عطش مبارزه: تصنیف پرندگان آوازخوان و مارها
The Hunger Games: The Ballad of Songbirds & Snakes
۱۷+
مناسب برای بالای ۱۷ سال

درباره فیلم
پنجمین قسمت از مجموعه مسابقات عطش یا بازیهای گرسنگی، در واقع پیشدرآمدی بر قسمتهای پیشین و اقتباسی از رمان سوزان کالینز است. داستان تبدیلشدن کوریولانوس اسنو از پسری معصوم و مهربان به فردی بیرحم و تشنه قدرت و ثروت که در آینده یا همان قسمتهای قبلی، رییسجمهور کشورِ خیالی پانم میشود. پانم، دیستوپیا یا ویرانشهری است که برای بقای حکومت، مردمِ فقیر و فرودست جامعه را قربانی سرگرمیِ پایتختنشینان میکند تا درس عبرتی باشد برای هرکسی که با حکومت مرکزی مخالف است. این قسمت نیز مانند قسمتهای قبلی، خشونت بالایی دارد و استعارهای است از مرگ انسانیت در جدال با قدرت و ثروت!
تصاویر فیلم
پیشنهادهای مشابه
نمایش همهنقد و بررسی
معتبر: این تحلیلها بهترین و دقیقترین نتایج رو دارن! ما دادههای کافی و باکیفیت داشتیم و هوش مصنوعی ما نتایج مناسبی رو برای این دسته از فیلمها بهمون داده.
خشونت: خیلی زیاد
ترس: زیاد
ناهنجاری اجتماعی: متوسط
الگوی مثبت: ندارد
پیام مثبت: ندارد
خلاصه فیلم
ویرایشکوریولانوس به عنوان مربی در دهمین سالگرد مسابقات عطش شرکت میکند. لوسیگِرِی از منطقه 12 که دختری آوازهخوان است به عنوان پیشکشی او انتخاب میشود. کوریو سعی میکند تا به لوسی نزدیک شده و اعتمادش را جلب کند. کوریو به روشهای گوناگون که البته تقلب محسوب میشود به لوسی کمک میکند و در نهایت لوسی به عنوان تنها کسی که از کشتار مسابقات زنده بیرون آمده، برنده شده و متعاقبا کوریو به عنوان برنده این دوره انتخاب میشود؛ اما ماجرا به همین جا ختم نمیشود. هایباتم متوجه تقلب او شده و به عنوان مجازات، او را تبعید میکند. کوریولانوس باید به عنوان یک سرباز صلحبان که با شورشیها مبارزه میکند، 20 سال آینده عمرش را در منطقه 12 سپری کند. البته قرار بود او را به منطقه 8 بفرستند اما کوریو با دادن رشوه به مسئول آنجا، از او میخواهد که او را به منطقه 12 بفرستد؛ چرا که محل زندگی لوسی آنجاست. کوریو در منطقه 12 لوسی را یافته و رابطهای عاشقانه با او برقرار میکند. سجانوس، دوست صمیمی و مهربانش نیز برای کمک به مردم و کوریو به این منطقه میآید. سجانوس قصد دارد به یکی از شورشیان کمک کند تا او را فراری دهند. کوریو از ماجرا باخبر شده و صدای سجانوس را که در حال بیان نقشه خود است، ضبط میکند. هرچند سجانوس قصد کمک به شورشیان را داشت اما ماجرا آنطور که فکر میکرد پیش نمیرود و در یک درگیری دختر شهردار توسط کوریولانوس کشته میشود. با برملاشدن ماجرای قتل، ارتش صلحبانان با یافتن صدای ضبطشده سجانوس او را به دلیل خیانت به دار مجازات میآویزند. کوریو که از کار خود پشیمان است، سعی میکند به همراه لوسی از آنجا فرار کند اما لوسی نیز به او خیانت کرده و او را تنها میگذارد. گاول با شنیدن خدمتی که کوریو برای افشای خیانت سجانوس در حق کشور کرده است، دستور عفو او را صادر میکند. کوریو به پایتخت بازمیگردد در حالی که والدین سجانوس فکر میکنند که او به سجانوس کمک کرده است! در نتیجه اموال خود را به او میبخشند. اکنون کوریو به فردی بدطینت تبدیل شده که ثروت بسیاری دارد. او حتی هایباتم را کشته و در آینده رییسجمهور مستبد پانم میشود.
