قفس پرنده

موجوداتی عجیب که تصویری از آنان به نمایش در نمی‌آید به زمین آمده‌اند و مردم فقط با نگاه‌کردن به آن‌ها دست به خودکشی می‌زنند. مالوری که باردار است پس از خودکشی خواهرش به خانه داگلاس پناه می‌برد. این موجودات نمی‌توانند به خانه‌ها وارد شوند در نتیجه مردم به داخل خانه‌ها پناه می‌برند. در خانه داگلاس او با چند نفر دیگر در کنار یکدیگر زندگی می‌کنند تا راه حلی برای این مشکل بیابند. مردم جهان همه در حال خودکشی هستند و رسانه‌ها از کار افتاده‌اند. در این خانه هرکدام از اعضا به نحوی با دیدن آن موجودات خودکشی می‌کنند. مالوری و المپیا در یک روز زایمان می‌کنند اما در همان روز گری، داگلاس را به قتل رسانده و سپس به سراغ المپیا می‌رود و او را مجبور به تماشای آن موجودات می‌کند. المپیا خودکشی کرده و مالوری از فرزندش مراقبت می‌کند. پس از کشتن گری توسط تام، او و مالوری 5 سال را به همین منوال زندگی می‌کنند و بچه‌ها را بزرگ می‌کنند تا اینکه یک روز صدایی در بی‌سیم شنیده می‌شود که آنان را به حضور در مکانی امن، فرا می‌خواند؛ اما تام توسط عده‌ای روان‌پریش کشته می‌‌شود و مالوری و دو فرزندش به تنهایی راهی سفری در مسیر رودخانه می‌شوند. بالاخره پس از چند روز حرکت بر روی آب با چشمان بسته! به مکان مورد نظر می‌رسند. آنجا جایی است که نابینایان فراهم کرده‌اند و بدین شکل به مردم کمک می‌کنند. مالوری و فرزندانش نجات می‌یابند اما هنوز دنیا در همان وضعیت است...

• بهتر است در مورد تماشای فیلم‌هایی در ژانر وحشت و با خشونت بالا و مضرات آن با فرزندان خود گفتگو کنید. گفتگو را می‌توانید با این سوالات آغاز کنید: پس از تماشای فیلم چه حسی داشتی؟ آیا به تماشای فیلم‌های ژانر وحشت علاقمندی؟ به نظر تو این فیلم چه پیامی داشت؟ چه چیزی باعث نجات مالوری شد؟ در مورد جنگ آمریکا و عراق چقدر اطلاعات داری؟ نظرت درباره صحبت‌های تام در این باره چیست؟ خلاصه: در مورد مضرات تماشای فیلم‌های با ترس و خشونت بالا با فرزندان خود گفتگو کنید و نظر آنان را جویا شوید.

بار دیگر با داستانی آخرالزمانی روبرو هستیم. جهانی که توسط موجوداتی ناشناخته در حال نابودی است و انسان‌ها را وادار به خودکشی می‌کند. تنها دیوانگان و جنون‌زده‌ها هستند که می‌توانند زنده بمانند و البته انسان‌های دیگر را به قتل برسانند و در این نسل‌کشی همکارشان شوند! در این فیلم البته هیچ منجی وجود ندارد که زمین را از لوث وجود این موجودات پاک کند. تنها عده‌ای از نابینایان توانسته‌اند زنده بمانند و مکانی امن را برای تعداد محدودی از انسان‌های بینا فراهم کنند. قهرمان فیلم نیز به همراه دو فرزندش به همین مکان پناه می‌برد و نجات می‌یابد اما این موجودات همچنان زنده هستند و منتظر فرصتی دیگر... شخصیت اصلی فیلم زن بارداری است که علاقه‌ای به بچه‌دار شدن ندارد اما با به دنیا‌آمدن فرزندش و همنشینی با زن باردار دیگری که بچه‌اش را به او می‌سپارد، عاشق فرزندش شده و او را موهبتی الهی می‌بیند. تام در هنگام زایمان به مالوری می‌گوید که او اکنون در حال انجام کاری بزرگ و ارزشمند است. می‌توان گفت پیام فیلم ارزش و اهمیت مادری و به دنیا ‌آوردن فرزند است. روند داستانی فیلم، دیالوگ‌ها و حضور دو زن باردار در فیلم که یکی قهرمان آن است، به خوبی گویای این مطلب است. در این فیلم نابینابودن یک نعمت و مزیت است در حالی که در دنیای واقعی اینطور نیست. نابینایان چون قادر به دیدن آن موجود نیستند در نتیجه زنده می‌مانند و بینایان متوجه می‌شوند که این برای آن‌ها نقص نیست بلکه نعمتی است که اکنون بیشتر بروز نموده است. مهربانی و عاشق حیوانات بودن باعث شد تا مالوری از وجود موجودات عجیب مطلع شود. اگر او پرندگان را با خود به خانه نمی‌آورد، شاید نجات پیدا نمی‌کرد؛ چرا که پرندگان حضور این موجودات را درک کرده و با سر و صدا او را مطلع می‌کردند. فیلم در یک سکانس سیاسی، گریزی نیز به جنگ عراق می‌زند. تام که یک سرباز آمریکایی در عراق بوده، خودشان را ناجی عراقی‌ها می‌داند و اینگونه توصیف می‌کند که گویا آن‌ها برای کمک به مردم عراق به آنجا حمله کرده بودند. درباره این نگاه سیاسی می‌توانید با فرزندان خود گفتگو کنید. در نهایت توصیه می‌کنیم که از تماشای چنین فیلم‌هایی (ژانر وحشت) پرهیز کرده و مراقب مصرف رسانه‌ای فرزندانتان نیز باشید؛ چرا که تماشای آثار این چنینی می‌تواند بر ذهن و روحشان آثار منفی بر جای گذاشته و آرامش روحی‌شان را به هم بزند. از طرفی خشونت بالای فیلم نیز موجب بروز رفتار پرخاشگرانه در آنان می‌شود که بهتر است به این نکته نیز توجه ویژه داشته باشید.  خلاصه: فیلم فضایی تخیلی و آخرالزمانی دارد. قهرمان فیلم یک مادر است. تماشای آثاری در ژانر وحشت باعث به هم‌خوردن آرامش ذهنی مخاطب خواهد شد.