است که سودای پلیس شدن در سر میپروراند و در نهایت نیز به آرزوی خود میرسد. جودی، خرگوش جوان که با گذشتن از موانع بسیار، بالاخره پلیس میشود، با مشکلات بسیاری رو به رو میشود. از جمله این مشکلات، تحقیر شدن توسط اطرافیانش است. درگیری های فیزیکی میان حیوانات وحشی شده، آدم ربایی، خشونت های کلامی و توهین و تمسخر و دروغ و دوز و کلک، از جمله مواردی است که جودی، در داستان فیلم با آنها مواجه میشود ولی در نهایت، همه آنها را پشت سر گذاشته و موفق میشود. از آنجا که ممکن است در سنین 8 تا 9 سالگی، عزت نفس کودکان، در مواجهه با همسالان کاهش یابد، والدین میتوانند با اشاره به شخصیت جودی و تلاش ها و در نهایت موفقیت او، حوزه پیشرفت کودکان را در نظر آنها گسترش دهند. جودی، با تلاش بسیار، در نهایت به اهداف خود می رسد. شخصیت جودی، شخصیتی نیکوکار است که به افراد ضعیف کمک میکند، خوب است والدین درباره مفهوم نیکوکاری و کمک به دیگران، با کودکان خود صحبت کنند.
خلاصه:والدین میتوانند با اشاره به شخصیت جودی و تلاش ها و در نهایت موفقیت او، حوزه پیشرفت کودکان را در نظر آنها گسترش دهند.
این فیلم چه نکات مثبتی دارد
این پویانمایی ماجراجویانه، بامزه و گرم است و بهطور یکسان ترکیبی از کمدیهای پلیسی، داستانهای ماهی بیرون از آب و معمای جنایی است. زوتوپیا با تصاویر زنده و داستانسرایی ساده اما گیرا، پویانمایی جذابی است که تماشای آن با خانواده میارزد. دیالوگهای جودی و نیک یادآور کمدیهای کلاسیک اسکروبال است و پیچشهای داستانی آن ادای احترامی است به فیلمهای نوآر که در آن گناهکار هرگز کسی نیست که فکر میکنید. اگرچه تریلر یکی از خندهدارترین صحنههای فیلم را فاش میکند - وقتی جودی و نیک به ادارهای میروند که کاملاً توسط تنبلی اداره میشود که کندتر از شیره حرکت میکنند - اما هنوز هم خندهها و لحظههای بهیادماندنی زیادی وجود دارد که باعث خنده کودکان و بزرگسالان میشود.انتخاب صدا برای شخصیتهای این پویانمایی بسیار هوشمندانه انجام شده است. گودوین در نقش جودی، خرگوش پرانرژی و خوشبین، فوقالعاده ظاهر شده است. جودی که احتمالاً به لطف برنامه «گنجاندن پستانداران» شهردار به آکادمی پلیس راه یافته است، ثابت میکند که حتی یک خرگوش بامزه هم میتواند بدردگیران را از پای درآورد. در مقابل، باتمَن صدای ایدهآل برای به تصویر کشیدن نیک، یک حیلهگر سریعالسکون با استعدادی برای دانستن همه چیز درباره افراد تاثیرگذار زوتوپیا، دارد. صدای تنور پرقدرت البا نیز بهخوبی با شخصیت رئیس پلیس هماهنگ شده است. از دیگر شخصیتهای مکمل میتوان به موریس لامارچ، بازیگر کهنهکار صدا پیشه، اشاره کرد که با تقلید صدای عالی از مارلون براندو، نقش رئیس تبهکار آقای بیگ را ایفا میکند، و تامی چانگ در نقش یک یاک «طبیعتگرا» بهعنوان مربی زندگی. و سپس، شخصیت گزل، ستاره پاپ، با صدای شکیرا، که ترانه تم جذاب فیلم را با نام «هر کاری میتونم انجام بدم» میخواند و روحیه فیلم را بهخوبی به تصویر میکشد: «خودت باش، نه آنچه دیگران انتظار دارند.»
دیدگاههای کاربران
دیدگاهی ثبت نشده است.