زیبای مشکی

«زیبای سیاه» داستان اسب وحشی‌ای را روایت می‌کند که توسط انسان‌ها از گله و خانواده‌ی خود جدا می‌شود و به جان مندلی فروخته می‌شود تا رامش کند، اما جان در رام و تربیت‌کردن زیبا موفق نبود. جان خواهرزاده‌ای به نام جو داشت که پدر و مادرش را در حادثه‌ی رانندگی از دست می‌دهد و حضانت او بعد از این ماجرا به جان واگذار می‌شود. جو از نظر روحی در شرایط خوبی نبود و با جان هم سر ناسازگاری داشت، تااینکه کم‌کم رابطه‌ای میان جو و زیبا شکل می‌گیرد و زیبا (این نامی است که جو بر این اسب می‌گذارد) که با همه ناسازگار بود توسط جو تربیت و رام می‌شود و این امر باعث می‌شود حال هردوی آن‌ها بهتر شود. تااینکه طی حادثه‌ای برتویک آتش می‌گیرد و تمام سرمایه‌ی صاحب برتویک به باد می‌رود. طی این اتفاق صاحب برتویک مجبور می‌شود که تمام اسب‌ها را بفروشد، اما جو از او می‌خواهد به او مهلت دهد تا با کارکردن بتواند زیبا را مال خودش کند. صاحب برتویک موافقت می‌کند اما به شرطی که زیبا در این مدت اجاره داده شود. زیبا به خانواده‌ای ثروتمند اجاره داده می‌شود و جو نیز در همان خانه به همراه زیبا مشغول به کار می‌شود. دختر این خانواده رفتار بدی با زیبا و جو دارد و آن‌ها را آزار می‌دهد اما جرج پسر خانواده سعی می‌کند تا اقامت را برای آن‌ها راحت‌تر کند. در همین هنگام جان به جو خبر می‌رساند که برتویک ورشکسته شده است و مجبور هستند همه‌چیز را بفروشند که شامل زیبا هم می‌شود. جو و زیبا با دلی شکسته از هم جدا می‌شوند اما جو به زیبا قول می‌دهد که روزی دوباره برتویک را راه بیندازد و او را پیدا کند. پس از آن زیبا با صاحبان بسیاری برخورد داشته و اتفاقات زیادی را از سر می‌گذارند. درست زمانی که آخرین صاحب او قصد فروش و ازبین‌بردنش را دارد جو او را پیدا می‌کند و پس از 7 سال جدایی آن‌ها بار دیگر کنارِهم برمی‌گردند و در برتویک محلّی که جو برای نجات اسب‌ها دوباره آن را باز کرده است به زندگی ادامه می‌دهند.

• می‌توانید با فرزندانتان درباره‌ی داستان اصلی رمان «زیبای سیاه» صحبت کنید و اینکه چه مسئله‌ای باعث شده تا این رمان مشهور شود و چندین اثر از آن ساخته شود؟ اگر آثار دیگری از این رمان دیده‌اید می‌توانید با هم مقایسه کنید. زیبا و جو چگونه استقامت و مقاومت نشان دادند و از مشکلات عبور کردند؟ چه ویژگی های مثبتی در جو و زیبا بود؟ خلاصه: جو و زیبا چگونه و با تکیه بر چه ویژگی‌هایی از مشکلات عبور کردند؟

