تصاویر فیلم
پیشنهادهای مشابه
نمایش همهنقد و بررسی
معتبر: این تحلیلها بهترین و دقیقترین نتایج رو دارن! ما دادههای کافی و باکیفیت داشتیم و هوش مصنوعی ما نتایج مناسبی رو برای این دسته از فیلمها بهمون داده.
خشونت: متوسط
ترس: متوسط
ناهنجاری اجتماعی: زیاد
الگوی مثبت: متوسط
پیام مثبت: متوسط
خلاصه فیلم
ویرایشدر زمان آرماگدون، سال ۱۹۸۰ است و پل ۱۱ ساله (با بازی بنکس رپتا) که استعداد هنری دارد، در تلاش است تا در مدرسه موفق شود. خانواده نزدیک و صمیمی پل معتقدند که مشکلات رفتاری و نمرات پایین او نتیجه کیفیت آموزش است که در سیستم مدارس دولتی میگیرد، بنابراین تصمیم میگیرند پول لازم را فراهم کنند تا او را در یک مدرسه خصوصی ثبتنام کنند که فرزندان ثروتمندترین ساکنان نیویورک در آن درس میخوانند.
درباره این موارد گفتگو کنید
- خانوادهها میتوانند در مورد این صحبت کنند که فیلم Armageddon Times چهطور نگرشهایی را به نمایش میگذارد که امروزه بهطور گستردهای نادرست یا غیرقابل قبول تلقی میشوند. از تنبیه بدنی تا نژادپرستی و آزار و اذیت، فیلم چگونه آسیبهایی را که در زمانی که جامعه با بدرفتاری موافقت میکند، نشان میدهد؟
- پل از کامل بودن فاصله دارد. او دزدی میکند، بیادب است و اجازه میدهد دوستش گرفتار شود. کارگردان چطور او را طوری به تصویر میکشد که بینندهها از او طرفداری کنند؟ ما از چه چیزی طرفداری میکنیم؟
- پاول از پدربزرگ و پدرش سخنرانیهای به یادماندنی در مورد نحوه استفاده از امتیازات خود دریافت میکند. چگونه میتوانیم از مزایایی که داریم برای کمک به دیگران استفاده کنیم؟
- دوست پل، جانی، مراقب فعالی ندارد که از او حمایت کند. این موضوع چه عواقبی دارد؟ چگونه کودکان میتوانند یاد بگیرند که در شرایط دشوار در بزرگسالی از خودشان حمایت کنند؟
آنچه والدین باید بدانند
ویرایشوالدین باید بدانند که آرمگدون تایم یک درام کمدی بلوغ است که بر اساس تجربیات نویسنده و کارگردان جیمز گری در بزرگ شدن در شهر نیویورک در سال ۱۹۸۰ ساخته شده است. اگرچه این فیلم در مورد قدرت و پیچیدگی خانواده است، اما همچنین تصویری از دوران کودکی گری در آن زمان و مکان را به تصویر میکشد، از جمله بیان مکرر نگرشهای نژادپرستانه، تنبیه شدید کودکان (پدری در صحنهای شدید پسرش را با کمربند میزند)، و این ایده که تنها معیار موفقیت حساب بانکی شما بود. بزرگسالان و کودکان سفیدپوست به افراد سیاهپوست با کلمه "N" اشاره میکنند و درباره آنها صحبت میکنند گویی که آنها پستتر هستند. این موضوع شخصیت اصلی، پل (بانکس رپتا)، یک کودک سفیدپوست که بهترین دوستش سیاهپوست است را نگران میکند. پدربزرگ یهودی مورد علاقه پل (آنتونی هاپکینز) او را در مورد معنای عضویت در یک جامعه تحت آزار و اذیت روشن میکند و به او میگوید در برابر تعصب بایستد. کودکان فحش میدهند ("s--t"، "f--k"، "a--hole" و غیره) و از زبان توهینآمیز در مورد معلمان استفاده میکنند (همچنین یک شوخی در مورد صمیمیت دانشآموز با معلم وجود دارد). بچهها در مدرسه ماریجوآنا میکشند و این کار را جالب نشان میدهند. برای اطلاع از فیلمهای بیشتر از این دست، میتوانید برای دریافت ایمیلهای هفتگی شب فیلم خانوادگی ثبتنام کنید.
