سقوط

بکی، دَن و هانتر در حال بالارفتن از یک کوه هستند که دن سقوط کرده و می‌میرد. پس از مرگ دن، بکی دچار افسردگی شدیدی می‌شود و هر روز به سرش می‌زند تا خودش را بکشد. یک روز، بهترین دوستش هانتر از راه می‌رسد و به او پیشنهاد می‌دهد تا یک ماجراجویی جدید را تجربه کند. این ماجراجویی تازه، بالارفتن از یک دکل تلویزیونی 610 متری است که دیگر کاربردی ندارد. بکی در ابتدا نمی‌پذیرد اما بعد با او همراه می‌شود. آن‌ها به محل دکل که در یک بیابان است رفته و شروع به بالارفتن می‌کنند. پس از رسیدن به بالای دکل و ضبط عکس و فیلم، قصد بازگشت دارند که نردبان دکل به طور کامل جدا می‌شود و آن دو در بالای دکل، گیر می‌افتند. آن‌ها راه‌های مختلفی را برای برون‌رفت از این شرایط ترسناک امتحان می‌کنند اما موفق نمی‌شوند. این وضعیت چند شبانه‌روز طول می‌کشد و هانتر نیز در این میان بر روی فرستنده‌های دکل افتاده و می‌میرد. بکی تک و تنها در بالای دکل می‌ماند و بالاخره با پرتاب جنازه هانتر به پایین و ارسال پیام از طریق موبایل، پلیس از راه رسیده و او نجات می‌یابد.

• درباره داستان فیلم و پیام‌های آن با فرزندان خود گفتگو کنید و از آن‌ها بپرسید: چرا بکی تصمیم گرفت به زندگی بازگردد و برای زنده‌ماندن تلاش می‌کرد؟ چه چیزی در این زندگی برای تو ارزشمند است؟ چه انگیزه‌هایی برای زنده‌ماندن وجود دارد؟ زیبایی زندگی در چیست؟ آیا تو بلاگرها را فالو کرده‌ای؟ آن‌ها چه مهارت‌هایی دارند؟ چه چیزهایی را از آن‌ها می‌آموزی؟ آیا تو دوست داری که یک بلاگر باشی؟ آیا ورزش صخره‌نوردی را دوست داری؟ خودِ تو به ورزشی علاقمندی؟ اگر تو به جای بکی بودی، چنین ماجراجویی خطرناکی را می‌پذیرفتی؟ اگر بکی از ابتدا به پدر خود اعتماد می‌کرد، بهتر نبود؟ در این صورت، داستان چطور پیش می‌رفت؟ آیا موافقی که باید بر ترس‌ها غلبه کرد و با آن مواجه شد؟ بکی و هانتر چطور بهای رویارویی با آن را پرداختند؟ خلاصه: درباره انگیزه‌های زندگی، بلاگری و چالش‌های رسانه‌های اجتماعی و لزوم مواجهه با ترس‌ها و همنیطور اعتماد به والدین با فرزندان خود گفتگو کنید.

