کروئلا

فیلم «کروئلا» سرگذشت کروئلای شرور شخصیت منفی رمان صد و یک سگ خالدار است. استلا با موهایی سفید و مشکی که از نظر دیگران بسیار عجیب است به دنیا آمد. او که دختری بسیار بازیگوش و باهوش است، رویای طراح لباس شدن را در سر دارد و برای رسیدن به این آرزو، همراه مادرش به لندن می‌رود. او نمی‌داند که نامادری مهربانش بسوی مرگ می‌رود. در جریان مرگ مشکوک مادر و بی‌کس و کار شدن، استلا چاره‌ای ندارد جز پیوستن به یک تیم دو نفره‌ی جیب‌بری. جاسپر و هورس و استلا، بعد از ده سال تبدیل به یک تیم حرفه‌ای جیب‌بری شده‌اند، اما استلا همچنان در سودای تبدیل شدن به پدیده‌ی مد و فشن که آروزی نامادری‌اش بود بسر می‌برد. جاسپر و هورس می‌بینند که استلا برای صنعت لباس رویاها در سر دارد. استلا حاضر است برای رفتن در این این صنعت شگفت‌انگیز، حقارت‌ها را تحمل کند او نمی‌داند که مزد زحمتش، پیوستن به کمپانی بارونس است؛ زنی قدرتمند و متکبر که هیچ عیبی در مدل‌های طراحان از چشم او پنهان نمی‌ماند. استلا پس از روزها کار جذاب در کمپانی یکباره، متوجه می‌شود بارونس مادر واقعیش است و او بوده که باعث مرگ نامادری مهربانش شده است. وقت آن رسیده است استلای باهوش و مهربان، تبدیل به کروئلای شرور شود... .

• از فرزندتان سوال کنید چه ویژگی‌هایی در کروئلا برای او جذابیت دارد و او چه صفات مثبت و یا منفی دارد؟ در اواسط فیلم کروئلا تیدبل به یک شخصیت شرور و بی‌رحم می‌شود که حتی به دوستانش هم اهمیتی نمی‌دهد. از فرزندتان بپرسید چه چیزی باعث می‌شود کروئلا به خودش بیاید و از دوستانش قدردانی و تشکر کند؟ شخصیت کروئلا در رمان صد و یک سگ خالدار زنی بسیار شرور است که با دزدیدن سگ‌ها می‌خواهد از پوست آنها پالتو تهیه کند. می‌توانید در مذمت این عمل در دنیای مد و فشن با فرزندتان گفت‌وگو کنید. این سؤال مهم است که آیا واقعا انسان دربرابر ذات خود بی‌اراده است؟ کروئلا نمی‌توانست یک استلای قوی باشد؟ نظر فرزندتان در مورد شعر پایانی فیلم بپرسید! خلاصه: کروئلای شرور رمان نسبت به کروئلای این فیلم بسیار منعطف‌تر و اخلاق‌مدارتر است این دو را باهم مقایسه کنید و سعی کنید به رفتار‌های انسانی و خردمندانه‌ترکروئلای فیلم اشاره کنید.

از دست رفتن نامادری استلا و خلاء حضور او برای استلا اذیت‌کننده است. مرگ عزیزان و خانواده برای فرزندان بسیار غم‌انگیز است و باعث ترس از دست دادن عزیزانشان در واقعیت می‌شود. ازسویی دیگر، مادر اصلی استلا، بارونس مغرور، در سودای از بین بردن فرزندش است. موجودی که خودش او را به دنیا آورده است. عدم تعهد مادر نسبت به فرزندش می‌تواند اثرات منفی بر مخاطب داشته باشد. در این باره بخوانید: وقتی شرورها دوست‌داشتنی می‌شوند! استلا به همراه دوستانش جاسپر و هورس برای رسیدن به اهدافشان دست به دزدی می‌زنند و این کار نه تنها در فیلم مذمت نمی‌شود، بلکه جذاب و اثربخش به نمایش درمی‌آید. کروئلا لباس‌هایی چرم و بدن نما به تن دارد و رفتارش اغواکننده است. این نوع رفتار به افرادی که دارای مشکل بی‌دی‌اس‌ام (ارباب/بردگی جنسی) هستند، شبیه است و این حقیقت در میهمانی استلا نمایان می‌شود: «می‌خواهم سگ تو باشم.»(درنسخه‌ی پالایش‌شده، حذف شده است.) همچنین فروشنده لباس ‌کروئلا هم‌جنس‌گرا است و این موضوع را تنها با توجه به رفتار و نوع لباس پوشیدن آن مرد می‌توان دریافت. اگر فرزندتان در سنی است که متوجه چنین اعمالی می‌شود، به پرسش‌های او پاسخ دهید؛ در غیراین‌صورت، برانگیختن کنجکاوی، او را به ورطه‌ی فکر و حساسیت در این امر می‌اندازد. درنهایت اینکه فیلم، داستان ریشه‌ی شرور بودن کروئلا است. سازندگان، بر «روایت از زاویه‌ای دیگر» تأکید دارند و معتقداند شخصیت امروز افراد، ریشه در گذشتۀ آنها دارد. برداشت فرزندتان را از این بحث جویا شوید؛ آیا واقعا روایت از زاویه‌ای دیگر است، یا نوعی توجیه در میان است؟ خلاصه: داستان، درپی موشکافی علت شرارت کروئلا است. شاهد ابروز انواع رفتارهای نابهنجار، با این توجیه هستیم که چنین رفتارهایی، ناشی از یک ذات کثیف است که در دست اراده‌ی انسان نیست.

