دردسرساز

در فیلم "پرابلمیستا"، الخاندرو (خولیو تورس) آرزو دارد که برای شرکت هاسبرو، برنامه‌ای برای پرورش استعدادهای صنعت اسباب‌بازی انتخاب شود، که از متقاضیان می‌خواهد در ایالات متحده زندگی کنند. وقتی او از کار خسته‌کننده و بی‌آینده‌اش در نیویورک اخراج می‌شود، با خطر اخراج مواجه می‌شود مگر اینکه بتواند کارفرمای جدیدی پیدا کند که از ویزایش حمایت کند. تنها راه‌حل او چیست؟ کمک به الیزابت (تیلدا سوئینتن)، منتقد هنری پیچیده‌ای که با کمبود پول مواجه است و به الخاندرو پیشنهادی می‌دهد: اگر الخاندرو به او کمک کند تا آثار هنری همسرش را بفروشد، الیزابت هم به او پول می‌پردازد و هم از او حمایت می‌کند. اما مشکل اینجاست که الیزابت آدم مشکلی است، آدم ناراضی‌ای که هیچ چیز برایش کافی نیست.

• خانواده‌ها می‌توانند در مورد این صحبت کنند که چگونه سریال Problemista به کار جنسی می‌پردازد. آیا آن را جذاب و فریبنده نشان می‌دهد؟ یا آن را مورد قضاوت قرار می‌دهد؟ نمایش کار جنسی در رسانه‌ها در طول سال‌ها چگونه تغییر کرده است؟
• تفاوت بین شکایت کردن و خودافشاگری چیست؟ آیا فکر می‌کنید ابراز نارضایتی الیزابت در زندگی واقعی نتیجه‌بخش خواهد بود؟ پیامد این نوع نگرش در زندگی خصوصی و حرفه‌ای او چیست؟
• چگونه الخاندرو استقامت، قدردانی و خود کنترلی را نشان می‌دهد؟ آیا او را یک الگوی رفتاری می‌دانید؟ چرا یا چرا نه؟
• این پیام فیلم چیست؟ لطفا مثالی از زندگی خودتان در مورد چالش‌هایی که در مسیر دستیابی به یک هدف با آنها مواجه شدید، بیان کنید و بگویید که در این مسیر چه چیزهایی یاد گرفتید؟
• آیا در این فیلم به هرگونه نمایش مثبت و ارزشمندی پرداخته شده است؟ چرا روایت کردن داستان‌های متنوع و گوناگون اهمیت دارد؟

والدین باید بدانند که "پرابلمیستا" یک کمدی تازه، غیرمتعارف و بسیار خنده‌دار از خولیو تورس (خالق و بازیگر سریال "لوس اسپوکیس") است که به بررسی معنای تعقیب رویای آمریکایی مدرن می‌پردازد. شخصیت تورس، الخاندرو، یک مهاجر همجنس‌گرای جوان، مهربان و آرام از السالوادور است که از یک کار بی‌آینده اخراج می‌شود و در نهایت به الیزابت (تیلدا سوئینتن)، منتقد هنری پیچیده، کمک می‌کند تا هنر همسرش را بفروشد. این داستان از طریق دیالوگ‌های کمدی تیز، بینش‌هایی در مورد چرخه فقر، چالش‌هایی که مهاجران در ایالات متحده با آن روبرو هستند، و تاثیر شگفت‌انگیز شکایت کردن ارائه می‌کند. شخصیت‌ها از نظر جنسیت، گرایش جنسی، سن، نژاد و نوع بدن متنوع هستند. یک کارگر جنسی برای اولین بار اجازه می‌دهد که اندام جنسی‌اش لمس شود (پایین دوربین) و به نظر می‌رسد که از این تجربه لذت می‌برد. همچنین صحنه‌های مالش کمر، بوسیدن و تمایلات خیانت وجود دارد، و همچنین سیگار کشیدن و نوشیدن الکل در موقعیت‌های اجتماعی. در یک صحنه خیالی کمدی، تیراندازی با اسلحه رخ می‌دهد و الفاظی مانند "گـه"، "مـلعـون" و موارد مشابه شنیده می‌شود.

تورس با این کمدی خیال‌انگیز، رویکرد تازه‌ای به داستان‌گویی طنز ارائه می‌کند. دیالوگ‌های پرانرژی پرابلمیستا، زبان تند و تیز الیزابت را در مقابل شخصیت آرام و کوشای الخاندرو قرار می‌دهد. نبوغ بصری که تورس در انتقال اطلاعات به بیننده به کار می‌گیرد و در عین حال نشان می‌دهد که الخاندرو چه حسی نسبت به آن اطلاعات دارد - مثلاً وقتی وب‌سایت آگهی‌های آنلاین کریگزلیست به شکل فرشته‌ای شیطانی به زندگی می‌آید - تکان‌دهنده است و ما را بیدار می‌کند تا درک کنیم که فیلم‌سازی می‌تواند چه باشد. اگرچه ممکن است این تصور شود که موفقیت الیزابت به عنوان یک ناراضی، پیام مبهم "به خواسته‌ات با بی‌منطقی برس" را ترویج می‌کند (برچسب "کارن" هرگز استفاده نمی‌شود، اما حس می‌شود)، اما درس واقعی داستان برای نوجوانان بزرگ‌تر بسیار مناسب است: جاده رسیدن به موفقیت پر از چاله و دست‌انداز است و عبور از آنها ما را شکل می‌دهد.