زندگی های پیشین

شخصیت‌ها: نورا: زنی که در نوجوانی عاشق همکلاسی‌اش می‌شود اما به دلیل مهاجرت به کانادا به همراه خانواده، این عشق سرانجامی ندارد. نورا در آینده به آمریکا مهاجرت می‌کند و قصد دارد برنده جایزه نوبل نویسندگی شود.  هه سونگ: دوست پسر نورا در نوجوانی که به شدت وابسته‌ی اوست. هه سونگ در آینده هنوز به یاد عشق دوران نوجوانی است در نتیجه نمی‌تواند زندگی موفقی داشته باشد.  آرتور: همسر نورا که او نیز نویسنده است. آرتور اهل آمریکا است. داستان اثر: نورا و هه سونگ دو دانش‌آموز 12 ساله و همکلاسی هستند. یک روز نورا به مادرش می‌گوید که فکر می‌کند هه سونگ می‌تواند همسر خوبی برای او باشد و به نظرش گزینه خوبی برای ازدواج است. مادر نورا که می‌داند قرار است به کانادا مهاجرت کنند و این عشق سرانجامی نخواهد داشت، برای دلخوشیِ نورا، پیشنهاد می‌دهد که یک قرار ملاقات با هه سونگ ترتیب دهد. نورا و هه سونگ به همراه مادرانشان به یک پارک رفته و ساعاتی را با هم می‌گذرانند. مدتی بعد، نورا به همراه خانواده‌اش به کانادا مهاجرت می‌کند و از هه سونگ دور می‌شود. 12 سال بعد، نورا که به آمریکا مهاجرت کرده به یاد عشق دوران نوجوانی، در فیسبوک به دنبال هه سونگ می‌گردد و متوجه می‌شود که هه سونگ نیز به دنبال یافتن او بوده و در صفحه فیسبوکِ پدرش از او سراغ نورا را گرفته است. این اتفاق باعث می‌شود تا آن‌ها رابطه‌ای اینترنتی و دورادور را آغاز کنند. رابطه آن‌ها به شکلی عاشقانه و عاطفی ادامه می‌یابد تا حدی که شب و روزشان به چت و گفتگو می‌گذرد. یک روز نورا از هه سونگ می‌خواهد که مدتی رابطه‌شان را قطع کنند چرا که این رابطه در حال لطمه‌زدن به آینده و آرزوهای نورا است و او را از هدفش دور می‌کند. 12 سال از این اتفاق نیز می‌گذرد در حالی که نورا با یک نویسنده آمریکایی ازدواج کرده و در نیویورک زندگی می‌کند. هه سونگ نیز رابطه‌ای با یک دختر دارد که البته چندان جدی نبوده است. هه سونگ هنوز به یاد نورا است و بنابراین به نیویورک سفر می‌کند تا او را ببیند. نورا ماجرا را با همسرش در میان می‌گذارد و با موافقت او به دیدار هه سونگ می‌رود. این دیدار و ملاقات برای نورا مانند گذشته نیست اما برای هه سونگ حکم یک دیدار عاشقانه را دارد. آرتور، همسر نورا که احساس خوبی از این دیدار ندارد پیشنهاد می‌کند تا نورا هه سونگ را به خانه دعوت کند. آن‌ها یک شب را سه نفری در یک رستوران سپری می‌کنند در حالی که آرتور به حاشیه رفته و شاهد گفتگوی آن دو به زبان کره‌ای است. پس از بازگشت به خانه، هه سونگ از او به خاطر این مکالمه دو نفره عذرخواهی می‌کند. او آن شب، نیویورک را به مقصد سئول ترک می‌کند در حالی که امیدوار است در زندگی آینده باز هم نورا را ملاقات کند.

• درباره داستان فیلم و دریافت فرزندان از موضوعات مطرح‌شده در آن، با آنان گفتگو کنید و از ایشان سوال کنید: پیام این فیلم چه بود؟ تو چه برداشتی از آن داشتی؟  علت مهاجرت خانواده نورا و سپس خودِ او چه بود؟ به طور کلی نظر تو درباره مهاجرت چیست؟  چرا نورا به فرهنگ آمریکایی علاقمند بود؟ کدام یک از تصمیمات نورا از نظر تو درست بود؟  نظر تو درباره عشق دوران نوجوانی نورا و هه سونگ چه بود؟  هویت به چه معناست و اهمیت آن چیست؟ خلاصه: درباره تصمیمات نورا، عشق او و هه سونگ در دوران نوجوانی، موضوع هویت و مهاجرت با فرزندان خود گفتگو کنید.

