درباره فیلم
بازراهاندازی کلاسیک علمی-تخیلی دهه ۶۰ طولانی و ناامیدکننده است.
تصاویر فیلم
پیشنهادهای مشابه
نمایش همهنقد و بررسی
معتبر: این تحلیلها بهترین و دقیقترین نتایج رو دارن! ما دادههای کافی و باکیفیت داشتیم و هوش مصنوعی ما نتایج مناسبی رو برای این دسته از فیلمها بهمون داده.
خشونت: متوسط
ترس: متوسط
ناهنجاری اجتماعی: زیاد
الگوی مثبت: متوسط
پیام مثبت: متوسط
خلاصه فیلم
ویرایشمنطقه گرگ و میش نسخه بازسازی شده مجموعه کلاسیک سیاه و سفید است که از ۱۹۵۹ تا ۱۹۶۴ پخش شد و هنوز هم در تکرار پخش میشود. مانند مجموعه اصلی، این نمایش دارای فرمت آنتولوژی است، هر قسمت با طرح خود و بازیگران جدیدی است -- در این مورد، توسط بازیگرانی مانند جان چو، آیک بارینهولتز، سانا لاثن، کریس اودود و تیسا فارمیگا. داستانها داستانهای اخلاقی هستند، معمولاً با شگفتیهای غیرقابل باور و پایانهای پیچیده که نوعی تفسیر از وضعیت انسان را ارائه میدهند -- و اغلب با زیرمتنهای علمی تخیلی، فانتزی یا ترسناک. کارگردان برنده اسکار، جوردن پیل، به عنوان تهیه کننده اجرایی و راوی، در ابتدای هر قسمت ظاهر میشود تا نظراتی خشک و خالی در مورد داستان و موضوعات آن ارائه دهد.
درباره این موارد گفتگو کنید
- خانوادهها میتوانند در مورد انتخابهای دشواری که شخصیتها در منطقه غروب با آن روبرو هستند، صحبت کنند و اینکه آیا تصمیمگیری آنها در این شرایط خردمندانه بود یا خیر. اگر مسیر دیگری انتخاب میشد، آیا نتایج متفاوتی به دست میآمد؟ از هر قسمت چه موضوعات و مفاهیمی را دریافت کردید؟
- چگونه منطقه گرگ و میش الهام بخش کنجکاوی است؟ چرا این یک قدرت شخصیت مهم است؟
آنچه والدین باید بدانند
ویرایشوالدین باید بدانند که منطقه گرگ و میش جدیدترین بازسازی مجموعه علمی-تخیلی محبوب از اواخر دهه ۵۰ و اوایل دهه ۶۰ است که توسط جوردن پیل (کارگردان فیلم ما و اونها) میزبانی میشود. مثل نسخه اصلی، قسمتهای این مجموعه با حضور ستارههای مهمان، نمایشنامههای اخلاقی با مضامین ماوراء الطبیعه است — فقط این مجموعه کمی تندتر است و شامل مقدار زیادی زبان بزرگسالان، از جمله اف است. شخصیتها در حال سیگار کشیدن و نوشیدن دیده میشوند و صحبت و شوخی در مورد رابطه جنسی وجود دارد. خشونت بیشتر تلویحی است و نشان داده نمیشود.
این فیلم چه نکات مثبتی دارد
بازسازی سری محبوب و قدیمی مثل این فرصتی بود برای تهیهکنندگان تا صداهای خلاق و تازه را به نمایش بگذارند، اما متاسفانه، آنها ترجیح دادند تا همان داستانهای تکراری و قدیمی را بازگو کنند که حتی نوستالژی هم نمیتواند آن را نجات دهد. این قسمتها خیلی طولانی هستند: قسمتهای قدیمی منطقهٔ غروب ۳۰ دقیقه بودند، در حالی که این قسمتها به طور متوسط به ۶۰ دقیقه کشیده شدهاند، طولی که داستانها به اندازهٔ کافی قوی نیستند تا آن را تحمل کنند. (سریال اصلی هم در فصل چهارم چنین اشتباهی داشت، حرکتی که خالق آن، راد سرلینگ، شدیداً با آن مخالف بود.) منطقهٔ غروب به طور تاریخی داستانهای کوتاه و ترسناکی را ارائه میکرد که باعث میشد در مورد معضلات اخلاقی، انسانیت و حتی ذات واقعیت فکر کنید. این موضوعات وقتی با تکرار و پر کردن قسمتها تلف میشوند، بینندگان زمان زیادی برای حدس زدن پیچشهای کاملاً قابل پیشبینی دارند؛ در یک مورد خاص، یک شخصیت واقعاً پایان "غافلگیرکننده" را بلند بلند میگوید. زمان طولانی پخش همچنین به بینندگان فرصت زیادی میدهد تا در مورد منطق درونی کم نمایش فکر کنند -- داستانها حتی با کمترین دقت در اینجا از هم میپاشند.والدین که به دنبال استراحت و تماشای پشت سر هم این مجموعه با فرزندانشان هستند، ممکن است با تصمیم سازندگان سریال برای استفاده از تعداد زیادی فحش و ناسزا گیج شوند، که به نظر میرسد دلیل اصلی ردهبندی سنی بالای آن باشد. این انتخاب احمقانه و گمراه کننده است که واقعاً هدفی جز یادآوری به بینندگان که در سال ۲۰۱۹ هستند ندارد، که "این منطقهٔ گرگ و میش مادربزرگ شما نیست!" اگر واقعاً اینطور باشد، چرا داستانهای جدیدی خلق نکنیم و دیدگاههای جدیدی ارائه ندهیم به جای بازگویی داستانهایی که قبلاً دیدهایم؟ اگرچه آدام اسکات کار قابل قبولی با نقشی که به او داده شده انجام میدهد، اما قسمت او ("کابوس در ۳۰۰۰۰ فوت") قبلاً دو بار ساخته شده است، با ویلیام شاتنر در سال ۱۹۶۳ و جان لیتگو در سال ۱۹۸۳. اگر این سریال بخواهد به جلو حرکت کند، بهتر است روی توسعه ایدههای اصلی و پیدا کردن صدای متمایز خود کار کند، به جای اینکه در احساسات قدم بگذارد و سعی کند آن را با فحش و تلفنهای هوشمند به روز کند.
دیدگاههای کاربران
دیدگاهی ثبت نشده است.