تصاویر فیلم
پیشنهادهای مشابه
نمایش همهنقد و بررسی
معتبر: این تحلیلها بهترین و دقیقترین نتایج رو دارن! ما دادههای کافی و باکیفیت داشتیم و هوش مصنوعی ما نتایج مناسبی رو برای این دسته از فیلمها بهمون داده.
خشونت: خیلی کم
ترس: ندارد
ناهنجاری اجتماعی: زیاد
الگوی مثبت: کم
پیام مثبت: متوسط
خلاصه فیلم
ویرایشدر فیلم "من به آنجا عادت داشتم"، کیت کانکلین (گیلیان جیکوبز)، نویسنده، با جدایی از همسرش دست و پنجه نرم میکند که ناگهان متوجه میشود ناشرش تور کتابش را لغو کرده است. او که احساس شکست میکند، دعوت بازگشت به کالج خود برای یک سخنرانی را میپذیرد و آرامش و راحتی بازگشت به خانه و جایی که برای اولین بار پتانسیل خود را شکوفا کرد، را در آغوش میگیرد.
درباره این موارد گفتگو کنید
- خانوادهها میتوانند در مورد نحوه نمایش نوشیدن الکل و مصرف مواد مخدر در این فیلم صحبت کنند. آیا این کار در فیلم جذاب و فریبنده نشان داده شده است؟ آیا پیامدهایی به دنبال دارد؟ چرا این موضوع اهمیت دارد؟
- آیا کیت را یک الگوی رفتاری میدانید؟ چرا یا چرا نه؟ آیا او ویژگیهای شخصیتی مثبتی دارد؟
- آیا فیلمهای دیگری درباره بزرگسالانی که به کالج یا دبیرستان برمیگردند دیدهاید؟ فکر میکنید چه چیزی این موضوع یا پیشفرض را جذاب میکند؟
- در مورد تفاوت بین تصوراتمان از بزرگسالی و موفقیت و واقعیت آن صحبت کنیم. بسیاری از ما در دوران نوجوانی و جوانی، رویاهایی در مورد آینده و موفقیتهایی که خواهیم داشت، در سر میپرورانیم. تصور میکنیم که بزرگسالی و موفقیت، زندگی رویایی و بیدغدغهای را برایمان رقم خواهد زد. اما واقعیت بزرگسالی و موفقیت往往 با آنچه که ما تصور میکنیم، بسیار متفاوت است. بزرگسالی و موفقیت، با مسئولیتها و چالشهای خاص خود همراه است. ما ممکن است با مشکلات مالی، فشار کاری، مسائل خانوادگی و یا حتی مشکلات سلامتی روبرو شویم. موفقیت ممکن است به قیمت تلاشهای طاقتفرسا و فداکاریهای شخصی به دست آید. گاهی اوقات، ما ممکن است خود را در شرایطی بیابیم که با تصوراتمان از یک زندگی موفق، بسیار فاصله دارد. با این حال، این بدان معنا نیست که بزرگسالی و موفقیت، رویای دستنیافتنی هستند. بلکه تنها نشاندهنده این واقعیت است که زندگی، پیچیدگیها و دشواریهای خاص خود را دارد. موفقیت و خوشبختی، ممکن است به شکلهای مختلفی ظاهر شوند و ما باید یاد بگیریم که چگونه آن را در قالبهای مختلف بشناسیم و قدردان آن باشیم.
