شزم

تادئوس، کودکی است که جادوگری به نام شزم با او ارتباط برقرار میکند تا قدرت های خود را به او منتقل کند. شزم، از 7 گناه در بند محافظت میکند تا آزاد نشوند و زمین را تباه نکنند، او پس از ارتباط با تادئوس، متوجه میشود که تادئوس ظرفیت نگهداری از گناهان را ندارد، بنابراین او را از غار خود بیرون میکند، اما گناهان به او پیغام میرسانند که به دنبال آنها بگردد. تادئوس به پدر و برادرش میگوید با موجودات جادویی ارتباط برقرار کرده است، اما آنها او را مسخره میکنند. سالها میگذرد و شزم به دنبال فردی برای انتقال قدرت ها به اوست تا پادشاهی جادوگران پاک را احیا و از آزاد شدن گناهان جلوگیری کند. از آن سو، بیلی، نوجوانی است که در کودکی مادرش را گم کرده و هنوز به دنبال او میگردد و از همه یتیم‌خانه‌هایی که دولت او را به آنها می سپارد، فرار میکند. در آخرین یتیم خانه، بیلی با فردی دوست میشود و با هم به مدرسه میروند. از آن سو، تادئوس که مردی بالغ شده است، همچنان به دنبال بازگشت به غار جادوگر است و در قالب روانکاو، با کسانی که با شزم دیدار کرده اند، گفتگو میکند تا بتواند راهی برای بازگشت پیدا کند. در نهایت میتواند بازگردد و گناهان را آزاد کند و در اختیار بگیرد. شزم نیز بیلی را انتخاب میکند و قدرت های خود را به او منتقل میکند، به طوری که بیلی با صدا زدن نام او، به شزم تبدیل میشود و با دوباره صدا زدن نام او، به حالت عادی برمیگردد. تادئوس که پس از در اختیار گرفتن گناهان، به شرکت پدرش رفته و قتل پدر و برادرش از آنها انتقام میگرد، متوجه میشود که شزم فرد برگزیده را انتخاب کرده و به دنبال نابودی او میرود. از سوی دیگر، یکی از دوستان بیلی در یتیم خانه، با هک کردن سیستم های دولتی، مادر بیلی را پیدا میکند. بیلی به سراغ او میرود اما مادرش از او استقبال نمیکند و بیلی متوجه میشود که مادرش او را از قصد و به خاطر ناتوانی در تأمین او، رها کرده است. در همین حین، فردی با بیلی تماس میگیرد، بیلی گوشی را جواب میدهد و متوجه میشود تادئوس پشت تلفن است و خانواده اش را گروگان گرفته است. جنگ بیلی و تادئوس به اوج میرسد و در نهایت، بیلی با تبدیل کردن دوستانش به شزم و احیا کردن خاندان جادوگران پاک، تادئوس را نابود میکند و گناهان را به بند میکشد. در آخر فیلم، تادئوس در زندان، با موجود دیگری مواجه میشود که به نظر میرسد جادویی پیشرفته است و میخواهد با تادئوس یکی شود.

• آیا موجودات جادویی میتوانند در زندگی انسان ها دخالت کرده و آن را مختل کنند؟  آیا انتقام و کینه جویی راه درستی برای مقابله با تحقیر شدن است؟ اگر پدر یا برادرمان ما را تحقیر کردند، ما چگونه باید رفتار کنیم؟ آیا تاد رفتار درستی با پدر و برادرش داشت؟ آیا کسی میتواند جای مادر واقعی ما را بگیرد؟ رفتار مادر بیلی با او، تا چه اندازه میتواند واقعیت داشته باشد؟ خلاصه: آیا موجودات جادویی میتوانند در زندگی انسان ها دخالت کرده و آن را مختل کنند؟