درباره این موارد گفتگو کنید
- نکات متعددی در این فیلم میتواند ذهن نوجوانان را درگیر خود کند. درباره این نکات میتوانید با آنان گفتگو کنید. برای آغاز گفتگو میتوانید از این سوالات استفاده کنید: آیا فیلم پیامی داشت؟ تو چه برداشتی از داستان آن داشتی؟ در مورد نقش رسانه و تلویزیون و رابطه آن با حکومتها چقدر اطلاعات داری؟ اصلیترین نیاز هر رسانهای برای بقا چیست؟ چرا کوریولانوس از انسانی مهربان به یک هیولای مستبد و قاتل تبدیل شد؟ چه عواملی در مسیر زندگی او باعث این ماجرا بود؟ این کشور دیستوپیایی آیا میتواند وجود خارجی داشته باشد؟ این حکومت، استعاره از چه حکومتهایی در دنیای واقعی بود؟ تماشای مداوم فیلمهایی با خشونت بالا چه تاثیری در روح و روان بیننده خواهد داشت؟ خلاصه: در مورد داستان فیلم، پیام آن، خشونت بالایی که دارد و آثار تماشای آن، استعارههای به کار رفته در داستان فیلم، علت تغییر رفتار و شخصیت کوریولانوس با فرزندان خود گفتگو کنید.
آنچه والدین باید بدانند
ویرایشبازیهای گرسنگی یا مسابقات عطش برای اولین بار در سال 2012 عرضه شد. این فیلم به یکی از فیلمهای پرطرفدار نوجوانان تبدیل شده بود که با توییت یا کامنت، یکدیگر را به تماشای آن دعوت میکردند. کمکم قسمتهای بعدی این فیلم نیز ساخته شد و اکنون پنجمین قسمت از آن با عنوان تصنیف مرغان آوازهخوان و مارها عرضه شده است. این قسمت برگرفته از کتاب سوزان کالینز و در واقع پیشدرآمدی بر قسمتهای قبلی است. مخاطبان این فیلم با شخصیت اسنو آشنا بودند و در این داستان متوجه میشوند که او چه سرنوشتی داشته و چطور رییسجمهور این کشور خیالی شده است؛ چرا که داستان آن در کشوری خیالی به نام پانم اتفاق میافتد. پانم در واقع یک دیستوپیا یا ویرانشهر است که نقطه مقابل اتوپیا یا آرمانشهر است. در دیستوپیا هر آنچه هست، ظلم و ستم و سیاهی است و مردم راه فراری از آن ندارند. این استیصال و درماندگی و ناامیدی که راه فراری از آن وجود ندارد بر همه مردم چیره شده و بر مخاطب نیز تاثیر میگذارد.
