مون نایت

آموت خدای مصری است که ترجیح می‌دهد گناهکاران را قبل از ارتکاب گناه از بین ببرد. او هزاران سال قبل توسط خدایان دیگر زندانی شده اما‌هارو یک پیرو متعصب قصد بیدار کردن او را دارد تا جهان را شفا دهد. مارک اسپکتر به عنوان کالبد خونس خدای ماه مصری‌ها برگزیده می‌شود تا جلوی طرفداران اموت را بگیرد. مارک در کودکی به بیماری اختلال هویت تجزیه‌ای مبتلا می‌شود و همین امر باعث سواستفاده خونس از او برای پیشبرد اهداف گاها پلیدش می‌شود. مارک در پی درگیری‌هایش با‌ هارو کشته می‌شود و در دنیای پس از مرگ خاطراتش را مرور می‌کند و با حقیقت وجودی خودش روبه‌رو می‌شود. همین امر فرصت دوباره ای به او می‌دهد تا دنیا را نجات دهد. او به کمک خونس با آموت که حالا بیدار شده است می‌جنگد و می‌تواند او را زندانی کند. در نهایت مارک از کشتن ‌هارو صرف نظر می‌کند اما خونس توطئه جدیدی برای پیشبرد اهداف پلیدش می‌چیند.

• از آن جایی که شخصیت اصلی مارک یک یهودی است و داستان درمورد خدایان مصری و مذهب‌های متفاوت است فرصت مناسبی است تا درمورد هرکدام از این مذهب‌ها اطلاعاتی کسب کنید. نظر شما درمورد خدایان مصری چیست؟ تعصب و تبعیت کورکورانه چطور اتفاق می‌افتد؟ و برای جلوگیری از آن چه می‌توان کرد؟ دنیای پس از مرگ مصری چه شباهت‌هایی با دنیای پس از مرگ اسلام دارد؟ تحمل رنجی فراتر از ظرفیت کودکی مارک باعث ابتلای او به اختلال شخصیت تجزیه‌ای شد. خانواده چطور می‌توانست از این مسئله جلوگیری کند؟ خلاصه: نظرت در مورد هرکدام از هویت‌های شخصیت اصلی چیست؟ یک ابرقهرمان چه ویژگی‌هایی دارد؟ ایا شوالیه ماه یک ابرقهرمان است؟

«شوالیه ماه» محصول سال 2022 مینی سریال ساخته‌ی استودیوی مارول است. این سریال داستان مارک اسپکتر است که دچار اختلال هویت تجزیه‌ای شده و در عین حال به عنوان آواتار/کالبد خونس، خدای ماه مصری انتخاب می‌شود. خونس قصد دارد جلوی اموت را بگیرد تا انسان‌ها را قبل از ارتکاب گناه از بین ببرد. درگیر اسطوره و خیال و واقعیت ترکیب پیچیده ای را در این سریال به وجود آورده است که ممکن است درک آن برای همه آسان نباشد. به عنوان مثال مارک و استیون دو هویت هستند و در جهان پس از مرگ به دو شخصیت جدا تبدیل می‌شوند تا با پیدا کردن واقعیت زندگی و رو به‌رو شدن استیون با داستان ابتلایش به  اختلال هویت تجزیه‌ای، ترازوی اعمالشان را متوازن کنند. از طرفی با دکتر هرو روبه‌رو هستند که به نظر می‌رسد به عنوان پزشک قصد کمک بیمارش را دارد و از طرف دیگری با تاورت خدای مصری رو به رو هستند که آن‌ها را به خاطرات متفاوت می‌فرستد. اهداف بسیاری از شخصیت‌ها در فیلم پلید است اما برای این اهداف توجیهات عقلانی زیادی را ارائه می‌دهند که به نظر منطقی به نظر می‌رسد. مارک تبدیل به مزدور خونس شده است زیرا معتقد است او را نجات داده و هربار هر ماموریت را ماموریت آخر می‌داند.‌ هارو مزدور اموت شده و معتقد است با این کار می‌تواند گناهکاران را قبل از اینکه باقی انسان‌ها را زجر دهند مجازات کند و در واقع با از بین بردن گناهکاران قبل از ارتکاب گناه جهان را شفا می‌دهد، درست مانند قطع کردن یک عضو عفونی. اما استیون به خوبی این اهداف را تفکیک می‌کند. معمولا راه درست را پیدا می‌کند و مارک را هم مجبور می‌کند تا قدم در این راه بگذارد. او معتقد است کشتن کودکان به هردلیلی اشتباه است و فکر کردن به گناه برابر با انجام دادن آن نیست. او تا جایی که می‌تواند از خشونت جلوگیری می‌کند و همه تلاشش را برای ماندن در راه درست انجام می‌دهد. خلاصه: این سریال خشونت بالایی دارد و پیچیدگی‌های عالم خیال و واقعیت  و  چهره پردازی‌های ترسناک همچنین درگیر شدن شخصیت با‌هانپس از مرگ باعث ترسناک شدن سریال می‌شود.

این مینی‌سریال تلویزیونی مارول با رویکردی تجربی‌تر، در ادامه راه واندرویژن قدم برمی‌دارد. مون نایت صحنه‌های نبرد فیلم‌های بلاک‌باستر، جلوه‌های بصری شگفت‌انگیز یا ابزارهای فوق‌العاده ابرقهرمانی ندارد. در عوض، داستان‌ها بر تنش روانی متکی هستند و از بیننده می‌خواهند که قطعات پازل را خودش کنار هم بگذارد. شرور داستان، آرتور هارو، شخصیتی آرام و کم‌حرف دارد که او را ترسناک‌تر جلوه می‌دهد. نوجوانان بزرگ‌تر که می‌توانند تعلیق و خشونت را تحمل کنند و به شخصیت‌های دیگر مارول علاقه‌مند هستند، از این مجموعه لذت خواهند برد. مون نایت نیازی به طرفداران مارول ندارد تا از آن لذت ببرید، بنابراین نوجوانانی که به طور کلی به درام‌های «معتبر» علاقه‌مند هستند، احتمالاً از بازی‌های فوق‌العاده و داستان‌های مرموز لذت خواهند برد. طرفداران مارول مطمئناً درباره این مجموعه صحبت خواهند کرد، اما به نظر می‌رسد که مخاطبان گسترده‌تری هم به دنیای داستانی مون نایت جذب خواهند شد.