درباره فیلم
جنگ جهانی دوم، جاسوسی و دلهره، پیامهای مثبت، سیگار کشیدن، نوشیدن.
تصاویر فیلم
پیشنهادهای مشابه
نمایش همهنقد و بررسی
معتبر: این تحلیلها بهترین و دقیقترین نتایج رو دارن! ما دادههای کافی و باکیفیت داشتیم و هوش مصنوعی ما نتایج مناسبی رو برای این دسته از فیلمها بهمون داده.
خشونت: متوسط
ترس: متوسط
ناهنجاری اجتماعی: زیاد
الگوی مثبت: کم
پیام مثبت: کم
خلاصه فیلم
ویرایشمونیخ: لبه جنگ دو دوست سابق دانشگاهی، هیو لگت (جورج مککی) و پل هارتمن (یانیس نیوهونر) را به تصویر میکشد که بهطور فزایندهای تلاش میکنند تا از آغاز جنگ جهانی دوم جلوگیری کنند. لگت در دولت بریتانیا و هارتمن به عنوان دیپلمات آلمانی با دسترسی مستقیم به هیتلر (اولریش ماتس) کار میکنند، و هر دو سعی میکنند نخستوزیر بریتانیا، نویل چمبرلین (جرمی آیرونز) را از نوع هیولایی که هیتلر است، متقاعد کنند. اما آیا چمبرلین گوش خواهد داد؟
درباره این موارد گفتگو کنید
- خانوادهها میتوانند در مورد زمینه تاریخی فیلم مونیخ: لبه جنگ صحبت کنند. آیا در مورد این بخش از تاریخ اطلاع داشتید؟ پیامدهای تاریخی این دوره زمانی چه بود؟ آیا این فیلم الهامبخش شما برای یادگیری بیشتر در مورد جنگ جهانی دوم بوده است؟ نحوه صحبت با کودکان در مورد خشونت، جرم و جنایت و جنگ.
- هم لگات و هم هارتمن شجاعت، پشتکار، کار تیمی و ارتباطات را به نمایش میگذارند. چرا اینها چنین نقاط قوت شخصیتی مهمی هستند؟
- چگونه نوشیدن الکل و سیگار کشیدن در فیلم به تصویر کشیده شده است؟ آیا این اعمال را جذاب و دلپذیر نشان داده است؟ رفتار ما در مورد نوشیدن الکل و سیگار کشیدن از زمان فیلم چگونه تغییر کرده است؟
- درباره یهودستیزی در این فیلم بحث کنید. آیا دیدن نحوه رفتار با مردم یهودی در آلمان نازی تکاندهنده بود؟ از زمان وقوع فیلم، آیا اوضاع تغییر کرده است؟ اگر اینطور است، چگونه؟
آنچه والدین باید بدانند
ویرایشوالدین باید بدانند مونیخ: لبه جنگ، یک درام تاریخی و جاسوسی پرتنش و مهیج است که بر اساس رمانی پرفروش در مورد رویدادهایی که منجر به جنگ جهانی دوم شد، ساخته شده است. در این فیلم به طور مداوم سیگار کشیده میشود و لحظاتی از ضدیت با یهودیان وجود دارد. این فیلم ترکیبی از زبانهای انگلیسی و آلمانی (با زیرنویس انگلیسی) است. داستان عمدتا در سال ۱۹۳۸ اتفاق میافتد، دو دوست دانشگاهی، هیو لگات (جورج مککی) و پل هارتمن (یاننیس نیوهونر)، به سندی دست مییابند که ثابت میکند هیتلر قابل اعتماد نیست. این دو دوست - یکی انگلیسی و دیگری آلمانی - شجاعت زیادی از خود نشان میدهند، زیرا با به خطر انداختن خود تلاش میکنند سند را به نخستوزیر بریتانیا، نویل چمبرلین (جرمی آیرونز) برسانند. با وقوع بخش عمدهای از داستان در آلمان نازی، اعمال ضدیهودی به تصویر کشیده میشود. در یکی از صحنهها، هارتمن به لگات میگوید که دوست مشترک آنها که یهودی است، ستاره داوود بر پشت او حک شده است. شخصیتها در طول فیلم سیگار میکشند - چمبرلین به ندرت بدون سیگار دیده میشود - که منعکسکننده آن دوره زمانی است. همچنین نوشیدن الکل به وفور وجود دارد، از جمله ویسکی در جلسات سیاسی مهم. با این حال، مستی فقط یک بار به تصویر کشیده میشود. یک مشتزنی منجر به خونریزی بینی یکی از شخصیتها میشود. تهدید جنگ دائمی است و بخشی از داستان حول یک سوءقصد میچرخد. فقط دو بار از کلمه "لعنتی" استفاده شده است، اما انواع کلمات "لعنتی"، "خونین" و "جهنم" به طور مکرر به کار رفتهاند. برای آگاهی از فیلمهای مشابه بیشتر، میتوانید برای دریافت ایمیلهای هفتگی شب فیلم خانوادگی ثبتنام کنید.
این فیلم چه نکات مثبتی دارد
بر اساس رمان رابرت هریس، این درام تاریخی نگاهی به برخی از رویدادهای کلیدی میاندازد که به آغاز جنگ جهانی دوم منجر شد. مونیخ: لبه جنگ در سال ۱۹۳۲ آغاز میشود، با سه دوست دانشگاهی — یکی بریتانیایی و دو آلمانی، یکی از آنها یهودی است — که در یک مهمانی مجلل در حال جشن گرفتن دوستی خود در حالت مستی هستند. شش سال جلوتر بپرید و زندگی آنها بسیار متفاوت است، با جهانی در آستانه یک درگیری جهانی. بینندگانی که به این دوره از تاریخ علاقهمند هستند، با ملاقات چمبرلین و هیتلر در مونیخ آشنا خواهند بود. هرچند در این نسخه از رویدادها، چمبرلین بسیار همدلانهتر از آنچه در بیشتر کتابهای تاریخ به نظر میرسد، به نظر میرسد.البته این واقعیت که داستان بر اساس رویدادهای واقعی است، مقداری از خطر و رازآلود بودن را از روند داستان برمیدارد. بخش زیادی از فیلم حول جلوگیری از جنگی است که میدانیم اتفاق افتاده است. اما کریستین شووخوف کارگردان، با استفاده از برخی مجوزهای دراماتیک، هنوز هم موفق به خلق فضای پرتنشی میشود که بیشتر با یک داستان جاسوسی جذاب همخوانی دارد تا جلسات دودی میان سیاستمداران و دیپلماتها، اگرچه در فیلم از این جلسات هم به میزان کافی وجود دارد. ریتم فیلم در بعضی مواقع نامناسب به نظر میرسد، شاید به دلیل انتقال از کتاب به فیلم. صحنههایی با لگات و همسرش، پاملا، برای مثال، چیز زیادی به داستان اضافه نمیکنند و فقط نشان میدهند که جسیکا براون فایندلی در این نقش چقدر کماستفاده شده است. در حالی که سرنوشت لگات و دوست دانشگاهی هارتمن، لنیا (لیو لیسا فریس) عجولانه به نظر میرسد. اما برای کسانی که تریلرهای جاسوسی را با ریتم کندتر از جیمز باند و جیسون بورن ترجیح میدهند، در این فیلم مطالب زیادی وجود دارد.
دیدگاههای کاربران
دیدگاهی ثبت نشده است.