جاده یخی

داستان فیلم جاده یخی از انفجار متان در یک معدن الماس در کانادا آغاز می‌شود که طی این حادثه ده‌ها نفر در معدن گرفتار می‌شوند. برای نجات این افراد از خفگی با متان، به یک چاه گازی ۳۰تنی نیاز است. اما انتقال آن به این ناحیه دورافتاده امکان‌پذیر نیست؛ چون هواپیماهای بزرگ نمی‌توانند آنجا فرود بیایند و هلی‌کوپتر هم نمی‌تواند چنین حجمی را حمل کند. بنابراین تنها راه، استفاده از کامیون است. کامیون‌ها برای اینکه به آن منطقه برسند تنها یک راه دارند که آن هم عبور از جاده‌ی یخی است؛ درواقع همان مسیر منجمد روی دریاچه‌های شمالی که فقط در زمستان مورداستفاده قرار می‌گیرد تا اطمینان حاصل شود که یخ کاملاً متراکم و سفت باشد. اما حالا اواخر آوریل است و بیشتر راننده‌ها هم رفته‌اند. بااین‌وجود، قهرمان‌های قصه برای نجات معدن‌کاران دست‌به‌کار می‌شوند؛ هرچند که برای این کار جایزه‌ی بزرگی هم در نظر گرفته شده بود. سه کامیون به‌سوی منطقه راه می‌افتند که یکی‌شان را مایک مک‌کاین (با بازی لیام نیسن) و گرتی، دوست او و کهنه‌سرباز جنگ عراق (با بازی مارکوس توماس) می‌رانند. گرتی مکانیک ماهری است اما از یک سری اختلالات عصبی رنج می‌برد که از عوارض دوران جنگ است. کامیون دوم را جیم گولدنرود (با بازی لارنس فیشبرن)، صاحب شرکت و کامیون سوم را تانتو (با بازی امبر میدتاندر) می‌راند که یک آمریکایی بومی است و برادرش جزو معدن‌کارانی است که گیر افتاده‌اند. وارنای نیز که نماینده‌ی شرکت بیمه است او را همراهی می‌کند. آن‌ها در طول مسیر باید دقت کنند؛ اگر کامیونشان خیلی آهسته حرکت کند، فشاری که بار روی چرخ‌ها می‌آورد باعث ترک‌خوردن یخ‌ها می‌شود و اگر خیلی سریع حرکت کنند، موجی از فشار روی یخ‌ها ایجاد می‌شود و بازهم ترک می‌خورند. ناگفته پیداست که کامیون‌ها اصلاً نباید در مسیر توقف کنند. اما برای کامیون صاحب شرکت مشکلی پیش می‌آید و مجبور می‌شود برای تعمیر متوقف شود و همین امر باعث فرورفتن خود و کامیونش می‌شود. مایک و گرتی ابتدا فکر می‌کنند که تانتو برای به‌دست‌آوردن جایزه باعث ایجاد مشکل فنی در ماشین جیم شده است به همین دلیل با او برخورد می‌کنند اما با گذشت زمان متوجه می‌شوند که وارنای که خود را نماینده‌ی بیمه معرفی کرده است سبب این مشکلات است پس با او به مبارزه می‌پردازند و درنهایت او را شکست می‌دهند. وارنای از طرف عده‌ای مأمور بود تا مانع رسیدن کامیون‌ها به معدن شود زیرا آن ها باعث انفجار شده بودند و این امر باعث لورفتن آن‌ها می‌شد. اما درنهایت یکی از کامیون‌ها به مقصد رسید و توانست معدنچی‌ها را نجات دهد.

