ساحل آفتاب

نام شخصیت ها:  دوریس: دختر نوجوانی که با مادر و برادرش زندگی می‌کند. او به علت بیماری برادرش و نگهداری از او تنها و گوشه‌گیر شده و هیچ دوستی ندارد.  کریستین: مادر دوریس که خدمتکار یک رستوران است و به دلیل غم بیماری پسرش دچار رفتارهای تنشی و پرخاشگرانه شده است.  پاول: مردی میانسال که همسرش را از دست داده و به طور اتفاقی با دوریس آشنا می‌شود. او با دوریس مانند یک والد برخورد می‌کند و سعی دارد به او کمک کند. داستان اثر:  برادر دوریس چند سال است که به دلیل بیماری لاعلاج سرطان مغز، معلول شده و قدرت تکلم، بینایی و حرکت خود را از دست داده است. در نتیجه دوریس و مادرش از او مراقبت می‌کنند. مادر دوریس برای تامین مخارج خانه باید کار کند و دوریس، اکثر اوقات مجبور است به تنهایی از برادرش مراقبت کند. به همین دلیل فرصت دوستی با هم‌سن و سالان خودش را نداشته و تنها و منزوی است. حالِ برادر دوریس وخیم شده و آن‌ها مجبورند او را در بیمارستان بستری کرده و منتظر فرا رسیدن لحظه مرگش باشند! دوریس که از این شرایط خسته شده، سعی می‌کند زندگی‌اش را تغییر دهد و با همکلاسی‌هایش ارتباط برقرار کند. او برای شروع این دوستی، وقتی مادرش شب‌ها در کنار برادرش در بیمارستان است، خانه را برای برگزاری پارتی شبانه در اختیارشان قرار می‌دهد. آن‌ها در این پارتی‌ها از مصرف مواد مخدر تا مشروبات الکلی و قرص‌های توهم‌زا استفاده می‌کنند تا اینکه یک شب مادر دوریس اتفاقی به خانه بازمی‌گردد و متوجه ماجرا می‌شود. در نتیجه دوریس را تنبیه کرده و مجبور می‌کند که شب‌ها در بیمارستان در کنار او و برادرش بخوابد؛ اما دوریس، آن شب‌ها نیز مخفیانه با دوستانش به مهمانی و پارتی می‌رود. مادرش یک شب با او تماس گرفته و می‌گوید که برادرش در حال مرگ است. دوریس با ترس و عجله خود را به بیمارستان می‌رساند اما درمی‌یابد که مادر به او دروغ گفته است. این ماجرا باعث به وجودآمدن کدورت و دلخوری بین آن‌ها می‌شود. دوریس با مرور خاطرات گذشته‌ی برادرش و زندگی شادی که داشتند از رفتارش شرمنده می‌شود اما وقتی به بیمارستان می‌رسد که او از دنیا رفته است. دوریس درمی‌یابد که به شدت به او علاقمند بوده و اکنون جای خالی‌اش را بیش از پیش احساس می‌کند. اکنون او بیشتر مادرش را درک می‌کند و مادر نیز به دنبال جبران روزهای از دست رفته است.

• درباره رفتار کریستین با دخترش دوریس و متقابلا رفتار او با مادر با فرزندان خود گفتگو کنید و ضمن جویاشدن علتِ این رفتارها، از آنان سوال کنید:  چرا دوریس مادرش را درک نمی‌کرد؟ آیا در پایان به هم‌درکی با او رسید؟  آیا رفتار مادر دوریس، توجیه‌پذیر بود؟  چرا دوریس منزوی شده بود؟  چرا دوریس به ناگهان دچار رفتارهای نابهنجار شد؟  آیا دوستی به هر قیمتی ارزش دارد؟  آیا به تمام پیشنهادات گروه دوستی باید پاسخ مثبت داد؟  چرا دوریس دوست داشت برادرش بمیرد؟ خلاصه: درباره علت رفتارها و تصمیمات کریستین و دوریس با فرزندان خود گفتگو کنید؟

در این فیلم شاهد چالش‌های زندگی یک دختر نوجوان و ارتباط او با مادر و برادر بیمارش هستیم. رفتار مادرِ دوریس با او کمی مستبدانه است. او انتظار دارد دخترش تمامِ وقت خود را برای برادر بیمارش بگذارد و در واقع با این کار به او نیز کمک کند. همین موضوع باعث شده تا دوریس هرگز نتواند دوستی داشته باشد یا با کسی معاشرت کند. این محدودیت‌ها در نهایت منجر به طغیان رفتاری در دوریس شده و او را به سمت هر کار خلاف و ناهنجاری سوق می‌دهد. او این کارها را برای دوست‌یابی و جلب توجه انجام می‌دهد. این موضوع برای والدین تلنگر خوبی است که توجه داشته باشند رابطه دوستانه با نوجوان بهتر از رابطه‌های دستوری و مستبدانه و وضع قوانین سختگیرانه برای آنان است؛ چرا که این مدلِ رفتاری، عواقب بدی برای نوجوانان و خانواده خواهد داشت و مانند دوریس یا منجر به کارهای خارج از عرف و قانون و روی‌آوردن به مواد مخدر خواهد شد و یا به منزوی و افسرده‌شدنشان خواهد انجامید.  پیام‌های فیلم مانند لزوم توجه به فرزندان، برقراری رابطه دوستانه با آنان و پرهیز از وضع قوانین سختگیرانه، قابل توجه است اما به دلیل ناهنجاری اجتماعی بالای فیلم که از سمت دختر نوجوان داستان اتفاق می‌افتد، تماشای آن را به افراد زیر 17 سال توصیه نمی‌کنیم.  خلاصه:  فیلم دارای ناهنجاری‌هایی مانند مصرف مواد مخدر، پارتی‌های مختلط و پنهانکاری و دروغگویی در رابطه با والدین است اما پیام‌هایی خوبی مانند لزوم توجه به فرزندان نوجوان و برقراری ارتباطی دوستانه و عاطفی با آنان دارد.