یکی از شخصیتها به نام سجانوس که به واسطهی ثروت پدرش، پشتوانه محکمی دارد، در اعلام عقاید خود کمی بیپرواتر عمل میکند و در یک سکانس در مقابل طراحان بازیها ایستاده و فریاد میزند: همهی شما هیولا هستید! او سعی میکند راهی برای کمک به مردم مظلوم پیدا کند اما در نهایت به دار آویخته میشود و در عوض، کسی که خیانت او را افشا کرده یعنی همان کوریولانوس، پیشرفت کرده و در آینده حتی رییسجمهور میشود در سیستم مستبد و ظالم، گویا هیچکس نمیتواند با اصول اخلاقی درست زندگی کند و بهتر آن است که در این سیستم حل شده و خود نیز شبیه آنان شود و البته راه بقا و زندهماندن همین است و آنچه حرف اول و آخر را میزند ثروت و قدرت است! شاید بتوان گفت مهمترین پیام فیلم آن است که تلاش برای هرگونه تغییر و رهایی از استبداد، بیفایده است و بهترین راه این است که تو هم مانند بقیه باشی و چه بسا از آنان هم بیرحمتر و سنگدلترهر چقدر انسان خبیثتری باشی، موفقتر خواهی شد! درباره این مضمون نیز بهتر است با فرزندان خود گفتگو کنیم و از نظراتشان آگاه شویم که آیا واقعا راه برونرفتی از این ماجرا وجود ندارد؟!!
شخصیت لوسی گری با سایر پیشکشیها متفاوت است. او امیدوارانه مبارزه میکند و از تنها استعدادش یعنی خوانندگی برای مجذوبکردن دیگران و به دستآوردن همدلی آنان بهره میبرد. لوسی معتقد است که همه انسانها ذات خوبی دارند و برای تقویت آن باید تلاش کنند.
یکی دیگر از نکات فیلم، استفاده از ابزار رسانه برای همراهکردن مردم است! تلویزیون با اجرای یک مجری سعی دارد مسابقات کشتار انسانها را مانند یک مسابقه عادی که حکومت حق دارد آن را برگزار کند، جلوه دهد! در اینجا میتوانید درباره این نکته با فرزندان خود گفتگو کنید که رسانهها ابزار دست حکومتها هستند و سیاست آنها را منابع تامینکنندهی مالیشان تعیین میکنند؛ بنابراین نمیتوان چندان اعتباری برای آن قائل شد. بهتر است برای کسب اطلاعات درست، اخبار را از رسانههای مختلف با دیدگاههای متنوع دنبال کرد تا بتوان قضاوت درستی داشت. این کار همچنین کمک میکند تا اخبار را بدون سوگیری پیگیری کنند.
سوالی در ابتدای فیلم توسط گاول، پژوهشگر و طراح بیرحم بازیها از دانشجویان پرسیده میشود که آیا شما میدانید هدف از بازیها چیست؟ برخی معتقدند که دولت مرکزی برای تنبیه نواحی دوازدهگانه بعد از شورش، این مسابقات را روی کار آورده، برخی دیگر مسابقات را نشانی از قدرت نهفته مردم میدانند و ذهن بیننده نیز با این سوال مشغول میشود تا پایان فیلم که سوال از طرف کوریو و با سرنوشتی که برایش رقم میخورد پاسخ داده میشود. کوریو در ابتدا فکر میکرد که این مسابقات برای تنبیه مردم شورشی و برای ترساندن آنهاست اما در نهایت بیان میدارد که: ما به این مسابقات نیاز داریم، هر سال تا به ما یادآوری کند که دقیقا چه کسی هستیم. منظور او از این صحبت این است که حتی اگر فردی انساندوست و اخلاقگرا باشیم در نهایت برای بقا و زندهماندن و دفاع از خود باید آدم بکشیم.باید اخلاقیات را کنار بگذاریم و خیانت کنیم.این مسابقات ذات اصلی همه انسانها را به آنها نشان میدهد.نشان میدهد که همه اینگونه هستند و انسانیت را فدا میکنند این سوال و چالش ذهنی برای بیننده نوجوان مهمتر و اساسیتر خواهد بود. بنابراین بهتر است همدلانه با آنها در این باره گفتگو کنیم و از مکنونات درونیشان آگاه شویم.
در پایان بهتر است بدانید که خشونت و بیرحمی در فیلم بالاست و شفقت و مهربانی بازندهی مسابقات است. مضمونی عاشقانه نیز در فیلم وجود دارد و آن رابطه کوریو و لوسی گری است.
