تصاویر فیلم
پیشنهادهای مشابه
نمایش همهنقد و بررسی
معتبر: این تحلیلها بهترین و دقیقترین نتایج رو دارن! ما دادههای کافی و باکیفیت داشتیم و هوش مصنوعی ما نتایج مناسبی رو برای این دسته از فیلمها بهمون داده.
خشونت: زیاد
ترس: زیاد
ناهنجاری اجتماعی: خیلی زیاد
الگوی مثبت: زیاد
پیام مثبت: زیاد
خلاصه فیلم
ویرایشاز رمان با همین نام نوشته والی لم اقتباس شده است، من اینقدر میدانم که حقیقت دارد، مارک رافلو در نقش توماس بردسی، مردی اسکیزوفرن و پارانوئید که در یک خانه گروهی زندگی میکند، و همچنین دومینیک بردسی، برادر دوقلوی همنوع او، بازی میکند. وقتی با دومینیک و توماس ملاقات میکنیم، توماس کاری انجام داده است که قرار است او را در یک مرکز بدبختانه برای بیماران روانی قرار دهد. دومینیک در حال دست و پنجه نرم کردن با جدایی از همسرش دسا (کاترین هان) است، از غم و اندوه باقیمانده از مرگ مادرش (ملیسا لئو) و از تجربیات تروماتیک دیگر زندگیاش. وقتی دومینیک شروع به دیدن یک روانشناس (آرچی پنجابی) میکند تا به زندگی و احساسات متلاشیشدهاش معنا دهد، شروع به کار بر روی برخی از تجربیات وحشتناکش میکند و شروع به دیدن راهی به سمت زندگی شادتر میکند.
درباره این موارد گفتگو کنید
- خانوادهها میتوانند در مورد بیماریهای روانی صحبت کنند، اینکه چگونه با افراد مبتلا به بیماریهای روانی باید رفتار شود و اینکه نحوه برخورد ما با بیماریهای روانی از زمان وقایع داستان «میدانم اینقدر حقیقت است» تا به حال چگونه تغییر کرده است. آیا توماس درمان مورد نیازش را دریافت کرد؟ سیستم چگونه او را ناامید کرد؟ خانوادهاش در بیماری او چه نقشی داشتند؟
- چگونه میتوانم این همه حقیقت را با سایر نمایشها در مورد روابط خانوادگی و ارتباطات انسانی مقایسه کنم؟ آیا تلاش آشکاری برای متفاوت بودن دارد و آیا این تلاش مؤثر است؟
- شخصیتهای فیلم «من اینقدر میدانم حقیقت دارد» چگونه ارتباط و همدلی را نشان میدهند؟ چرا اینها نقاط قوت مهم شخصیت هستند؟
آنچه والدین باید بدانند
ویرایشوالدین باید بدانند که «من اینقدر میدانم که حقیقت دارد» مجموعهای درام است که از رمانی به همین نام نوشته والی لمب در سال ۱۹۹۸ اقتباس شده است. این مجموعه در مورد یک جفت دوقلو به نامهای دومینیک و توماس بردسی (با بازی مارک رافالو) است که در اواخر دهه ۱۹۸۰ در یک شهر کوچک در ایالت کنتیکت با مشکلات خانوادگی و دیگر آسیبها دست و پنجه نرم میکنند. یکی از شخصیتها، توماس، به اسکیزوفرنی پارانوئید مبتلا است و احساسات و نیازهای او جدی گرفته میشود؛ اعضای خانواده، از جمله دومینیک، از او حمایت میکنند. این مجموعه با صحنهای از خشونت خونین آغاز میشود؛ ما تبر، خون، و سپس تنهای خونین را میبینیم. مرگهای خانوادگی، از جمله مرگ یک کودک بسیار کوچک، بخش زیادی از درام این مجموعه را رقم میزنند و نشان میدهند که چگونه آسیبهای روحی میتوانند صدمات طولانیمدت به همراه داشته باشند. تصاویر جنسی معمولاً محدود به بوسیدن و ناز و عشوه است، اما یکی از داستانهای فرعی در مورد یک شخصیت مبتلا به HIV است که رابطهای نامشروع دارد و به طور مخفیانه اجازه میدهد شریک جنسیاش او را در حال رابطه جنسی با دوستپسرش تماشا کند. بزرگسالان در خانه مشروب و آبجو مینوشند؛ یکی از شخصیتها در حال مستی رانندگی میکند. چندین شخصیت به طور مکرر سیگار میکشند. زبان مورد استفاده شامل کلمات نامناسب و ناسزا است. پیامهای همدلی، ارتباط، تحمل و پذیرش در این درام بافته شدهاند، که به خوبی اثرات آسیبهای روحی را در طول زمان نشان میدهد و اینکه چگونه کنار آمدن با گذشته میتواند دیدگاه فرد را نسبت به آینده بهبود ببخشد.
این فیلم چه نکات مثبتی دارد
تاثیرگذار و جذاب، اگر کمی ناامیدکننده، این درام شما را بدون ترفندها یا خطوط داستانی کلیشهای در مورد جرم یا آشوب درگیر مشکلات شخصیتهایش میکند. من اینقدر میدانم که این حقیقت است که قطعا با یک انفجار شروع میشود: در حالی که مراجعان کتابخانه اواخر دهه 80 به دنبال کتابها هستند و از میکروفیش استفاده میکنند، توماس در یک میز کتابخانه به جلو و عقب میرود، در حالی که بیربط از کتاب مقدس تقلید میکند، قبل از اینکه تبر را بلند کند. مردم فرار میکنند، فریاد میزنند -- و تبر پایین میآید، و حالا دومینیک یک راه وحشتناک دیگر دارد که او را به برادر دوقلوی دشوار اما دوستداشتنیاش متصل میکند. اما این تنها مسئله تراژیک دومینیک نیست، و در حالی که ما او را میشناسیم، دوربین اغلب زوم میکند تا صورت بیانگر روفالو را در نمای نزدیک همدلانه شدید بررسی کند.راب هیوبل، که معمولاً فقط در نقشهای کمدی بازی میکند، در نقش بهترین دوست دومینیک، یک بازیگر ناامن، جذاب است. کاترین هان بهطور قابلاعتمادی در نقش همسر سابق دومینیک (و نگهدارنده یکی از غمانگیزترین رازهای دومینیک) ظاهر میشود. آرچی پنجابی با مارک رافالو بهعنوان رواندرمانی که شروع به کمک به دومینیک برای باز کردن گرههای ترومای او میکند، شیمیای عالی دارد. در عصری که درامهای تاریک معمولاً شامل ضدقهرمانان و سناریوهای اغراقآمیز هستند، مطالعه شخصیتهای افسرده، فروش دشواری است، اما سریال «من اینقدر میدانم که حقیقت دارد» بهقدری ماهرانه ساخته شده است که بینندگانی که لحظهای برای تماشای آن توقف میکنند، نخواهند توانست تماشای آن را متوقف کنند.
دیدگاههای کاربران
دیدگاهی ثبت نشده است.