آزادکار

میسون پتیتز که از زندگی روزمره یک‌نواختش خسته شده و با همسرش نیز به اختلاف خورده است، تصمیم می‌گیرد به پیشنهاد همکار قدیمی‌اش برای محافظت از کلر ولینگتون که قصد دارد به عنوان اولین نفر با رئیس جمهور ونگاس مصاحبه کند، به کشور پالدونیا برود. کمی بعد از ورود به پالدونیا به کاروان محافظ ونگاس حمله می‌شود و متوجه می‌شوند که کشور در خطر کودتا است. میسون خودش،کلر و ونگاس را نجات می‌دهد اما ونگاس را رها می‌کند و با کلر به سمت جنگل راه می‌افتد تا با همکارانش در آمریکا ارتباط بگیرد و راهی برای بازگشت پیدا کند. اما متوجه می‌شود این سفر در واقع برای این بوده که او فرصتی پیدا کند تا ونگاس را بکشد. وقتی با دشمنان ونگاس که در جنگل به دنبال آن‌ها آمده‌اند درگیر می‌شوند، ونگاس آن‌ها را نجات می‌دهد و به دهکده محل تولدش می‌برد. در این سفر میسون و کلر متوجه می‌شوند که ونگاس برای نگهداری منابع کشورش مجبور است با شرکت‌های بین المللی بزرگ و دولت‌های دیگر مبارزه کند. آن‌ها تصمیم می‌گیرند با ونگاس به پایتخت کشور بروند و در آن‌جا هم از خطر کودتا جلو‌گیری کنند و هم او یک مصاحبه با کلر انجام دهد و اهدافش را شرح دهد. وقتی به پایتخت می‌رسند متوجه می‌شوند که کاخ ریاست جمهوری به دست کودتاچیان افتاده. میسون که متوجه شده حمله‌ای که در گذشته در پالدونیا برایشان اتفاق افتاده در واقع از طرف دولت آمریکا بوده برای ترساندن ونگاس و اجبار او به پذیرفتن یک توافق نامه به همکارانش در آمریکا اطلاع می‌دهد و آن‌ها به کمک او و ونگاس می‌آیند. در آخر میسون به آمریکا بازمی‌گردد و با خانواده‌اش زندگی خوبی را سر می‌گیرد . ونگاس نیز مبلغ بسیار زیادی را جهت تشکر برای او واریز کرده است و نیاز نیست برای درآمد خانواده‌اش کاری که دوست ندارد را انجام دهد.

• می‌توانید مکالمه خود را با فرزندانتان با سوالات زیر شروع کنید؛ تو چه نوع شغلی برای آینده خود در نظر داری؟ به نظرت میسون کار درستی کرد که محافظت از کلر را پذیرفت؟ اگر جای میسون بودی به ونگاس اعتماد می‌کردی؟ به نظرت ونگاس چه مدل شخصیتی دارد ؟ آیا او برای تو جذاب  بود؟ چرا؟

این فیلم به زبان طنز بازی‌های سیاسی‌ای که در جهان در جریان است و همچنین کسانی را که قربانی این بازی‌ها می‌شوند را به نمایش درآورده است. در مقیاس بزرگ‌تر وقتی میسون و همکارانش قربانی یک باج‌گیری سیاسی از ونگاس می‌شوند یا وقتی ونگاس با رقیب سیاسی خود که هر چند وقت یکبار در کشور شورش به پا می‌کند، ملاقات می‌کند و از او درخواست کمک می‌کند و به میسون می‌گوید که منابع مالی او را برای این که بحران بزرگ‌تری در کشور به وجود نیاید و با همین شورش‌ها هیجان مردم تخلیه شود تامین می‌کند. اگرچه در این فیلم به تعیین سرنوشت یک کشور توسط بومیان خود آن کشور تاکید شده اما نهایتا همکاران سابق میسن که حالا یک شرکت تاسیس کرده اند به کمک ونگاس می‌آیند تا بتواند حکومتش را از کودتایی که دست‌های خارجی در آن دخیل است حفظ کند. همچنین با توجه به ناهنجاری‌های زیاد و همچنین خشونت این فیلم تماشای آن به افراد زیر 17 سال توصیه نمی‌شود. توصیه می‌کنیم به تماشای نسخه پالایش شده آن بنشینید. در صورت تماشای نسخه پالایش شده افراد بالای 15 سال نیز با صلاح‌دید والدین می‌توانند به تماشای این فیلم بنشینند. خلاصه: با توجه به ناهنجاری‌های زیاد ‌ و خشونت، تماشای این فیلم به افراد زیر17 سال توصیه نمی‌شود.

این آشفتگی بی‌روح، کلیشه‌ای، گیج‌کننده و خسته‌کننده، به‌شدت از واقعیت دور است و سرتان را به درد می‌آورد. اول از همه، انتخاب بازیگران در این فیلم به‌طور کلی اشتباه به نظر می‌رسد. سینا نقش شخصیت خشک و رسمی را بازی می‌کند و بری نقش بی‌خیال و رها را، درحالی‌که شاید اگر این نقش‌ها برعکس بودند، استعدادهای این بازیگران بهتر به نمایش گذاشته می‌شد. (سینا را در فیلم Fast X و بری را در GLOW ببینید.) بری، علاوه بر ایو (همسر میسون)، کار بسیار کمی در فیلم دارد که تقریباً زن‌ستیزانه است. آیا چیزی سینمایی‌تر از شخصیت بری وجود دارد که با ایستادن در حاشیه و گرفتن تلفن، کودتا را به صورت زنده پخش می‌کند؟ بدتر از آن، به نظر می‌رسد فیلم حتی نمی‌داند موضوع اصلی آن چیست. هیچ رابطه عاشقانه‌ای بین دو بازیگر اصلی وجود ندارد، و سیاست‌های فیلم به‌قدری درهم تنیده‌اند که در پایان، هنوز نمی‌دانید ونیگاس یک دیکتاتور دروغگو است یا یک رهبر خیرخواه. علاوه بر این، میسون در طول فیلم به دنبال «هدف» خود است و فقط بعد از کشف یک مبلغ بزرگ در حساب بانکی‌اش اعلام می‌کند که آن را یافته است. (هدف او پول است؟) فریلنسر یکی از آن فیلم‌هایی است که سوال فوری آن این است: چطور این فیلم ساخته شد؟