خشونت های کلامی و فیزیکی این اثر، ناظر به ژانر، پرتکرار هستند و به وفور قابل مشاهده. والدین لازم است بدانند در این اثر، صحنه هایی از برخورد فیزیکی میان انسان ها و موجوداتی جادویی رخ میدهد که علاوه بر خشونت، ممکن است ترسناک و دلهره آور نیز باشند. همچنین ترس از تحقیر و تنهایی، در هر دو قهرمان این داستان وجود دارد. بیلی، قهرمان نیک داستان، در ابتدای کودکی مادرش را گم کرده و هنوز به دنبال او میگردد. از آن طرف، تاد، قدرت شرور داستان نیز از ابتدای کودکی، توسط پدر و برادرش تحقیر میشده و در نهایت نیز با کشتن آنها، از آنها انتقام میگیرد. استفاده مکرر از ناسزاهای ملایم مثل واژه های «احمق»، «عوضی» و ... نیز در فیلم دیده میشود. همچنین در این فیلم، از خودگذشتگی و چشم پوشی از خطاهای دیگران و اهمیت خانواده نیز به نمایش گذاشته میشود. ممکن است شخصیت ابرقهرمان شزم برای کودکان جذاب باشد و کودکان بخواهند از او تقلید کنند تا هویت خود را بسازند. با کودکان خود درباره ویژگی های شزم و تاد صحبت کنید تا آنها به مسائلی چون مسئولیت اخلاقی، انتقام و اهمیت خانواده فکر کنند. خلاصه: ممکن است شخصیت ابرقهرمان شزم برای کودکان جذاب باشد و کودکان بخواهند از او تقلید کنند تا هویت خود را بسازند

این فیلم دوست‌داشتنی و سرگرم‌کننده در دنیای گسترش‌یافته دی‌سی، با اجراهای درخشان، طنز عامه‌پسند و پیام‌های مثبت، برای کل خانواده جذابیت دارد. با توجه به اضطراب بسیاری از تریلرهای دیگر بر اساس دی‌سی، شزم! واقعاً دوست‌داشتنی است، علی‌رغم لحظاتی از تاریکی که دارد. آنجل و گرازر یک شیمی برادرانه دارند که لوی آن را با گرازر وقتی که شزم است، تکرار می‌کند. خط داستانی نگاهی نادر به یک خانواده گرم و صمیمی ارائه می‌دهد که از والدین تشویق‌کننده رزا (مارتا میلانس) و ویکتور واسکز (کوپر اندروز) تشکیل شده است و خانه‌ای پر از بچه‌ها، از مری (گرس فولتون) که به کالج می‌رود و یوجین (ایان چن) که عاشق بازی است، تا پدرو آرام (جووان آرمند) و دارلا کوچک که مورد علاقه/عزیز (فیت هرمان) است. بیلی که از بچه‌های یتیم بودن ناراضی است، ممکن است نبیند که این خانواده چقدر شگفت‌انگیز است، اما مخاطبان خواهند دید.سوانا را به یک دشمن ترسناک تبدیل می‌کند که مشکلات خانوادگی خودش را دارد. داستان گذشته‌اش تا حدی او را انسانی نشان می‌دهد، حتی اگر اقدامات امروزش بی‌رحمی و هوس قدرت او را به نمایش بگذارد. به استثنای حسد، هفت گناه کبیره به خاطر ویژگی‌هایشان مورد توجه قرار نمی‌گیرند و فقط هیولاهای زشتی هستند که توسط سیونا آزاد شده‌اند. البته یک نبرد حماسی وجود دارد، اما این داستان اشک‌آور نیست؛ بلکه داستان امیدبخشی است. بیلی و فردی یاد می‌گیرند که شزم چه توانایی‌هایی دارد و چرا داشتن یک خانواده‌ی حمایتی ارزشمندترین ابرقدرت از همه است. وقتی که خواهر و برادرهای فرضی برای مقابله با قلدرها متحد می‌شوند، شکست‌ناپذیر هستند و این واقعاً پیامی خوشحال‌کننده است.