خلاصه:
داستان فیلم پیشدرآمدی بر قسمتهای قبلی است. پیام آن عدم توانایی مقابله با حکومتهای مستکبر است و ناامیدی است. انسان در این سیستم برای بقا و موفقیت باید اصول اخلاقی را کنار بگذارد. خشونت فیلم بالاست و کشتار در آن مکرر اتفاق میافتد. رابطهای عاشقانه بین شخصیتهای اصلی وجود دارد.
این فیلم چه نکات مثبتی دارد
این یک اقتباس وفادار و خوب اجرا شده است که بخشی داستان منشأ شرور، بخشی رمانس ممنوعه و بخشی کنسرت موسیقی بلوگرس است. همیشه تماشا یا خواندن در مورد کسی که از ابتدا میدانید قرار است به یک دیکتاتور مگالومانیاک، یک جنایتکار خونخوار یا یک قاتل سریالی تبدیل شود، دشوار است. وقتی درست انجام شود، این داستانها (که برای افراد ضعیفدل مناسب نیستند) میتوانند شخصیتهایی که به طور جمعی از آنها متنفریم را انسانی و ظرافت بخشند. کتاب سوزان کالینز با عنوان بالاد پرندگان آوازخوان و مارها موفق شد این کار را برای کوریولانوس اسنو انجام دهد، در حالی که همزمان یک ادای احترام جدید از منطقه ۱۲ را معرفی میکرد. مشکل اصلی این اقتباس این است که بدون مونولوگ درونی و زمینهٔ مفصل کتاب، شخصیتها به طور کامل پردازش نشدهاند، به ویژه لوسی گری. در حالی که رشد خودشیفتگی کوریولانوس و تعهد او به کاپیتول - به علاوه شهرت خانوادهاش - به لطف اجرای لایهدار و تاثیرگذار بلیث به خوبی منتقل میشود، نقش زگلر به شخصیت پرندهخوان او تقلیل یافته است. او خوانندهای شگفتانگیز است و موسیقی فیلم به یادماندنی است، اما مخاطبان فراتر از صدای او او (یا خانوادهاش) را نمیشناسند. و چون عمل بین مربیانی که بازیها را مشاهده میکنند و ادای احترام به کسانی که سعی در زنده ماندن دارند، تقسیم میشود، بینندگان احتمالاً وقت سرمایهگذاری در هر یک از نوجوانان منطقه را به جز لوسی گری نخواهند داشت (کاملاً برخلاف دو سفر کتنیس و پیتا به میدان).در جنبه مثبت، همکلاسی آکادمی سجانوس، به تصویر کشیده شده توسط جاش اندرس ریورا، یک شخصیت کلاسیک مکمل برای کوریولانوس است. او صادق، منتقد کاپیتول و تقریباً به دردآور ساده لوح است. اما دو شخصیت جالب ترین فیلم دو بزرگسال مرکزی هستند: دینگلج و دیویس ناامید نمی کنند، زیرا صحنه ها را از بازیگران جوان می دزدند. (و جیسون شوارتزمن با ارائه طنز مورد نیاز به عنوان اولین فلیکرمن که میزبان بازی ها به صورت زنده در هوا است، کمک می کند.) به طور کلی، چیزهای زیادی در مورد فیلم وجود دارد که می توان از آن قدردانی کرد: اجراها، طراحی تولید، نظارت موسیقی دیو کوب، تهیه کننده/ترانه سرای نشویل و تخم مرغ های عید پاک و مراجع بسیاری برای طرفداران بازی های گرسنگی. فقط انتظار نداشته باشید که به شخصیت های مرکزی به خصوص علاقه مند شوید، زیرا در نهایت، ما می دانیم که علی رغم لحظات کوتاهی از مهربانی، کوریولانوس بزرگ می شود تا به یک هیولا وسواس قدرت تبدیل شود.
دیدگاههای کاربران
دیدگاهی ثبت نشده است.