مهر پدری

مت و لیز قرار است به زودی صاحب فرزند شوند. یک روز پس از به‌دنیاآمدن دخترشان، لیز جان خود را از دست می‌دهد. مت باوجود این فقدان تصمیم دارد در خانه‌ی خودش بماند و به‌تنهایی از دخترش مدی مراقبت کند و از کسی کمک نگیرد. این مسئولیت با چالش‌های فراوانی برای مت همراه است؛ زیرا او چیز زیادی درمورد نگهداری از نوزاد نمی‌داند و درادامه مسائلی مانند گریه‌های مداوم نوزاد، کولیک، بی‌خوابی‌های شبانه و... همگی به چالش‌های مهمی در زندگی مت تبدیل می‌شود. به‌تدریج با بزرگ‌ترشدن مدی چالش‌های مهم‌تری شکل می‌گیرد که داستان را درمورد تمامی تصمیم‌های پدرانه‌ی مت پیش می‌برد. مت با خانمی به نام سوان آشنا می‌شود اما در میانه‌ی رابطه تصمیم می‌گیرد بیش‌ازاین پیش نرود، زیرا پرورش مدی برایش اولویت دارد و نمی‌خواهد با شروع یک رابطه‌ی جدید وقت کمتری برای مدی بگذارد. پس از این، فرصت شغلی جدیدی برای مت به وجود می‌آید و او ناچار است که به سفرهای خارجی برود. مدی نسبت به اینکه پدرش نمی‌خواهد با افراد جدید آشنا شود و زندگی آن‌ها یکنواخت شده اعتراض دارد. او دوست دارد که با اقوام مادرش بیشتر وقت بگذراند. مت تصمیم می‌گیرد که به رابطه با سوان برگردد و همین‌طور مدی را نزد مادربزرگ و پدربزرگش ببرد تا روابط صمیمانه‌ی بیشتری داشته باشند و علاوه‌بر این روابط، برای مدی مانند سابق وقت بگذارد.

• شخصیت مت را قبل از پدرشدن و بعد از آن مقایسه کنید. چه ویژگی‌های مثبتی در مت به عنوان یک پدر می‌بینید؟ به نظر شما پدرها چگونه می‌توانند در تربیت فرزند نقش مؤثری داشته باشند؟ چه مهارت‌هایی را باید بیاموزند؟ مت چگونه توانست با مرگ همسرش کنار بیاید؟ او چطور مدی را با این مسئله مواجه کرد؟ فرزندپروری با حضور یک والد چه چالش‌هایی دارد؟ مت چگونه توانست یاد مادر را برای مدی زنده نگه دارد؟ درمورد این مسئله که انتخاب مدی درمورد لباس‌هایش متفاوت است چه برداشتی دارید؟ آیا عکس‌العمل پدر را مناسب می‌دانید؟ دوستان مت چه ویژگی‌های مثبتی داشتند و چطور او را در چالش‌ها همراهی می‌نمودند؟ خلاصه: یک پدر خوب باید چه ویژگی‌ها و توانایی‌هایی داشته باشد و به چه مهارت هایی برای فرزندپروری لازم دارد؟