این فیلم چه نکات مثبتی دارد
برای نوجوانان، پیامهای نهفته در فیلم زندگینامهای جیمز گری ممکن است مبهم باشد، اما مثال آن از امتیاز بهطور تحتاللفظی سیاه و سفید است. گری با استفاده از خود ۱۱ سالهاش به عنوان شخصیت اصلی، بهطور اصیل شوک و شگفتی یک کودک را به تصویر میکشد که شروع به درک دنیای بزرگتر اطرافش میکند. و این زیبا نیست. بستگان بزرگتر یهودی پل دستهایشان را به خاطر اینکه «سیاهپوستان» با اتوبوس به مدرسه او آورده میشوند و اینکه چگونه این موضوع بر آموزش او تأثیر منفی میگذارد، میمالند. برای برخی از بینندگان، ممکن است شنیدن این نوع نژادپرستی عادی، به ویژه از بازماندگان نسلکشی، شوکآور باشد. اما این واقعاً هدف فیلم است: نشان دادن اهداف متحول تعصب. از آنجایی که تا سال ۱۹۸۰، وضعیت یهودیان در آمریکا بهطور قابل توجهی تغییر کرده بود، همکلاسیهای جدید ثروتمند پل با او متفاوت رفتار نمیکنند، به جز اینکه فرض میکنند او ثروتمند است. اما بهترین دوست سیاهپوست او، جانی (جیلین وب)، بهطور بسیار متفاوتی رفتار میشود، چیزی که پل واقعاً از آن آگاه نیست تا زمانی که در یک مدرسه خصوصی برتر ثبتنام میکند.عنوان فیلم -- که از سخنرانی نامزد ریاستجمهوری رونالد ریگان گرفته شده -- نشان میدهد که فیلم هم بازتابی از ایالات متحده در سال ۱۹۸۰ است و هم متهم کردن آن. دهه ۷۰ و اوایل دهه ۸۰ نگاه نوستالژیک به دهه ۵۰ را پرورش داد. به همین ترتیب، در دهه ۲۰۲۰، شاهد پذیرش دهه ۸۰ به عنوان دورهای ایدهآل و بیدغدغه هستیم. وقتی دنیا بهخصوص آشفته به نظر میرسد، بینندگان به دنبال سرگرمیهایی میروند که برایشان آرامشبخش باشد. این گرایش منجر به روایتهایی از دورههای گذشته میشود که به سادگی دقیق نیستند. گری قصد دارد چیزها را درست کند. به عنوان مثال، زمان آرماگدون یادآوری بزرگی است که بخشی از آنچه نسل ایکس را "سخت" میکرد این بود که بزرگسالان معتقد بودند "شلاق خوب" برای تربیت بچهها ضروری است. کتک زدن بچهها نه تنها قابل قبول بود، بلکه انتظار میرفت. مدارس در کشف و پرورش استعدادها و علایق فردی دانشآموزان سرمایهگذاری نمیکردند، بلکه هدف آموزش انبوه بود و کسانی که از پس آن بر نمیآمدند، عقب میماندند. زنان ممکن است به طور نظری آزاد شده باشند، اما سیستم پدرسالارانه هنوز برای پذیرش آنها آماده نبود. و مردان تمام بار تأمین خانواده را بر عهده داشتند: پول، آموزش و انضباط. کل سیستم مثل یک دیگ بخار بود. انتخاب گری برای افشای تجربیات کودکیاش امیدوارانه به مخاطبان کمک میکند به یاد بیاورند که دهه ۱۹۸۰ دورهای متفاوت بود، نه بهتر.
دیدگاههای کاربران
دیدگاهی ثبت نشده است.