این فیلم، یک شاهکار شوم، خوش‌ساخت، بی‌نظیر از نظر بازیگری و سرشار از هنر است که بسیار مسئولانه‌تر از اکثر فیلم‌هایی است که شخصیت منفی را به عنوان شخصیت اصلی نشان می‌دهند. با این حال، این فیلم یک قهرمان را از یک شخصیت جنایتکار ساخته است. بنابراین، این موضوع وجود دارد. می‌توان فهمید که چرا دیزنی ممکن است احساس کند که ستایش‌ها از فیلم جوکر و فروش گسترده کالاهای مرتبط با شخصیت هارلی کویین باید به آنها اختصاص یابد: آنها این روند را با فیلم ملیفیسنت در سال ۲۰۱۴ آغاز کردند. اما پری شرور آنجلینا جولی نه قابل‌درک بود و نه الهام‌بخش، در حالی که بسیاری از طرفداران جوان می‌خواستند مثل هارلی کویین خرابکار باشند. درست مثل بسیاری از شخصیت‌های شرور سینمایی، کروئلا نیز در این فیلم به عنوان شخصیتی سوءتفاهم‌شده به تصویر کشیده شده است که محصول تلاش برای بقا در دنیایی سرد و بی‌رحم است. او بر سختی‌ها غلبه می‌کند، درست مثل اولیور تویست، و خود را در موقعیتی شبیه به داستان بزرگ‌ترین آرزوها در رابطه با رئیس خود، بارون فون هلمن، می‌یابد. وقتی گذشته‌ای که سعی کرده پشت سر بگذارد با کینه‌ای واقعی بازمی‌گردد، او «شکسته» می‌شود و رفتاری بسیار بد و در عین حال پرشکوه و شورشی پیدا می‌کند. شخصیت کروئلا که به زیبایی توسط استون ایفا شده است، انتقام خود را به شکلی چشم‌نواز طلب می‌کند که ممکن است برخی کودکان را به سمت پذیرش جنبه‌های شیطنت‌بار خود سوق دهد.این احتمال با توجه به فوق‌العاده بودن فیلم از هر نظر، تقویت می‌شود. طراحی هنری فیلم گویی مستقیم از یک عکس مد مجله وگ الهام گرفته شده و مدهای به نمایش درآمده در فیلم فوق‌العاده هستند. درست زمانی که موسیقی پانک راک در حال تسلط بر خیابان کارنابی لندن در دهه ۷۰ بود، کروئلا نیز با جسارت و گلام راک، حساسیت‌های قدیمی و کسالت‌بار طراحی مد را به چالش می‌کشد. موسیقی متن فیلم نیز پر از موسیقی‌های معروف دهه ۷۰ است و هر بار که نتی نواخته می‌شود، هیجان‌انگیز است. فیلمنامه فیلم بی‌نظیر است و بازیگران نیز به نظر می‌رسد که از بازی در نقش خود لذت می‌برند. شخصیت طراح مد خودشیفته‌ای که توسط تامپسون خلق شده، بسیار باهوشانه است و نقش هوراس، دستیار شخصیت اصلی که توسط پل والتر هوستر ایفا شده، هم وفادار به پویانمایی اصلی است و هم بهبود بر آن است. مدرن‌سازی دیگری که در فیلم وجود دارد، آوردن تنوع بیشتر به دنیای کروئلا است. برخی از لحظات کلاسیک پویانمایی سال ۱۹۶۱ تکرار می‌شوند (مانند رانندگی بی‌پروا کروئلا با ماشین پنتر دی ویل بزرگش به همراه جاسپر و هوراس)، در حالی که مفهوم نفرت‌انگیز تبدیل کردن سگ‌ها به پالتو به روشی رضایت‌بخش حل‌وفصل می‌شود. شکی نیست که روایت یک داستان تاریک درباره قهرمانی که به سمت بدی کشیده شده، و در عین حال حفظ مناسب بودن آن برای مخاطبان جوان‌تر که عاشق منبع اصلی هستند، بسیار دشوار است، اما مهارت شگفت‌انگیز کارگردان، کرگ گیلسپای اثبات می‌کند که این کار امکان‌پذیر است. عزیزم، روند مد موهای سیاه و سفید را شروع کن!