میتونم کمکتون کنم؟

بک دونگجو بخاطر مصدومیت، از ورزش حرفه‌ای کنار می‌کشد و در یک مرکز ختم و تشییع جنازه شروع به کار می‌کند. وقتی اولین بار جسدی را لمس می‌کند، اتاق آماده کردن جنازه به اتاق آرایش تبدیل می‌شود. دونگجو متوجه می‌شود باید یک آرزوی تعدادی از این افراد مرده را برآورده کند تا ماموریتش کامل شود. در طول سریال، داستان‌های مختلفی از زندگی این افراد و تلاش‌های دونگجو برای برآورده‌ کردن خواسته آنها نشان داده می‌شود. کیم ته‌هی به همراه عمویش در یک شرکت خدماتی نوپا کار می‌کند. آنها در ازای هزینه‌های کم، کارهای مختلفی به درخواست مشتریان انجام می‌دهند. از طریق یکی از این درخواست‌ها ته‌هی با دونگجو آشنا می‌شود و از آن به بعد بارها با یکدیگر مواجه می‌شوند. ته‌هی ابتدا توانایی جادویی دونگجو را باور نمی‌کند. ولی پس از دیدن نشانه‌هایی متوجه می‌شود دونگجو دروغ نمی‌گفته و پس از آن با یکدیگر رابطه دوستانه‌ای را آغاز می‌کنند که منجر به یک رابطه عاشقانه می‌شود. آنها در موقعیت‌های مختلف به یکدیگر کمک می‌کنند. ته‌هی به دونگجو می‌گوید که قبلا پزشک بوده و طی اتفاقی که برایش افتاده، شغلش را رها کرده و حالا با دایی اش کار می‌کند. در ادامه معلوم می‌شود اتفاقی که زندگی ته‌هی را تغییر داده و او و خانواده‌اش هنوز تحت تاثیر آن هستند، مرگ برادر کوچکتر ته‌هی است. این اتفاق زندگی عاشقانه ته‌هی را هم تحت تاثیر قرار داده است. فردی که باعث مرگ برادر ته‌هی شده است، در کما به سر میبرد. دونگجو، ته‌هی و دایی‌اش در همسایگی یکدیگر زندگی می‌کنند. همسایه دیگر آنها که با یکدیگر رابطه دوستانه‌ای دارند، یک پلیس جوان است. در اواخر سریال، مشخص می‌شود آن فردی که در کما به سر می‌برد، در حقیقت برادر آن پلیس است. وقتی او می‌میرد دونگجو متوجه می‌شود او قاتل واقعی نبوده و با ته‌هی به جستجوی بیشتر می‌پردازند. آنها می‌فهمند پلیسی که در همسایگی آنها بود، قاتل واقعی بوده، نه برادرش. او به خاطر موقعیت شغلی خود، آن گناه را به گردن برادرش انداخته بود و در نهایت مجازات شد. ته‌هی به شغل پزشکی خود برگشت و دونگجو شغلش در مرکز ختم و تشییع را ادامه داد.

• نظرت راجع به دیدگاهی که نسبت به مرگ نشان داد چه بود؟ داستان کدامیک از شخصیت‌های سریال برایت جالب‌تر بود؟ اگر جای دونگجو بودی بعد از تمام شدن ماموریت باز هم همان شغل را ادامه می‌دادی؟ نظرت راجع به پایان سریال چه بود؟ خلاصه: در مورد تفاوت‌های باورهای ما در مورد مرگ و زندگی پس از مرگ با باورهای بودایی که در سریال نمایش داده شد صحبت کنید.

این سریال راجع به دختری است که وارد مرکز ختم و تشییع جنازه می‌شود. آنجا متوجه می‌شود با لمس بدن فرد مرده، با اتفاقی جادویی اتاق تبدیل به جایی می‌شود که در آن با با فرد مرده ملاقات می‌کند و باید یک آرزوی او را برآورده کند. او در ابتدا می‌ترسد و از این اتفاق خوشحال نیست ولی با تقدیر خود مواجه می‌شود و تلاش می‌کند این کار را به بهترین نحو انجام دهد. سریال با توجه به موضوعش، در مکان خاصی رخ می‌دهد. صحنه‌های زیادی از مرکز ختم و تشییع نمایش داده می‌شود و مخاطب تا حدودی با روند برگزاری مراسم ختم و بدرقه اموات در کره آشنا می‌شود. این مراسم‌ها بر اساس باورهای بودایی مردم کره جنوبی است. اما نکته قابل توجه این است که دونگجو که نقش اصلی سریال است، یک مسیحی است. دایی دونگجو یک کشیش است و آنها بسیار با یکدیگر صمیمی هستند و راجع به مشکلات دونگجو و اتفاقات مرکز ختم و تشییع جنازه صحبت می‌کنند. بر این اساس صحنه‌های زیادی از باورهای مسیحی هم نشان داده می‌شود. توجه به تخیلی بودن سریال و تفاوت‌های دیدگاه ما در اسلام نسبت به مرگ و اتفاقات پس از آن و مشکلات زندگی نسبت به باورهایی که در سریال نمایش داده می‌شود بسیار اهمیت دارد. با توجه به وجود صحنه‌هایی همچون بوسه و مصرف مشروبات الکلی، توصیه می‌شود نسخه پالایش شده را مشاهده کنید.