آنچه والدین باید بدانند
ویرایشوالدین باید بدانند که «من قبل به اینجا میآمدم» یک کمدی نامتعارف در مورد نویسندهای حدوداً سیساله (گیلیان جیکوبز) است که در میانهٔ یک بحران شخصی و حرفهای، به عنوان دانشآموختهٔ ممتاز به کالج سابقش بازمیگردد. اگرچه این فیلم از نظر کمدی اعتبار بالایی دارد -- توسط اندی سمبرگ و گروه لونلی آیلند او تهیه شده و جیکوبز نیز به لطف سریال کامیونیتی محبوبیت دارد -- اما بیشتر از اینکه خندهدار باشد، ناراحتکننده است. پیام یا نکتهٔ قوی در فیلم وجود ندارد و بیشتر یک برش از زندگی دربارهٔ تمایل به رمانتیک کردن گذشته در زمانی که حال دشوار است، میباشد. کالج به گونهای به تصویر کشیده شده که هم از نظر همدلی و آموزش و هم از نظر مهمانیهای سخت جذاب است: شخصیتها الکل زیادی مینوشند، مواد مخدر و ماریجوآنا مصرف میکنند، با مصرف آمبین رانندگی میکنند و وِیپ میکشند، همهٔ این کارها بدون پیامد خاصی انجام میشود. چند شخصیت درگیر روابط عاشقانهٔ میشوند که برخی از آنها شامل موقعیتهای جنسی میشود. شخصیتها در حالتی نمایش داده میشوند که تنها لباس زیر تنشان است و با یکدیگر عشقبازی میکنند. استفاده از الفاظ قبیح مداوم نیست اما کلماتی مانند "د--ک"، "ا--شو" و "ف--ک" شنیده میشود.
این فیلم چه نکات مثبتی دارد
کارگردان و نویسنده کریس ری، این درام-کمدی را به عنوان برشی از زندگی به تصویر کشیده است که از نظر ارتباط برقرار کردن با مخاطب موفق است، اما فاقد بینشهای شگفتانگیز است. گاهی اوقات (اگر نه چندان رایج در این روزها) فیلمی وجود دارد که فقط برای ارائه تصویری از شخصیتی که در حال تجربه اتفاقی است، ساخته میشود - بدون پیام واقعی یا لحظه آموزشی بزرگ. این فیلم فقط هست و امیدوار است که به شما در درک بهتر انسانیت کمک کند. کمدی در "من به آنجا میرفتم" از آن لحظههای کوچک و قابل تشخیص میآید: باز کردن یک بسته به شدت نوارپیچیشده با کشیدن آن با تمام قدرت خود، تماس با یک دوست پسر سابق در حالی که میدانید خودخواهانهترین کاری است که میتوانید انجام دهید، و تجربه لحظاتی کمی Awkward از مهربانی با غریبهها هنگام سفر تنها. در بازی خود، جاکوبز بینندگان را وادار میکند که با احساس ناراحتی کیت کانکلین در پوست خود ارتباط برقرار کنند.کیت پس از انتشار رمانش و لغو تور کتاب و همچنین شکست نامزدیاش، پسرفت کرده است. او با امید به ترمیم اعتماد به نفس آسیبدیدهاش، به دانشگاه ایلینوی جنوبی بازمیگردد، جایی که به عنوان نویسندهای موفق مورد احترام استاد سابقش (جمین کلمانت) و دانشجویان رشته نویسندگی خلاق قرار میگیرد. او که روزی اعتماد به نفسش سرشار بود، اکنون با ستایش دیگران خود را تقویت میکند، اما در عین حال احساس میکند که کمی کلاهبردار است. این پیام اگرچه صادقانه است، اما ممکن است برای زنان جوان که معمولاً با خودتردیدی بیشتر از همتایان مرد خود مبارزه میکنند، مفید نباشد. کیت در میان پذیرش مشتاقانه دانشجویان، بیشتر مانند یک همسال رفتار میکند تا یک الگو و در برخی فعالیتها شرکت میکند که در بهترین حالت ناراحتکننده و در بیشتر موارد غیرمنطقی است. با این حال، در برخی از لحظات پایانی فیلم، کیت به خودآگاهیهایی میرسد که میتواند برای نوجوانانی که پا به دنیای بزرگسالان میگذارند، بینشی ارزشمند باشد.
دیدگاههای کاربران
دیدگاهی ثبت نشده است.