در قسمتی از فیلم به کلیشه‌های جنسیتی درمورد نوع پوشش اشاره شده است. قانون مدرسه برای یونیفرم، دامن برای دختران و شلوار برای پسران است. مدی دوست ندارد از دامن استفاده کند و حتی در انتخاب لباس‌هایش معمولاً لباس‌های پسرانه را ترجیح ‌می‌دهد. پدرش نیز در این زمینه حامی اوست و حتی در آخر برای حمایت از مدی یک روز با دامن به سر کار می‌رود. هرچند که این قانون‌شکنی عواقبی برای مدی دارد اما درنهایت مدرسه قانون خود را درمورد لباس یونیفرم تغییر می‌دهد. شما می‌توانید با نوجوان خود درمورد این مسئله با توجه به صلاح‌دید خود گفت‌وگو کنید. در این اثر به‌خوبی زحمات پدر و مادر در جهت پرورش فرزند به تصویر کشیده شده که می‌تواند احساس قدردانی و قدرشناسی فرزندان را موجب شود و یا در آن‌ها آمادگی ذهنی برای پذیرش مسئولیت در زندگی آینده ایجاد کند. شما می‌توانید با بیان چالش‌های خودتان در این زمینه با فرزند خود گفت‌وگو کنید. مرگ لیز در ابتدای فیلم صحنه‌های غمناک و ناراحت‌کننده‌ای را را رقم می‌زند و درادامه باوجوداینکه مدی گاهی اوقات درمورد نبود مادر در زندگی‌اش احساس ناخوشایندی دارد اما این مسئله چندان در زندگی او ایجاد مشکل نمی‌کند و او به‌خوبی با این قضیه کنار آمده است و ترجیح می‌دهد با گسترش ارتباطشان با اقوام، دوستان و سوان این خلأ را نادیده بگیرد. والدین می‌توانند درمورد مرگ و ازدست‌دادن پدر یا مادر، تأثیر آن در زندگی اعضای خانواده و راهکارهای کنارآمدن با مرگ عزیزان با نوجوان خود صحبت کنند. خلاصه: بهتر است والدین پیرامون مسائلی مانند قوانین پوششی در محیط‌های رسمی و عمومی، سوگواری و نحوه‌ی کنارآمدن با فقدان عزیزان و مسئولیت‌پذیری والدین با نوجوانان وارد گفت‌وگو شوند.

هارت و پل ویتز زوج قدرتمندی هستند که کسی انتظارشان را نداشت، فیلمی را ارائه می‌دهند که درباره معنای پدر بودن است و غم‌انگیز، دلگرم‌کننده و واقعا خنده‌دار است. برای ویتز نویسنده و کارگردان، این بازگشت به ریشه‌های او در فیلم درباره یک پسر است، کاوش در قلمرو مردان نابالغی که رشد عاطفی را از طریق برقراری رابطه با یک کودک به دست می‌آورند. هارت نشان می‌دهد که پتانسیل بازی در یک درام را به همان خوبی که در کمدی بازی می‌کند، دارد، در اینجا نقش مرد جدی را بازی می‌کند که دوستان و رئیس پدرگونه‌ای (پل رایزر) دارد که از او عجیب‌تر هستند. در حالی که پدری در سراسر فیلم لحظات احساسی دارد، ویتز از نابود کردن شما از نظر عاطفی خودداری می‌کند: مگر اینکه مستقیماً از طریق تجربه شخصی با موضوع ارتباط برقرار کنید، احتمال بیشتری دارد که در آستانه اشک ریختن باشید تا گریه کردن.در حالی که داستان دربارهٔ بزرگ کردن مَدی توسط مت است، اما هرگز فقط دو نفر نیستند. همیشه سه نفر هستند: لیز همیشه حضور دارد. مت با دادن دو بوسه به مدی - یکی برای خودش و یکی برای مامان - و اطمینان از صحبت کردن دربارهٔ او، او را در زندگی مدی نگه می‌دارد. این به معنای ماندگاری غم و اندوه است، اما ویتز همچنین حس شوخ‌طبعی را حفظ می‌کند تا بینندگان از آزمایش‌ها و سختی‌هایی که از تراژدی ناشی می‌شود، سرگرم شوند. گفتگوهای عالی توسط فیلمنامه‌نویس دانا استیونز توسط بازیگران مکمل شگفت‌انگیز به تصویر کشیده می‌شود. آلفری وودارد به عنوان مادرزن سرسخت مت، آنتونی کاریگان با بازی در نقش همکار مت، و لیل ری هاوزر به عنوان بهترین دوست احمق مت، بازی‌های فوق‌العاده‌ای ارائه می‌دهند. اما کسی که همه درباره‌اش صحبت خواهند کرد، دیواندا وایز است، عشقی که با هوش تیز و درخشان خود می‌تواند قلب هر فرد شکسته‌ای را التیام بخشد. همه قطعات در این فیلم با هم جمع می‌شوند و آن را به گزینه‌ای فوق‌العاده برای تماشا با پدران یا واقعاً خانواده‌های از هر نوع تبدیل می‌کنند.