پیشنهادهای مشابه
نمایش همهنقد و بررسی
معتبر: این تحلیلها بهترین و دقیقترین نتایج رو دارن! ما دادههای کافی و باکیفیت داشتیم و هوش مصنوعی ما نتایج مناسبی رو برای این دسته از فیلمها بهمون داده.
خشونت: متوسط
ترس: متوسط
ناهنجاری اجتماعی: متوسط
الگوی مثبت: زیاد
پیام مثبت: زیاد
خلاصه فیلم
ویرایشبا مادری دور (جنی لامپا) که هنوز در سوگ از دست دادن همسرش است، امیلی و سفر جادویی با جدیّت آغاز میشود. امیلی پدرش را از دست داده و باید تنها از بازی بسکتبال به خانه برگردد و با پرستار بچه (هریت اسلاتر) شام بخورد. یک شب قبل از خواب، امیلی قانون وارد نشدن به دفتر و کتابخانه پدرش را نادیده میگیرد. داخل آنجا، نقاشیهای قدیمی پدرش از سرزمین فانتلند، دنیای جادویی و خیالی پریها و موجودات عجیب را پیدا میکند. با کمک تخیل و قدرت عشق در قلبش، امیلی به دنیای خیالی پدرش منتقل میشود. در جنگل، او با نایتینگلار (جنی لامپا) ملاقات میکند، پریای که توسط همان زنی بازی میشود که نقش مادر امیلی را دارد. در فانتلند، او پری بسیار عجیب و غریب و خوشبینی است که شاید روزی میتوانست پرواز کند. او به امیلی اطلاع میدهد که چون بچه است و هنوز میتواند رؤیا ببیند، قدرت شکست ترس و نجات فانتلند را دارد. از زمانی که کریستال قدرتمند فانتلند گم شده، جادوگری سرزمین را در تاریکی ترس نگه داشته است. او بچههای سابق فانتلند را به بزرگسالان سرگردان و بیهدف تبدیل کرده است، افرادی که گیج و منگ در لباسهای تجاری به این طرف و آن طرف میروند. فقط در چاه اکوها است که امیلی میتواند کریستال را بازیابی کند، جادوگر را متوقف کند و راهی برای بازگرداندن فانتلند، ساکنانش و قلعه بزرگش پیدا کند.
درباره این موارد گفتگو کنید
- خانوادهها میتوانند در مورد شباهت داستان «امیلی و سفر جادویی» با سفرهای جادویی دیگر، مثل «وقایعنگاریهای نارنیا»، «هری پاتر» یا «آلیس در سرزمین عجایب» صحبت کنند. کدام سفر مورد علاقه شماست و چرا؟
- چگونه امیلی انتظارات دیگران را به چالش میکشد؟ در چه لحظاتی امیلی شجاع و قاطع به نظر میرسد؟
- امیلی با بازیابی کریستال گمشده و احیای آن با اشک هایش، فائونتلند را نجات میدهد. کریستال چه چیزی را نشان میدهد؟ اشکهای امیلی چه مفهومی دارند؟
- آیا فکر میکنید مادر امیلی باید احساساتش را بیشتر ابراز میکرد؟ چرا بله یا خیر؟ مادر امیلی چه کار دیگری میتوانست انجام دهد تا امیلی احساس تنهایی کمتری داشته باشد؟
آنچه والدین باید بدانند
ویرایشوالدین باید بدانند که امیلی و سفر جادویی یک ماجراجویی فانتزی برای خانواده و کودکان است. از طریق جادوی تخیل، امیلی (تیپر سیفرت-کلیولند) وارد سرزمین فائونوت میشود، دنیای فانتزی ساخته پدرش. فیلم به صورت جدی آغاز میشود و یادآور این است که امیلی به تازگی پدرش را از دست داده است. برخی صحنههای ترسناک و لحظات خطرناک ممکن است برای بینندگان جوان حساس بیش از حد باشد. موسیقی و نمرههای ترسناک و شگفتانگیز به شدت به ایجاد ترس کمک میکنند. چند هیولا ممکن است یک کودک کوچک را بترساند، به ویژه بلوراک بزرگ و جادوگر نقابدار. صحنههایی از حرکات تهدیدآمیز هیولاهای کوچک، زمزمههای آزاردهنده در غاری ترسناک (تو هرگز موفق نمیشوی، تقصیر توست، مادرت تو را دوست ندارد، او هرگز تو را به اندازهای که پدرت را دوست داشت، دوست نخواهد داشت، تقصیر توست که پدرت مرده است، مادرت آرزو میکند که تو به جای پدرت مرده بودی)، قدرتهای ترسناک جادوگر ترس، و مادری سرد و بیتفاوت وجود دارد. با این حال، کودکان میتوانند در امیلی الگوی شجاعتی بیابند که در برابر بیش از چند موقعیت وحشتناک ایستادگی میکند. برای آگاهی از فیلمهای مشابه بیشتر، میتوانید برای دریافت ایمیلهای هفتگی شب فیلم خانوادگی ثبت نام کنید.
این فیلم چه نکات مثبتی دارد
این ماجراجویی کوچک با نیت خیرخواهانه ساخته شده اما میتواند گیجکننده و گاهی ترسناک باشد. با بودجه محدود، امیلی و سفر جادویی، یک رویای کوتاه از یک قصهی پریان است اما در توضیح و تشریح داستان ضعیف عمل میکند. اطلاعات زیادی در مورد دنیای جادویی فائونتلند، موجودات آن، یا راهنمای پریان امیلی، نایتینگلر، داده نمیشود. همچنین در مورد اینکه چطور اشکهای امیلی فائونتلند را نجات میدهد یا اینکه چرا بازسازی فائونتلند باعث میشود مادر امیلی از غم و اندوهش بیرون بیاید، توضیح زیادی داده نمیشود. خطر اینجا است که این فیلم ممکن است به کودکان القا کند که حل مشکلات یا غم و اندوه والدینشان بر عهدهی آنهاست.در این داستان کوتاه، پیامهای مثبت پشتکار، شجاعت و اهمیت خانواده بسیار ارزشمند هستند، اما متاسفانه اغلب توسط تغییر ناگهانی لحن، لحظات ترسناک و عناصر گیجکننده دیگری مخدوش میشوند. نوسان ناگهانی بین لحن جدی و غمگین با لحن خیالانگیز و جادویی، شوکآور و گاهی آزاردهنده است، مانند زمانی که امیلی برای اولین بار وارد کتابخانه دفتر پدرش میشود و یا زمانی که او به غار درون چاه پژواک قدم میگذارد. در غار، اوضاع بهخصوص ترسناک میشود، زیرا زمزمهها با افزایش حجم و درجه وحشتناکی، میگویند: «هرگز موفق نمیشوی»، «همه تقصیر توست»، «مادرت تو را دوست ندارد»، «او هرگز به اندازه عشق به پدرت، تو را دوست نخواهد داشت»، «تقصیر توست که پدرت مرده است» و حتی «مادرت آرزو میکرد که تو به جای پدرت مرده بودی». بعد از مدتی، امیلی به گریه میافتد و با فریاد تکراری میگوید: «بس است!» سپس بدون هیچ توضیحی، زمزمهها متوقف میشوند، امیلی به هوش میآید، کریستال را برمیدارد و از چاه پژواک خارج میشود. این نشان میدهد که چالش امیلی در غار فقط شنیدن و تحمل این دروغهای وحشتناک بوده است؟
دیدگاههای کاربران
دیدگاهی ثبت نشده است.