زمزمه‌ی قلب

داستان درباره‌ی دختر نوجوانی به نام شیزوکو است که عاشق کتاب‌خواندن است و تمام وقتش را به خواندن رمان می‌گذراند. شیزوکو دختری مهربان و دوست‌داشتنی است که توانایی داستان‌نویسی و سرودن شعر دارد، اما هیچوقت به‌صورت جدی سعی نکرده این استعداد را پرورش دهد. شیزوکو ذهنی بزرگ دارد و از روبه‌روشدن با مسائل جدید  استقبال می‌کند. او تقریبا هرچه برایش اتفاق می‌افتد را با آغوشی باز می‌پذیرد، اگرچه در این مسیر گاهی دچار نوسانات خلقی هم می‌شود، مثلا عصبانی یا دلشکسته و افسرده می‌شود. شیزوکو به‌طور عجیبی متوجه می‌شود هر کتابی که او از کتابخانه امانت می‌گیرد، قبلا توسط پسری به نام سی‌جی آماساوا خوانده شده است. او که از این اتفاق متعجب است، سعی می‌کند به‌دنبال این شخص بگردد و او را ملاقات کند. اینکه فرد ناشناسی دقیقا همان کتاب‌هایی که او به آنها علاقه دارد را مطالعه کرده، باعث اشتیاق فراوان شیزوکو برای دیدن این شخص می‌شود. شیزوکو در این راه با حادثه‌ی شگفت‌انگیزی روبه‌رو می‌شود و آن، آشنایی کاملا اتفاقی با پدربزرگ سی‌جی است که مغازه‌ای در محله‌ای دورافتاده دارد. شیزوکو در همان ملاقات اول، توجه این پیرمرد تنها و خوش‌ذوق را به خود جلب می‌کند و این آشنایی در ادامه باعث ایجاد تحولی عظیم در شخصیت و زندگی شیزوکو می‌شود.

• آیا تصمیمات شیزوکو به ضرر او تمام شد یا به سودش؟ در مورد نجوای قلب که نام این انیمه است با یکدیگر صحبت کنید و هرچه که درباره‌ی نامگذاری این اثر به نظرتان می‌رسد بیان کنید. غمگینی چشم‌های بارون از کجا ناشی می‌شد و علتش چه بود؟

انیمه‌‌ی «نجوای قلب» تنها تجربه‌ی کارگردانی کوندو پیش از مرگش در سال ۱۹۹۸ بود. استودیو گیبلی امیدوار بود که کوندو جانشین میازاکی و تاکاهاتا شود. در سال ۲۰۰۲ انیمه‌ی «بازگشت گربه»، به‌عنوان دنباله‌ی این اثر با تمرکز بر شخصیت فرعی «بارون» ساخته شد. اشاراتی که به صلح‌دوستی و جنگ‌گریزی از زبان بارون و عشق ناکام پدربزرگ، در زمان جنگ جهانی می‌بینیم به نوعی گویای این مطلب است که فرجام و وصل در عشق و محبت، زمینه و بستری می‌خواهد که معمولا در صلح و عدم مداخله‌گری دیگران در قالب قضاوت یا جنگ رخ می‌دهد. تصمیم پدر و مادر شیزوکو برای آزادگذاشتن او برای نوشتن رمانش ولو به قیمت افت تحصیلی‌اش نشانه‌ای از این بلوغ فکری است که پیامدهای مثبت بی‌شماری دارد. کنترل‌گری، نقطه‌ی مقابل این رفتار بالغانه است و عموما به سرکوب شخصیتی انسان‌ها ختم می‌شود. متاسفانه انسان امروز یا آرزوی شخصی‌اش را با بی‌اعتنایی فراموش کرده یا با مداخله‌گری فعال دیگران، آن را سرکوب کرده است. در همینجاست که موفقیت هم یک معنای شخصی برای هر فردی پیدا می‌کند و چیزی نیست که بتوان آن را برای همه نسخه‌پیچی کرد. اشاره به این نکته که والدین همانطور که می‌توانند سازنده و مؤثر باشند، توانایی سرکوب و له‌کردن گلزار آرزوهای قلبی فرزند را نیز دارند، از نکات ضمنی و قابل تأمل این اثر است. پیشنهاد می‌شود که این انیمه را به همراه فرزندتان تماشا کنید و پس از آن راجع به علاقه و آرزوهایتان باهم گفت‌وگو کنید. شاید بتوانید برای رسیدن به آرزوهای قلبی یکدیگر راه‌های مناسبی را پیدا کنید.

همسایه قلب من، اثر هنری دیگری از استودیو جیبلی است با فیلمنامه‌ای از هایائو میازاکی افسانه‌ای. مناظر سرسبز و جزئیات‌دار، همانند داستان فیلم، جذاب و فریبنده هستند، با وجود ریتم کند و شروع نامرکزی که به نظر می‌رسد. مضامین بلوغ و رشد، از جمله تبدیل سرگرمی‌ها به اشتیاق‌ها، درام‌های روزمره زندگی مدرسه و خانواده، و احساسات دست و پا چلفتی عشق اول، به صورت واقع‌گرایانه‌ای به تصویر کشیده شده‌اند که فراتر از محیط توکیو است.با این حال، توجه داشته باشید که این فیلم یک داستان عاشقانه است و نه فیلمی پر از صحنه‌های اکشن که ممکن است برخی از کودکان آن را ترجیح دهند. برای کودکانی که صحنه‌های احساسی و عاشقانه را خسته‌کننده یا مسخره می‌دانند، فیلم « Whisper of the Heart » مناسب آن‌ها نیست. اما برای کودکان بزرگ‌تر که تجربه‌هایی مشابه شیزوکو و سِیجی دارند، و همچنین هر کسی که بتواند از زیبایی‌های به تصویر کشیده شده در این فیلم لذت ببرد، « Whisper of the Heart » فیلمی شیرین و جهانی است.