درباره فیلم
«جوخهی انتحار» یک مأموریت نظامی جدید دارد. ضدقهرمانهای دنیای دیسی با حضور هارلی کوئین باید یک آزمایشگاه زمان نازی را که در آن یک موجود فضایی خطرناک بهعنوان سلاح نگهداری میشود نابود کنند. بهطورکلّی داستان فیلم در یک بستر بسیار خشونتآمیز پیش میرود. خشونتی که با نمادهای فانتزی و رنگارنگِ بامزه، لحظات کمدی هم میسازد. تماشای این فیلم بههیچعنوان برای کودکان و نوجوانان مناسب نیست.
تصاویر فیلم
پیشنهادهای مشابه
نمایش همهنقد و بررسی
معتبر: این تحلیلها بهترین و دقیقترین نتایج رو دارن! ما دادههای کافی و باکیفیت داشتیم و هوش مصنوعی ما نتایج مناسبی رو برای این دسته از فیلمها بهمون داده.
خشونت: خیلی زیاد
ترس: متوسط
ناهنجاری اجتماعی: متوسط
الگوی مثبت: ندارد
پیام مثبت: ندارد
خلاصه فیلم
ویرایشیک بار دیگر مأمور ویژهی دولت آمریکا، والر، دو گروه از مجرمان را آماده میکند تا به یک مأموریت نظامی بروند و اسناد دولتی آمریکا را در یک جزیره به نام «جزیرهی کورتومورتیز» نابود کنند. از گروه اول تنها هارلی کوئین و فرماندهی عملیات، یعنی کلنل فلگ، زنده میمانند. گروه دوم به رهبری بلاد اسپورت، برای پیداکردن کلنل فلگ، گروهی از آزادیخواهانی که فلگ را نجات داده بودند را اشتباهی میکشند.
هارلی با لباسهای فاخر به دیدار رئیسجمهور جزیره برده میشود. او عاشق هارلی میشود و معتقد است که هارلی یکی از شورشیان آمریکاست و او در کشورشان نماد مبارزه با آمریکا شناخته میشود. اما هارلی وقتی حرفهای رئیسجمهور را دربارهی کشتن خانوادهی مخالفانش برای سرکوب آنها می شنود، او را میکشد و از دست مأموران فرار میکند.
گروه انتحار به همراه هارلی کوئین، گایس گریوز (مرد متفکر) را پیدا کرده و به آزمایشگاه مخوف نازیها راه پیدا میکنند. جایی که یک موجود فضایی به نام «استارو» با افزونههای خود، انسانهای زیادی را به خودش اضافه کرده است. آنها متوجه میشوند که آمریکا خودش هم در این عملیات دست دارد و یک هارد حافظه، مدرک مهمی از این عملیات است که باید نابود شود.
زمانیکه فلگ تصمیم میگیرد هارد را در بین رسانهها پخش کند، کریستوفر اسمیت (صلحطلب) به او حمله میکند و او را میکشد. اما بلاد اسپورت صلحطلب را میکشد و هارد به دست او میافتد. ساختمان نازیها زودتر از انتظار منفجر میشود. استارو آزاد میشود و مردم زیادی را میکشد و خرابیهای گستردهای به بار میآورد. بااینکه والر دستور میدهد که برگردند آنها نمیتوانند بیخیال جان انسانهای بیگناه شوند و با استارو مبارزه میکنند. تعداد زیادی از افراد گروه کشته میشوند، اما درنهایت «استارو» را شکست میدهند و بلاد اسپورت، بهعنوان رهبر گروه، والر را تهدید میکند که اگر گروه را آزاد کند اطلاعات آنها را محفوظ نگه میدارد.
درباره این موارد گفتگو کنید
- اعتقادات و ارزشهای متعصبانهای که باعث رفتارهای کورکورانه میشود دلیل بهوجودآمدن جنگهای زیادی در دنیای فیلم و دنیای واقعی است. درمورد این ارزشها با فرزند خود صحبت کنید. از او بپرسید چه نوع تفکراتی باعث شکلگیری ارزشهای شخصیتی مثل «صلحطلب» میشود؟ آنچه بلاد اسپورت را بهعنوان یک ضدقهرمان با روحیهای خشن به سمت مثبتبودن سوق میدهد رقیقالقلببودن اوست. از فرزند خود بپرسید چه ویژگیهایی او را به شخصیت مثبت تبدیل میکند؟ درمورد اهمیت این ویژگیها با فرزند خود صحبت کنید. هارلی کوئین تعادل شخصیتی ندارد و مدام بین هیجانات مختلفش در رفتوآمد است. همچنین ممکن است به دلیل جذابیتهای بصری خودِ بازیگر و جذّابیتهای فانتزی فیلم، این کاراکتر برای مخاطبان جذّّاب باشد. از فرزند خود بپرسید چه چیزی باعث جذّابیت این کاراکتر میشود؟ از فرزند خود بپرسید آیا بیثباتی هارلی کوئین برایش هیجانانگیز و بامزه است؟ تماشای فیلمهای خشن چه پیامدهایی دارد؟ درمورد حساسیتزدایی از خشونت و پرخاشگریهایی که این مدل فیلمها میتوانند ایجاد کنند با فرزند خود صحبت کنید. از او بپرسید خشونت در چه مواقعی میتواند موجّه باشد؟ درمورد اهمیت کنترل خشم در دنیای واقعی و راههای سالم بُروزدادن آن با یکدیگر گفتوگو کنید. خلاصه: این فیلم میتواند از خشونتهای غیرقابلجبران حساسیتزدایی کند. درمورد تأثیرات منفی این قبیل فیلمها در خانوادهی خود گفتوگو کنید.
