جنگ موش ها

در جنگ موش‌ها، ژنرال موش‌های آبی می‌خواهد موش‌های آبی ثروتمند را ثروتمندتر کند، بنابراین بهانه‌ای برای جنگی که اقتصاد را تقویت می‌کند، می‌تراشد. وقتی تصمیم می‌گیرد موش‌های آبی به «جنگ» نیاز دارند، باید بفهمند که این جنگ با چه کسی و چرا است. او تصمیم می‌گیرد به موش‌های قرمز که در آن سوی دنیا زندگی می‌کنند، حمله کند، با بهانه دروغین اینکه آنها قصد حمله به موش‌های آبی را دارند و می‌خواهند آنها را مجبور کنند که پنیر صورتی محبوبشان را رها کنند و پنیر زرد محبوب موش‌های قرمز را انتخاب کنند. معترضان ضد جنگ موش‌های آبی به زندان انداخته می‌شوند و بعد مجبور می‌شوند به ارتش بپیوندند و در خارج از کشور بجنگند. در نهایت، گفتگوی صلح‌آمیز بر جنگ غلبه می‌کند.

• خانواده‌ها می‌توانند در مورد پیام این داستان صحبت کنند. آیا ژنرالی که می‌خواهد به خاطر رنگ پنیر وارد جنگ شود، پیروز می‌شود یا شکست می‌خورد؟
• چگونه پادشاهي که از جنگيدن بر سر پنير امتناع مي‌کند، پيام خود را منتقل مي‌کند؟ کدام روش را براي حل مشکلات بهتر مي‌دانيد: صحبت کردن يا جنگيدن؟ چرا؟
• چرا فکر می‌کنید همه اینقدر آهسته صحبت می‌کنند؟ آیا فکر می‌کنید صحبت کردن با ریتم موسیقی به فیلم کمک می‌کند یا آن را عجیب و غریب جلوه می‌دهد؟

والدین باید بدانند که موش‌ها در جنگ، انیمیشنی تمثیلی در سال ۲۰۱۷ است که دربارهٔ حماقت جنگ و برای مخاطبان جوان‌تر ساخته شده است. موسیقی جاز و گاهی آتونال، بخش‌های زیادی از روایت و گفتگو را همراهی می‌کند که ممکن است برای گوش‌های جوان آسان نباشد. پیام این انیمیشن، ترویج استفاده از گفتگو به جای جنگ در لحظات مناقشه است، اما همچنین ایده بدبینانه‌ای را مطرح می‌کند که مردم بدون دلیل خوب به جنگ می‌روند، به جز اینکه جیب ثروتمندان را پر کنند. افشای بدبینی ژنرال‌های پیر که سربازان جوان را به جنگ می‌فرستند تا فقط جیب صنعتگران ثروتمند را پر کنند، ممکن است از سر مخاطبان احتمالی این فیلم بگذرد. یک ژنرال موش، جنگ علیه موش‌های صلح‌طلب را تهدید می‌کند. او موش‌گیرهای غول‌پیکری می‌سازد که طبق توصیفی در یک ترانه، سر موش‌های دشمن را قطع می‌کند. صلح‌طلبان مجبور به پیوستن به ارتش و جنگیدن می‌شوند. گربه‌های غول‌پیکر، موش‌های مهاجم را جمع‌آوری می‌کنند. بچه‌ها ممکن است فکر کنند که گربه‌ها موش‌ها را می‌خورند، اما بعداً مشخص می‌شود که فقط آنها را می‌گیرند و زندانی می‌کنند. برای آگاهی از فیلم‌های بیشتر در این سبک، می‌توانید برای دریافت ایمیل‌های هفتگی شب فیلم خانوادگی ثبت‌نام کنید.

جنگ موش‌ها به عنوان توضیحی فرضی برای زرد بودن پنیر شروع می‌شود، اما این سوال هرگز پاسخ داده نمی‌شود و از آن به بعد داستان به سمت بی‌منطقی پیش می‌رود. این تفکر بی‌پایه با نادیده گرفتن واقعیتی که بسیاری از کودکان ممکن است به آن اشاره کنند، آغاز می‌شود: همه پنیرها زرد نیستند. این داستان تخیلی تلاش می‌کند تا به سوالی پاسخ دهد که کسی نپرسیده است: چرا موش‌ها ظاهرا پنیر زرد می‌خورند، در حالی که در واقع موش‌ها چنین کاری نمی‌کنند مگر اینکه به یخچال کسی پر از پنیر گودا دستبرد زده باشند؟همچنین اشاره‌ای به زمانی که «موش‌ها بر زمین حکومت می‌کردند» نگران‌کننده است، اما داستان واقعیتی متفاوت را به تصویر می‌کشد، جایی که گربه‌ها نیز بسیار قدرتمند هستند، همانند هیولاهای دریایی و تمساح‌ها. سپس ناگهان، هیولایی دریایی که می‌خواهد ستاره‌ای در فیلم‌های هالیوود باشد ظاهر می‌شود. او با صدایی نازک و شبیه به مریلین مونرو می‌خواند: «من نمی‌توانم آشپزی کنم / اما نگاهی بینداز / من زیباتر از این نمی‌توانم باشم»، که ارتباطی گیج‌کننده و نامربوط با داستان دارد. به نظر می‌رسد دیوید چسکی، نویسنده و کارگردان، در اینجا موقتاً سردرگم شده است. او همچنین موسیقی را نوشته و تنظیم کرده است، و مجموعه‌ای از صداهای گوش‌خراش و ناهنجار را می‌توان در آن یافت. به وضوح از بازیگران خواسته شده بود که بسیار آهسته صحبت کنند تا با ریتم موسیقی هماهنگ باشند. اگر دیالوگ‌ها را با سرعت عادی می‌خواندند، فیلم حدود یک ساعت کوتاه‌تر می‌شد، که بد نبود.