این فیلم درامی عاشقانه و آرام و ظاهرا ساده را روایت می‌کند. دو شخصیت اصلی آن گویا گرفتار جبر زندگانی شده و هرگز نمی‌توانند به آنچه در درونشان است برسند! و این آرزوی درونی و قدیمی، عشقی در دوران نوجوانی است. نویانگ که پس از مهاجرت به آمریکا، نامش را به نورا تغییر می‌دهد، معتقد است که کره کشوری است که نمی‌توان در آن موفق بود! مثلا جایزه نوبل ادبیات را به یک کره‌ای نمی‌دهند! البته او به همراه خانواده در 12 سالگی به کانادا مهاجرت می‌کند و سپس در بزرگسالی به تنهایی به آمریکا می‌رود تا به نویسنده‌ای بزرگ تبدیل شود. نورا در زندگی آمریکایی خویش، هویت کره‌ای‌اش را تا حدود زیادی تغییر می‌دهد و معتقد است که برخی از رسم و رسومات کره‌ای‌ها باید منسوخ شود. او هه سونگ را که پس از گذشت سالیان طولانی هنوز نتوانسته ازدواج کند و با خانواده‌اش زندگی می‌کند را سرزنش کرده و می‌گوید این رسم کره‌ای‌هاست که تا زمان تجرد باید با خانواده زندگی کرد! او در وصف احوالات هه سونگ می‌گوید: "اون زیادی کره‌اییه!" از طرف دیگر نورا یا همان نایونگ گوشه‌ای از قلبش را در سئول جا گذاشته و گویا چیزی مبهم در درونش، او را به سمت کره و زادگاهش فرامی‌خواند. او دوست دارد به زبان کره‌ای صحبت کند و از یک افسانه کره‌ای که مربوط به زندگی پیش از تولد است سخن می‌گوید. گویا نورا در برزخی گرفتار شده که خود نیز نمی‌داند باید به کدام سمت برود! در اینجا دو موضوع مهم مطرح می‌شود: " مهاجرت" و " هویت". این دو موضوع، موضوعات مهمی هستند که می‌توانند از طرف شما در گفتگو با فرزندانتان مورد مداقه قرار بگیرند. شما می‌توانید با طرح سوالاتی در این باره و یا سوال از آن‌ها درباره دریافتشان از این موضوعات در فیلم، تماشای آن را به چالشی ذهنی تبدیل کرده و خود راهنمای حل آن باشید.  صحبت درباره عشق و عاشق‌شدن می‌تواند برای نوجوانان جذاب باشد چرا که اقتضای سنین نوجوانی همین احساسات و عاشق‌شدن‌های زودگذر است. شما به عنوان والدین می‌دانید که چنین احساسات و روابطی قابل اعتنا نیستند؛ همانطور که در این فیلم، آینده چیز دیگری را برای نورا رقم زد. سرنوشتی که عاقلانه‌تر بود و با موفقیت بیشتری نیز همراه بود. در نتیجه درباره این موضوع می‌توانید با فرزندانتان گفتگو کنید و در این گفتگوی دوستانه ضمن آگاه‌شدن از مکنونات درونی‌شان، راهکارهایی نیز در اختیارشان قرار دهید و از این مسیر البته به تحکیم رابطه صمیمانه خود با آنان کمک کنید.  این فیلم از مفهوم گذر زمان و تغییر شخصیت انسان‌ها از پس روزها و ماه‌ها و سال‌ها، صحبت می‌کند. گذشته، حال و آینده‌ی هر انسانی همواره با اوست. گذشته و حال او، آینده‌اش را می‌سازند و باید توجه کرد که روزهای گذشته هرچند سپری شده‌اند اما حتما درس‌ها و عبرت‌هایی با خود دارند که چراغ راه آینده خواهد بود.  " زندگی‌های گذشته" عاری از خشونت و ترس است اما به دلیل موضوع روابط عاطفی و رمانتیک، تماشای آن برای رده سنی زیر 17 سال توصیه نمی‌شود.  خلاصه: فیلم از گذر زمان، مفاهیم عشق، مهاجرت و هویت صحبت می‌کند. موضوعاتی که می‌توانند آغاز خوبی برای گفتگو با فرزندان باشند. این فیلم عاری از خشونت و ترس است اما به دلیل موضوع عاشقانه، تماشای آن برای رده سنی زیر 17 سال توصیه نمی‌شود.