آنچه والدین باید بدانند
ویرایشفیلم «جوخهی انتحار 2» محصول سال 2021 یک فیلم دیگر از داستان ضدقهرمانان دنیای دیسی کامیک است. ساختار روایی فیلم بیشتر از طریق دیالوگها شکل میگیرد و بستر اصلی فیلم و اتفاقاتِ به نمایش گذاشته، تنها خشونتها و درگیریهای شدیدی هستند که گاهی منزجرکننده و آزاردهنده میشوند.
دراینباره بخوانید: به دنیای ابرقهرمانهای دیسی خوش آمدید!
از همان لحظات آغازین فیلم، شاهد گروهی از ضدقهرمانها هستیم که برای مبارزه آماده میشوند و وقتی به جزیره میرسند، در یک نبرد ناعادلانه، هرکدام به شکلی فجیع کشته میشوند. صحنههایی از تیرخوردن، ازبینرفتن بخشی از صورت، قطعشدن اعضای بدن و زندهزنده در آتش سوختن از خشونتهای آزاردهندهی فیلم محسوب میشوند.
در همین حین، «والر» نهتنها یکی از اعضای تیم را که بعد از مشاهدهی این مهلکه از وحشت به دریا فرار میکند به طرز فجیعی میکشد، بلکه با یک فلشبک متوجه میشویم که این گروه تنها برای حواسپرتی نیروهای نظامی به جزیره فرستاده شدهاند تا گروه دوم بهراحتی به جزیره نفوذ کنند. درواقع از همان ابتدا سوءاستفادهی سیاستمداران از نیروهای انسانی و استفاده از انسانها بهعنوان طعمه برای مخاطب روشن میشود.
هدف کل عملیات گروه جوخهی انتحار نابودکردن اسناد دولتی مبنی بر دخالت آمریکا در ساخت سلاح خطرناکی است که در این جزیره نگهداری میشود. در این بین سوالات مهمی میتواند در ذهن مخاطب شکل بگیرد که اساساً چرا آمریکا نیاز به ساخت چنین سلاحهای کشندهای دارد؟ چرا سیاستمداران در این فیلم تااینحد سوءاستفادهگر هستند؟
شخصیت کریستوفر اسمیت «صلحطلب» اعتقادات متعصبانهای برای ایجاد صلح دارد. او برای رسیدن به صلح حاضر است دست به قتل و خونریزی بزند و این را بهای صلح میداند. او همگروهی خود، فلگ را برای نابودکردن هارد اطلاعات میکشد و همچنین قصد کشتن رتکچر را هم دارد. بنابراین کریستوفر اسمیت نیروی خوبی برای سوءاستفادهی والر محسوب میشود.
در دنیای واقعی هم جنگهای بسیاری برای صلح انجام میشود. اعتقادات کورکورانه میتواند ویژگی مهمی برای ابزارشدن بعضی از انسانها توسط قدرتها محسوب شود. تمایل پیوستن به چنین گروههایی برای پیبردن به معنای زندگی، میتواند نوجوانان را به سمت گروههایی هدایت کند که این ارزشهای کورکورانه را در سر آنها بپرورانند. در چنین شرایطی، والدین باید قبل از هر کسی درمورد ارزشها و اهمیت آنها با فرزندان خود صحبت کنند و آنها را از خطرهایی که در دنیای واقعی وجود دارد آگاه کنند.
فیلم در بستری سراسر خشنونتآمیز ساخته شده است. مرگها، قتلها و شکنجههای مختلفی در فیلم وجود دارد. حتی از همین خشونت برای ساخت لحظات کمدی نیز استفاده شده است. این خشونتهای فانتزی و کمدی توسط شخصیت محبوب و جذّاب هارلی کوئین به تصویر کشیده شده است. شخصیتی که ممکن است وجودش تمایل به تماشای فیلم را در مخاطب بالا ببرد.
هارلی کوئین روانپزشکی است که ثبات روانی و هیجانی ندارد. او مدام بین احساسات و هیجانات مختلفش در نوسان است. مثلاً با روابط عاشقانهای که با رئیسجمهور جزیرهی کورتومورتیز دارد، تبدیل به رهبر شورشیان علیه آمریکا میشود و در مقام پرنسس قرار میگیرد. در همین موقعیت ناگهان خشونت در او زبانه میکشد و رئیسجمهور را با یک گلوله میکشد. او همیشه عاشق انسانهای خطرناک میشود و رئیسجمهور نیز افکار خشونتآمیزی دربارهی کشتار کودکان دارد.