شاید بتوانیم این فیلم را در زمره فیلم‌های انگیزشی قرار دهیم چرا که بکی که پس از مرگ همسرش، دچار افسردگی شدیدی شده و هر روز و هر لحظه به خودکشی فکر می‌کند، دنیا برایش تیره و تار شده و هیچ انگیزه‌ای ندارد، با قرارگرفتن در یک ماجراجویی خطرناک به پیشنهاد دوستش، حقایقی برایش آشکار شده و متوجه می‌شود که زندگی بهتر از مرگ است و باید برای زنده‌ماندن تلاش کرد. این مضمون به خوبی هم در خط داستانی فیلم گنجانده شده و هم در دیالوگ‌ها مطرح می‌شود. دوست صمیمی بکی، هانتر، یک بلاگر است و بخشی از این ماجراجویی خطرناک را برای جذب فالوور و لایک و در نتیجه درآمد بالا انجام می‌دهد. او حتی حاضر است برای لایک بیشتر، لباس برهنه‌تری بپوشد! موضوع بلاگری و لایک و فالوور و درآمدزایی از این طریق، امروزه بسیار بر سر زبان‌هاست و خیلی از نوجوانان و جوانان علاقمند هستند تا از این طریق درآمدزایی کنند و یا بلاگرهای زیادی را فالو کرده و سبک زندگی‌شان را الگوی خود قرار داده‌اند. تماشای این فیلم، فرصت مناسبی است تا درباره چالش‌های بلاگری و رسانه‌های اجتماعی با آنان صحبت کنید و با رصد صفحه آن‌ها در شبکه‌های اجتماعی، ببینید چه بلاگرهایی را فالو کرده‌اند و سعی کنید علت این علاقه را دریابید. برای این منظور بهتر است رابطه دوستانه‌ای با نوجوان خود داشته باشید تا آن‌ها نیز به شما اعتماد کرده و درباره مسائل خود با شما گفتگو کنند. پوشش دو شخصیت اصلی فیلم در تمامی سکانس‌ها نیمه‌برهنه است به گونه‌ای که قابل حذف و سانسور نیست. بنابراین تماشای این فیلم برای افراد زیر 18 سال توصیه نمی‌شود.                                                                                                                                            خلاصه: این فیلم را می‌توان یک فیلم انگیزشی دانست. پیام فیلم ارزش زندگی و زنده‌ماندن است. موضوع بلاگری و جذب فالوور و لایک از موضوعاتی است که می‌تواند باب گفتگویی با فرزندان باشد. به دلیل پوشش نیمه‌برهنه شخصیت‌ها، این فیلم برای رده سنی زیر 18 سال توصیه نمی‌شود.

دو زن به اوج جدیدی می‌رسند، اما متوجه می‌شوند که نمی‌توانند از نظام پدرسالاری فرار کنند. این فیلم اکشن که سرگیجه‌آور است، توسط اسکات من نویسنده و کارگردان ساخته شده است. فیلم «سقوط» به‌خوبی ساخته‌شده و فیلمبرداری آن بینندگان را در لبه صندلی‌های خود قرار می‌دهد. این فیلم ترکیبی از تعلیق و وحشت است. این فیلم درباره بقا در شرایط سخت است، مانند نوعی متفاوت از «نجات‌یافته». این فیلم زاده تصمیمات بیش‌ازحد مطمئن و بی‌پروا شخصیت‌های اصلی است. درست مثل یک فیلم ترسناک، بینندگان دوست دارند به صفحه نمایش فریاد بزنند: «این کار را نکن!»از دیدگاه والدین، این روش بسیار مفید است: شاید وقتی نوجوانان با گزینه شرکت در شرایط خطرناک مواجه می‌شوند، کسانی که فیلم «پاییز» را دیده‌اند، «بهتر بدانند» که در چه موقعیتی قرار دارند، زیرا خود را به جای شخصیت‌های فیلم گذاشته‌اند. شکی نیست که «من» یک پدر است، به‌ویژه وقتی که داستان پیچشی می‌گیرد که ایده «پدر می‌داند که چه کار باید بکند» را تقویت می‌کند. اما همچنین شکی نیست که «من» و همکار نویسنده‌اش «جاناتان فرانک» مردانی هستند که بزرگ شده‌اند و زنان را به شیوه‌ای متفاوت از انتظارات امروزی بر روی پرده سینما دیده‌اند و اینجایی است که فیلم «پاییز» سقوط می‌کند. آهنگ "چری پای" از گروه وارانت در سراسر فیلم پخش می‌شود و سخت است تصور کنیم که دو زن 28 ساله در سال 2022 حتی این سرود sexist دهه 90 را بشناسند، چه برسد به اینکه آن را به عنوان زنگ گوشی خود انتخاب کنند. لباس‌هایی بر تن دارند که سینه‌هایشان از پیراهنشان بیرون می‌زند، و «من» به‌قدری خودآگاه است که می‌داند این شیءگرایی بی‌معنی است، بنابراین توجیهی برای آن در فیلمنامه می‌آورد. و به نوعی، در این داستان که درباره زنی است که قدرت درونی خود را پیدا می‌کند، در حالی که از قبل بسیار قوی و قدرتمند است، فیلمنامه راهی پیدا می‌کند تا داستان را به سمت مردان سوق دهد (ناله). درست مثل برنامه‌های بکی و هانتر، این فیلم نیز با قولی شروع می‌شود که شکست می‌خورد و با شکست به پایان می‌رسد.