رقص با مرگ

درباره فیلم

وقتی یک خلبان در یک سیرک سیار جان خود را از دست می‌دهد، این سیرک تعطیل می‌شود و کلاهبرداران نمایش‌های جانبی، "اسکای-های" بیلی واردل و "دومینو" دومینیک، به دلیل اهدای ساعت‌های تقلبی به برندگان چرخ شانس دستگیر می‌شوند. پس از اینکه دومینیک قفل زندان را باز می‌کند، آنها سوار یک قطار باری می‌شوند و به شهر بعدی می‌رسند، جایی که بیلی عاشق می‌شود، زمانی که جین هیگنباتم به آنها اجازه می‌دهد صبحانه خود را با پای تازه‌پخته‌شده‌اش صرف کنند. وقتی بیلی، که شغل خبرنگاری پیدا می‌کند، متوجه می‌شود که پدر جین، دیو، یک مخترع است و پولی برای ساخت "آئروچوت" خود، که برای تضمین ایمنی هواپیما طراحی شده، ندارد، بیلی یک شرکت سهامی تأسیس می‌کند و سهام را به روستاییان و کشاورزان می‌فند. پس از اینکه اد وارمبث، رقیب ناامید جین، متوجه می‌شود بیلی به دلیل فرار از زندان تحت تعقیب است، مردم شهر را مطلع می‌کند، و آنها از دیو می‌خواهند پولشان را بازگرداند. چون بیلی می‌بیند که جین در صداقت او تردید دارد، داوطلب می‌شود تا چوت را در هواپیمایی که توسط مافری، دوست سیرکی او، هدایت می‌شود، آزمایش کند. مستی مافری الهام‌بخش بیلی می‌شود تا بپرد، و او به‌طور ایمن فرود می‌آید، و بدین ترتیب اعتماد مردم شهر و عشق جین را به دست می‌آورد.