عدم تعادل او بین غم، شادی و خشونت، صحنههای فانتزی فیلم را میسازد. هارلی در صحنهی رقص با لباس قرمز، آن هم با یک موسیقی جذّاب، به آدمکشی میپردازد. نمایش مجروحان در این صحنهها با نمایش خون و گلهای رنگارنگ همراه است!
این حجم از خشونت که بهعنوان راهحل نهایی تمام مشکلات معرفی میشود میتواند مخاطب را تا مقدار زیادی نسبت به خشونت بیتفاوت کند و از او حساسیتزدایی کند؛ خشونت بالایی که هیچ توجیهی ندارد و در قالب صحنههای مستقیم، سریع و حتی بامزه به نمایش گذاشته میشود.
این نکته هم میتواند حائز اهمیت باشد که «پولکا» شخصیتی است که مادرش برای تبدیل او به یک ابرقهرمان، یک ویروس به او تزریق کرده است. حالا پولکا برای اینکه بتواند دشمنی را نابود کند، او را شبیه به مادرش میبیند و آن را میکشد. در صحنهی نهایی، وقتی پولکا استارو را شبیه مادر خود تصور میکند و پای او را با پرتکردن پولکهایش قطع میکند، برای لحظهای احساس میکند که به یک ابرقهرمان تبدیل شده اما درواقع انتقام او از مادرش او را تبدیل به یک ابرقهرمان کرده است.
دیالوگ کلیدی فیلم که بهنوعی شاید پیام کلّی فیلم هم باشد زمانی است که رتکچر از پدر خود میپرسد: «چرا موشها؟» و پدرش در جواب میگوید: «موشها پستترین و حقیرترین موجودات هستند، اگر اونها هدف دارند؛ پس ما هم داریم.» گروه انتحار هم از موجودات بیارزشی شناخته شده است، اما زمانیکه درکنار یکدیگر یک هدف واحد، یعنی مبارزه با استارو را پیدا میکنند، ارزشمند میشوند. درحقیقت، ناجیگری، آزادیبخشی و هرآنچه از نیروهای نظامی و سیاستمداران انتظار میرفت، توسط ضدقهرمانهای فیلم محقّق شد و به مردم عادی هدیه داده شد.
خلاصه: فیلم در بستری از خشونت توجیهناپذیر ساخته شده است. شخصیتها هرکدام دلایل خود را برای مبارزه دارند و این دلایل ممکن است خوب یا بد باشد.
این فیلم چه نکات مثبتی دارد
سرشار از خشونت و کشتار شادمانه، شوخیهای احمقانه و مسری، و به طور کلی نگرشی بیادبانه و بیاحترام، این فیلم هوشمندانه و شاداب دنیای سینمایی دیسی نیز به طور شگفتانگیزی همکاری تیمی قوی و احساسات فراوان ارائه میکند. این فیلم که به نوعی دنبالهای (اما بیشتر شبیه بازسازی) برای فیلم ناموفق جوخه انتحار 2016 است، با حفظ شخصیتهای هارلی کویین، ریک فلگ و آماندا والر، به مشکلات فیلم قبلی با شتاب و هیجان میپردازد، درست مثل یک اتوبوس پر سر و صدا در یک مهمانی. همه اینها را باید مدیون جیمز گان، نویسنده و کارگردان فیلم، بود که دوزی مشابه از انرژی را به دنیای سینمایی مارول با فیلمهای محافظان کهکشان و محافظان کهکشان بخش 2 آورد. با وجود موفقیتهای تجاری گان، به نظر میرسد او روحیه استودیوی کمبودجه و استثمارگر تروما را حفظ کرده است، جایی که کار خود را از آنجا آغاز کرد.جوخه انتحار کمی شبیه یک تلاش چریکی است، سریع و آزاد، با اختراع وحشیانه ای که بر جلوه های بصری ارجحیت دارد. به عنوان مثال، استارو ممکن است یک اثر غول پیکر باشد، اما چشم عجیب و غریب و متلاطم و حرکات درهم و برهم آن واقعا به یاد ماندنی است. اما سلاح مخفی گان، قرض گرفته شده از دنیای مارول، این است که شخصیت ها واقعا دوست داشتنی و حتی قابل ارتباط هستند (برخلاف قهرمانان غمگین و متفکر دی سی). کلید اینجا جوندگان گیر 2 است (به این دلیل که او از پدرش این لقب را به ارث برده است). دلبستگی او به موش های کوچک و پشمالویش به او همدردی قوی و تاثیرگذاری می دهد که به بقیه شخصیت ها سرایت می کند، حتی بلداسپورت سخت سر. همه اینها با هم کار می کنند تا این جوخه را به گروهی تبدیل کنند که قطعا می خواهیم با آن همراه شویم.
دیدگاههای کاربران
دیدگاهی ثبت نشده است.