کلیفورد سگ بزرگ قرمز

دختری به نام «امیلی» که با مادرش زندگی می‌کند، به تازگی به یک مدرسه‌ی جدید منتقل شده است. او به خاطر دریافت بورسیه‌ی تحصیلی، توسط همکلاسی‌های ثروتمندش اذیت می‌شود. وقتی مادر قصد رفتن به یک سفر کاری می‌کند، از برادر شلخته‌ی‌ خود «کیسی» می‌خواهد چند روزی مراقب امیلی باشد. کیسی و امیلی در راه مدرسه، متوجه یک مکان به نام «محل نجات حیوانات» می‌شوند. این مکان توسط مردی عجیب به نام «بریدول» اداره می‌شود. بریدول، یک سگ قرمز کوچک را به امیلی پیشنهاد می‌دهد، اما دایی کیسی به خاطر قوانین مادر امیلی اجازه‌ی نگهداری از این سگ قرمز را به او نمی‌دهد. همان روز امیلی به خاطر تحقیر شدن توسط همکلاسی‌ها، روز سختی را در مدرسه سپری می‌کند. وقتی در اتاقش در حال گریه است، متوجه سگ کوچولوی قرمز درون کوله‌پشتی‌اش می‌شود. او سگ را «کلیفورد» می‌نامد و همان شب وقتی سگ را در آغوش می‌گیرد، آرزو می‌کند که بزرگ و قوی باشند تا هیچکس نتواند آن‌ها را اذیت کند. امیلی صبح روز بعد با اتفاق حیرت‌آوری روبه‌رو می‌شود. کلیفورد به یک سگ غول‌پیکر تبدیل شده است! امیلی و کیسی تنها راه حل را کمک گرفتن از همان مرد عجیب یعنی بردیول می‌دانند. خبر در شهر پخش می‌شود و در پی یافتن علت این مشکل، عکس و کلیپ‌های کیلفورد و امیلی در شبکه‌های اجتماعی منتشر می‌شود. مردی به نام «تیران» که در زمینه‌ی تولید محصولات غذایی غول‌پیکر تخصص دارد، تصاویر کلیفورد را می‌بیند؛ او به کارمندانش دستور می‌دهد به طور پنهانی این سگ را پیدا کرده و یک تراشه‌ی کوچک وارد بدن او کنند تا به این ترتیب ادعا کند که این سگ متعلق به آزمایشگاه اوست. در نهایت امیلی و کلیفورد بعد از کلی ماجراجویی و فرار از دست تیران، بریدول را پیدا می‌کنند؛ امیلی از بریدول می‌خواهد با جادوی خود، کلیفورد را به حالت قبلی برگرداند اما بریدول می‌گوید بزرگ شدن کلیفورد کار جادو نبود و تنها دوست داشتن و عشق امیلی او را این اندازه بزرگ کرده است.

• ممکن است برای کودکان خردسال در مورد واقعی بودن رنگ کلیفورد و یا اندازه‌ی بزرگ آن، سوال پیش بیاید، می‌توانید با زبان کودکانه توضیح دهید که کلیفورد (سایز بزرگ) چیزی مانند یک نقاشی است، نقاشی‌ای که با کمک کامپیوتر کشیده شده و جزو صحنه‌های واقعی نیست. رنگ قرمز کلیفورد کوچک هم تنها یک رنگ مصنوعی است. (شاید تنها دلیل انتخاب این رنگ، به خاطر متمایز کردن او با دیگر سگ‌ها باشد( آیا امیلی شخصیت متفاوتی دارد؟ او چه خصوصیاتی دارد که باعث شده از دیگر بچه‌ها متمایز به نظر برسد؟ از فرزندتان بپرسید ویژگی‌هایی دارد که احساس ‌کند نسبت به بقیه متفاوت است؟ دوستانش چطور؟ خلاصه: می‌توان در مورد علت متفاوت بودن شخصیت‌های داستان و همینطور تجربیات شخصی کودک از خودش و دوستانش در مورد این مسئله، گفت‌وگو کرد.

