آوار

در سریال DEBRIS، ریان استیل و جاناتان تاکر نقش ماموران فینولا جونز و برایان بنونوتی را بازی می‌کنند که مامور به پیدا کردن قطعاتی از یک سفینه فضایی فرازمینی هستند که بر روی زمین سقوط کرده و ویرانی به بار آورده است. در حالی که جهان هنوز در تلاش برای درک علم فرازمینی است، فینولا و برایان مشغول بازیابی قطعات و نجات قربانیان انسانی هستند که در مسیر بقایای سفینه گرفتار شده‌اند.

• چرا بقایای حادثه باعث شده فینولا و برایان در مورد معنای زندگی تفکر کنند؟ فینولا و برایان چگونه با غم و اندوه کنار می‌آیند؟ سبک‌های احساسی آن‌ها چگونه با هم تفاوت دارد؟
• چگونه همدلی و دلسوزی به فینولا و برایان در انجام کارشان کمک کرده است؟
• چگونه گذشته فینولا و براین به آنها در درک همدلانه دیگران کمک کرده است؟

والدین باید بدانند که سریال Debris یک درام علمی تخیلی با بازی ریان استیل و جاناتان تاکر است که در مورد تاثیر قطعات سفینه فضایی مرموز بیگانگان بر ساکنان زمین است. صحنه‌های ناراحت‌کننده‌ای از مرگ وجود دارد، از جمله قربانیانی که از بالکن/ارتفاع سقوط می‌کنند یا از داخل/از طریق ستون بتنی عبور می‌کنند. شخصیت‌ها در حالت کاتاتونیک قرار می‌گیرند و خون از چشمانشان می‌چکد. اسلحه شلیک می‌شود و صحبت از خودکشی و سوءاستفاده کلامی است. مردم عزیزان از دست رفته خود را سوگواری می‌کنند، از جمله یک کودک. تصادف مرگباری با ماشین نیز بخشی از داستان است. این سریال بر روی فلسفه پیدا کردن معنا در آشفتگی زندگی تمرکز دارد.

جی.اچ. وایمن، که به خاطر سریال‌های علمی تخیلی و معمایی فکری‌اش مثل فرینج و آلموست هیومن شناخته شده است، در سریال دبریس به تشریح انسانیت ادامه می‌دهد. این سریال بینندگان را در پسِ یک سقوط مرموز سفینه فضایی بیگانه قرار می‌دهد، جایی که بقایای آن در سراسر جهان پراکنده شده است. مأموران فینولا جونز و برایان بنونوتی وظیفه جمع‌آوری این قطعات را در آمریکا بر عهده دارند و از طریق کارشان شروع به کاوش در وضعیت انسانیت می‌کنند.این مجموعه به وضوح مدیون سریال ایکس فایل است، تا جایی که دو مامور در دو سوی طیف اعتقاد دارد -- فینولا به قدرت برتر و نظم در جهان اعتقاد دارد، در حالی که برایان اینطور نیست. تفاوت نظر منجر به بحث نمی‌شود -- بلکه بحث‌های عمیق‌تری را در مورد جایگاه انسان در جهان، ارتباط ما با احساسات قوی مانند غم و اندوه، و اینکه چگونه می‌توان با همدلی و دلسوزی، غم و اندوه را به قدرت شخصی تبدیل کرد، برمی‌انگیزد. در واقع، قسمت اول این مجموعه به طور اختصاصی بر این موضوع تمرکز دارد که چگونه غم و اندوه می‌تواند افراد را به پوسته‌ای از گذشته‌شان تبدیل کند اگر از کنترل خارج شود. اگرچه این نمایش شبیه یک سریال معمایی هفتگی با مفهومی بالا است و گاهی اوقات ترسناک به نظر می‌رسد، اما در واقع تأملی است بر اینکه چگونه با آشفتگی و هرج و مرج تجربه انسانی درگیر شویم.