فیلم سینمایی «زیبای سیاه» محصول 2020 و برگرفته از رمان مشهور «آنا سیول»، نویسنده‌ی قرن 19 میلادی است. از این رمان آثار متعددی ساخته شده است و نویسنده‌ی آن در پی به‌تصویرکشیدن رنج یک اسب از آزار و اذیت‌هایی است که از طرف انسان‌ها می‌بیند. راوی این فیلم ماده اسب سیاه وحشی و سرکشی است که به همراه مادر و گله‌اش در دشت زندگی می‌کنند اما به دلیل اشتباهی که از این اسب سرمی‌زند، انسان‌ها به گله حمله می‌کنند و آن‌ها را ازهم جدا کرده و با خود می‌برند. زیبا (بعدها این اسب با این نام خوانده می‌شود) توسط مرد مهربان و صبوری به نام جان خریداری می‌شود تا او را رام کند، ولی زیبا به دلیل جدایی از مادر و اندوهی که تحمل می‌کرد به‌هیچ‌عنوان رام نمی‌شد و به سرکشی ادامه می‌داد. خواهرزاده‌ی جان که به‌تازگی پدر و مادرش را از دست داده بود تحت سرپرستی جان قرار می‌گیرد و به برتویک می‌آید. جو نیز به دلیل اتفاقات پیش‌آمده در زندگی‌اش روح سرکش و ناآرامی داشت و همین باعث می‌شود بتواند با زیبا ارتباط برقرار کند و برای همدیگر دوستان خوبی شوند. ریتم داستان تقریباً کند است و به رابطه‌ی بین این‌دو و تغییرشان پس از آشنایی با هم می‌پردازد؛ اینکه چطور لحظات خود را با هم شریک می‌شوند؛ باعث بهترشدن حال یکدیگر می‌شوند و با هم از پس مشکلات برمی‌آیند. فضای داستان به دلیل غم و اندوه شخصیت‌های داستان غمگین و گرفته است و ممکن است برای کودکان یا نوجوانانی که ترس از ازدست‌دادن والدین و طردشدن دارند یا دارای روحیه‌ی حساسی هستند اذیت‌کننده باشد. با فرزندانتان همدلی کنید و سعی کنید توجه آن‌ها را به سمت تغییرات شخصیت‌های اصلی و چگونگی مواجه‌شدن آن‌ها با مشکلات معطوف کنید. فیلم فضای خشونت علیه حیوانات را به تصویر می‌‎کشد که زیبا، شخصیت اصلی داستان، هم از این قضیه مستثنا نیست و مخاطب را با خود همراه می‌کند که از این رفتارها منزجر شود. می‌توانید درباره‌ی نحوه‌ی صحیح رفتار با حیوانات و تأثیری که بر زندگی ما دارند با فرزندانتان صحبت کنید. همچنین فیلم اطلاعات قابل‌توجهی درمورد اسب‌ها و چگونگی تربیت‌کردن آن‌ها می‌دهد که برای نوجوانان و حتی بزرگسالان ممکن است جذّاب باشد. دایی جو، یعنی جان، به‌عنوان یک بزرگسال رفتار بسیار معقولی با خواهرزاده‌اش دارد و بدون اینکه او را تحت فشار بگذارد اجازه می‌دهد دوره‌ی سوگ خود را طی کند و دنبال اشتراکاتی برای ارتباط با جو می‌گردد. اگرچه جو در ابتدای ورود به برتویک رفتار خوبی با دایی‌اش نداشت اما به دلیل رفتار آرام جان به خودش اجازه نمی‌داد بیش از این گستاخانه رفتار کند. این نکته‌ی مثبتی در برخورد با نوجوانان است که شما می‌توانید از آن استفاده کنید. جو و زیبا در جایی از داستان مجبور به ترک برتویک و رفتن به خانه‌ی یکی از ثروتمندان می‌شوند. آن‌ها زیبا را برای مسابقه اجاره کرده بودند. دختر و مادر خانواده رفتار بدی با جو داشتند و مدام  مسئله‌ی فاصله‌ی طبقاتی را مطرح می‌کردند اما پسر خانواده، جرج، برخلاف مادر و خواهرش رفتار مناسبی با همه داشت و به همه احترام می‌گذاشت و سعی می‌کرد به جو و زیبا کمک کند تا اوقات بهتری داشته باشند. زمان مناسبی است که درباره‌ی احترام به همه‌ی اقشار مختلف جامعه با فرزندتان صحبت کنید. بین جو و جرج ارتباط عاطفی‌ای شکل می‌گیرد و اگر نسبت به این دست مسائل حساسیت دارید به این نکته توجه کنید. درنهایت این فیلم سرشار از نکات و پیام‌های مثبتی همچون بخشندگی، شجاعت و سعی و تلاش برای گذشتن از سختی‌هاست و می‌تواند فیلم آموزنده‌ای برای نوجوانان باشد. خلاصه: فیلم سرشار از نکات مثبت درباره‌ی بخشندگی، شجاعت و سعی و تلاش برای گذشتن از سختی‌هاست و می‌تواند فیلم آموزنده‌ای برای نوجوانان باشد.

هر نسلی به نظر می‌رسد نسخه فیلم‌برداری‌شده‌ای از زیبای سیاه را دریافت می‌کند و مانند بیشتر آثار کلاسیک محبوب، این یکی احتمالاً واکنش‌های متفاوتی را برمی‌انگیزد. عاشقان اسب و طرفداران داستان، از برخورد محترمانه با اسب اصیل و باوقار قدردانی خواهند کرد. نشان‌دهنده این موضوع، تصویر پوستر از یک دنباله به‌یادماندنی از جو سوار بر زیبای سیاه در حال دویدن است، هر دو موی بلند و تیره‌شان در نسیم اقیانوس در حال وزیدن است، و نوری طلایی از پشت می‌درخشد. شاید به‌طور عمدی، فیلم به‌ویژه در ظاهر یا شخصیت‌پردازی معاصر به نظر نمی‌رسد، فراتر از صحنه‌ای که نوجوانان از تلفن‌های هوشمند خود برای فیلمبرداری از هم‌سن‌وسال خود که از اسب می‌افتد، استفاده می‌کنند، اگرچه پیام‌های فمینیستی در زیبای سیاه زن وجود دارد و ما به‌طور منحصر به فرد توسط مادیان‌ها هدایت می‌شویم.کسانی که با داستان آشنا نیستند، ممکن است در ابتدا راوی گری اسب را کمی غیرعادی بیابند. فیلم با این جمله شروع می‌شود و به پایان می‌رسد: «یک اسب دانا به من گفت». در طول فیلم، زیبایی در مورد تنبلی انسان‌ها تأمل می‌کند، با یک نوجوان بداخلاق دعوا می‌کند و خانواده‌اش را از دست می‌دهد. او به نظر می‌رسد، خب، کاملاً انسانی و در بعضی مواقع، به لطف کیت وینسلت بزرگ، حتی شخصیت اصیل‌تری از برخی از انسان‌های فیلم دارد. این داستان در تمام نسخه‌هایش، ارتباطی عمیق، عاشقانه و تقریباً معنوی بین انسان و حیوان را به تصویر می‌کشد. بسیاری از مردم این پیوند را خودشان تجربه کرده‌اند، که ممکن است برایشان سخت باشد که از گیر افتادن در احساسات این فیلم فرار کنند.