• تصور فرزندتان را از زوایای مختلف داستان بسنجید. محصول حاضر از دو وجه اکشن و محتوا قابل بررسی است. اگر وجه اکشن و ظواهر تکنیکی اثر مدنظر فرزندتان است، نوع مواجهه شما نیز متفاوت است. شاید لازم باشد فرزندتان را در یکی از کلاس‌های رزمی و جنگی ثبت نام کنید تا هیجاناتش در مسیر درستی قرار بگیرد. :) اما اگر مدل ذهنی او حول محتوا و پیام اصلی اثر می‌چرخد، می‌توان سوژه‌هایی برای بحث و تبادل نظر پیدا کرد. سوژه‌هایی چون کار تیمی در گردنه‌های حساس زندگی. فرزند شما در مقابل دروازه زندگی بزرگسالی قرار دارد. یعنی آماده رویارویی با چهره جدی و شاید خشن زندگی است. از ظرفیت پیام‌های فیلم برای کمک به فرزندتان در این دنیای جدی استفاده کنید. اگر ذهن فرزند شما در یکی از حوزه‌های گفته شده پرسه می‌زند، شما نیز در همان حیطه با او صحبت کنید. سعی نکنید با ادبیات نصیحتگر، او را بیشتر از اقتضای سنش، از خانواده گریزان کنید:) خلاصه:طبق دریافت فرزندتان از اثر با او صحبت کنید.

این فیلم نمایش تلاش چهار راننده‌ی کامیون است که برای نجات معدنچی‌ها راهی جاده‌ی یخی بسیار خطرناکی می‌شوند. در این فیلم شاهد خیانت، درگیری، دروغ، تهمت و همچنین نمایش سلاح گرم هستیم. با توجه به مواردی که در قسمت خشونت و ترس و ناهنجاری ذکر شده است، این فیلم برای افراد بالای 17 سال مناسب است. می‌توانید این فیلم را درکنار فرزندتان مشاهده کنید و در مواردی که لازم می‌دانید با او به گفت‌وگو بنشینید. سعی نکنید افکار خود را به او تحمیل کنید؛ بلکه با بیان مثال‌های عینی می‌توانید افکار او را جهت‌دهی کنید. خلاصه: این فیلم برای نوجوانان بالای 17 سال مناسب است. با هم به تماشای این فیلم بنشینید و دباره‌ی پیام فیلم گفت‌وگو کنید.

این داستان پرهیجان و نفس‌گیر از ابتدا تا انتها شما را درگیر خود می‌کند. در فیلم جاده یخی، لیام نیسون، در آنچه که احتمالاً آخرین فیلم اکشن اوست، در نقش مایک مک‌کان، یک راننده کامیون اهل داکوتای شمالی ظاهر می‌شود که از شغلی به شغل دیگر می‌رود، عمدتاً به این دلیل که تلاش می‌کند برادرش گرتی را از دردسر دور نگه دارد. مایک که به‌شدت به دنبال کار است و می‌خواهد برادرش را از بیمارستان کهنه‌سربازان دور نگه دارد، جایی که توسط پزشکان بی‌توجه بی‌حس و دارو داده می‌شود، تصمیم می‌گیرد برای شغلی که رانندگان کامیون آن را "ماموریت انتحاری" می‌دانند، درخواست دهد. این شغل شامل تحویل لوازم مورد نیاز به معدنچیان گرفتار در جاده‌های یخی در حال ذوب در ماه آوریل است. از لحظه‌ای که کامیون‌ها برای سفر به سمت شمال و معدن الماس حرکت می‌کنند، اکشن و هیجان بی‌وقفه ادامه دارد، با برخی پیچش‌های داستانی جذاب (اگرچه نه کاملاً غیرمنتظره) در طول مسیر.در حالی که جاده یخی سهم خود از کلیشه‌های فیلم‌های اکشن را دارد، به اندازه‌ی سکانس‌های اکشن به داستان هم متکی است تا علاقه‌ی مخاطب را حفظ کند. ما می‌دانیم که سرنوشت این شخصیت‌ها به کجا ختم می‌شود و دیالوگ‌ها به هیچ وجه به اندازه‌ی کل مجموعه‌ی سریع و خشن بد نیستند. در حالی که نیسن یک اجرای فوق‌العاده ارائه می‌دهد، سایر بازیگران اصلی هم در کل فیلم محکم و استوار هستند و ما هم یاد می‌گیریم که علی‌رغم هویت ملی بسیار ستوده‌شده‌ی کانادایی‌ها، آن‌ها هم کاملا قادرند نقش آدم‌های بد را بازی کنند. اگر این آخرین فیلم اکشن نیسن باشد، راه فوق‌العاده‌ای برای خداحافظی است، چرا که جاده یخی به اندازه‌ی هیجان‌انگیز بودنش، سرگرم‌کننده هم هست.