این فیلم فانتزی بر اساس مجموعه‌ کتاب‌هایی به همین نام توسط «نورمن بریدول» ساخته شده است. بریدول که خالق کاراکتر «کلیفورد» است تاکنون بیش از 100 کتاب در مورد «سگ قرمز بزرگ» نوشته که اولین آن در سال 1963 منتشر شده است. از این کتاب‌ها، مجموعه‌های تلویزیونی متعددی نیز تولید شده است. این فیلم قدری با داستان کتاب تفاوت دارد. امیلی الیزابت اینجا کمی بزرگتر است و در یک جزیره زندگی نمی‌کند. اما مهم‌ترین قسمت داستان یعنی بزرگ شدن غیر طبیعی کلیفورد به خاطر عشق زیاد امیلی همچنان حفظ شده است. این اثر که با تصویر سازی کامپیوتری (CGI) ساخته شده، شباهتی بین امیلی و کلیفورد قرار داده است. هر دوی آن‌ها متفاوت هستند و برای همین توسط بقیه‌ی افراد اذیت می‌شوند. مهم‌ترین پیام داستان نیز حول این موضوع می‌چرخد. سیر داستان ساده است البته شاید کلیشه‌ای و قابل پیش‌بینی به نظر برسد، اما می‌تواند برای کودکان سرگرم‌کننده و خنده‌دار باشد. مخاطب با تماشای این محصول می‌آموزد اگر با دوستانش در برخی موارد متفاوت باشد، نباید اجازه دهد دیگران او را اذیت کنند و باید از حق خود دفاع کند، به علاوه گاهی همین تفاوت‌ها و یا سختی‌ها می‌تواند فرصت خاصی را برای او فراهم کند. این مسئله می‌تواند موضوعی برای گفتگو میان والد و فرزند به وجود آورد. در این محصول طنزهای ناخوشایندی وجود دارد که ممکن است برای کودکان مناسب نباشد، در قسمت ناهنجاری‌ها با جزئیات ذکر شده است؛ این موارد توجه و راهنمایی والدین را می‌طلبد. با تماشای این محصول، ممکن است فرزندتان برای داشتن یک سگ و یا نگهداری از یک حیوان خانگی، علاقه‌مند شود؛ می‌توانید در مورد این مسئله با منطق خود با فرزندتان صحبت کرده و به او توضیح دهید. استفاده از نسخه‌ی دوبله و اصلاح شده نیز توصیه می‌شود. خلاصه: این محصول، اقتباسی از یک کتاب داستان معروف کودک است و تاکنون انیمیشن‌های زیادی درباره‌ی آن ساخته شده و این فیلم اولین لایو اکش با موضوع این داستان است. سیر داستان ساده و کودکانه است و بیشتر صحنه‌های کمدی با کثیف‌کاری زیادی همراه است.

این اقتباس محبوب اما ناهمگون از کتاب‌های کلاسیک و محبوب بریدول، به لطف شیرینی داستان آن درباره دختری که سگ بزرگ قرمز خود را دوست دارد، نجات یافته است. زمانی که تریلر تبلیغاتی فیلم برای اولین بار منتشر شد، به نظر می‌رسید که این نسخه از کلیفورد در دره عجیب و غریب و ناراحت‌کننده گیر کرده باشد. خوشبختانه، فیلم نهایی بهتر و دوست‌داشتنی‌تر از حد انتظار است. ارتباط امیلی با توله‌سگ قرمز برای هر علاقه‌مندی به حیوانات خانگی قابل درک است. کمپ به خوبی توانسته به یک شخصیت کامپیوتری عشق بورزد، و محله آپارتمان او به گونه‌ای باورپذیر متنوع و آماده است تا برای نجات یکی از خودشان متحد شود. اگرچه بعید به نظر می‌رسد که امیلی به طور بی‌پرده و آشکارا توسط دختران ثروتمند و بدجنس مدرسه مورد آزار قرار گیرد، اما دوستی او با همکلاسی عجیب و غریب خود اوون (ایزااک وونگ) جذاب است و بر اساس حس مشترک «بیگانه» بودن آنها (که اوون بر اساس طبقه اجتماعی و اوون بر اساس آسیایی بودن و عجیب بودن خود است) بنا شده است.این فیلم در فیلمنامه‌ی خود که به جی شریک، دیوید ران و بلایز همینگوی نسبت داده می‌شود، با چالش مواجه است. برای مثال، چرا شخصیت منفی فیلم، مدیرعامل یک شرکت با مأموریتی مثبت (تغذیه‌ی جهان) است؟ این موضوع برای بینندگان جوان که جایگاه دوپهلو و مبهم شرکت‌های بزرگ کشاورزی در جامعه را درک نمی‌کنند، گیج‌کننده است. برخی از تک‌گویی‌ها و گفتگوهای عمو کِیسی با امیلی نیز به‌گونه‌ای نابالغانه قابل‌تأمل هستند. همچنین سؤالاتی درباره‌ی کارگردانی فیلم وجود دارد، مانند اینکه چرا «بریتیش وایت‌هال» از لهجه‌ی آمریکایی خود (به‌طور غیرضروری) استفاده می‌کند، درحالی‌که خواهرش «مگی» انگلیسی است (این موضوع در یک دیالوگ بی‌ربط توضیح داده می‌شود، اما همچنان چندان منطقی به نظر نمی‌رسد). باوجود این نقص‌ها، داستان فیلم بی‌شک سرشار از مهربانی است و «کلیفورد» آن‌قدر سگ دوست‌داشتنی است که حتی والدین بدبین نیز درک می‌کنند که چرا دل امیلی برای او ذوب می‌شود.