تارزان ۲

پسرجنگلی در میان میمون‌ها زندگی می‌کند و گمان می‌کند یک میمون است، ولی مانند آن‌ها نمی‌تواند سریع باشد و همیشه مشکل ایجاد می‌کند. او ازین می‌ترسد که دربرابر زوگور که هیولایی وحشتناک است نتواند فرار کند و خود را نجات دهد. یکبار که ناراحت بود، میمون مادری که سرپرستی او را برعهده داشت درخت تنومندی را نشانش می‌دهد که شاخه‌های مختلفش به تنومندی او کمک کرده‌اند. کوچک و بزرگ، قوی و ضعیف مانند یک خانواده درکنارهم باعث تنومندی و قدرت درخت شده‌اند تا دربرابر طوفان بایستد. یک روز در زمان بارندگی، پسر از کنده‌ی درختی پرت می‌شود و میمون مادر نمی‌تواند به او کمک کند و او پرت می‌شود و از دسته‌ی میمون‌ها جدا می‌افتد ولی بعد که برمی‌گردد متوجه می‌شود که باوجود بی‌تابی‌های مادرش، بقیه‌ی میمون‌ها بر این نظرند که اگر او نباشد برای مادرش هم بهتر است؛ پس دسته را ترک می‌کند و می‌رود. او در مسیر، با دو میمون دیگر مواجه می‌شود و از دست آن‌ها فرار می‌کند و درنهایت با میمون پیری روبه‌رو می‌شود که با استفاده از درختان توخالی صداهای وحشتناک و سایه‌ای از هیولای وحشتناک درست می‌کند که می‌فهمد او همان زوگور، هیولای وحشتناک است. پسر از زوگور می‌خواهد که در ازای اینکه رازش را فاش نکند او هم کمک کند تا بفهمد او کیست! دوستانِ تارزان متوجه زنده‌بودن او می‌شوند و به دنبالش در کوه تاریکی می‌آیند اما گیر آن دو میمون بداخلاق می‌افتند و با راه انداختن دعوا بین آن‌ها از دستشان فرار می‌کنند و در مسیر، تارزان را می‌بینند ولی او تمایلی به برگشت پیش خانواده ندارد و می‌گوید دیگر یک زوگور شده و نیاز به هیچ‌کس ندارد و راز زوگور که یک میمون پیر است را فاش می‌کند. آن دو میمون بداخلاق و مادرشان هم راز زوگور را می‌فهمند و همه‌چیز را خراب می‌کنند. زوگور نیز از تارزان دلگیر می‌شود که چرا به او اعتماد کرده و قانون اینکه «من به کسی احتیاج ندارم» را زیر پا گذاشته است. دوستان تارزان می‌خواهند پیش خانواده برگردند تا از آن‌ها کمک بگیرند و تارزان از زوگور می‌خواهد که چون نقشه‌ی کوهستان را بلد است به آن‌ها کمک کند تا برگردند. در ابتدا زوگور قبول نمی‌کند اما بعد به کمک آن‌ها می‌آید و به پسر می‌گوید تو یک تارزان هستی؛ چون خیلی خوب از تارها استفاده می‌کند و درنهایت با استفاده از تارها میمون‌های بداخلاق را شکست می‌دهد و مادرش که برای پیداکردن تارزان آمده بود را هم نجات می‌دهد. زوگور نیز پیش آن مادر و دو پسر بداخلاق می‌رود تا با آن‌ها زندگی کند.

• بهتر است بچه‌ها را به این نکته توجه بدهیم که مهارت‌ها و استعدادهای منحصربه‌فرد و تلاش برای پی‌بردن به آنچه در آن مهارت دارند و از آن لذّت می‌برند بسیار مهم است و هرکس با توجه به ویژگی‌های شخصیتی و جسمی و روحی خود، ممکن است توانایی‌های خاصی داشته باشد؛ پس بهتر است آن‌ها را پیدا کند. درمورد علایق و توانایی‌های بچه‌ها صحبت کنیم. در مورد دلیل رفتار «زوگور» که باعث ایجاد ترس و فریب حیوانات دیگر می‌شد صحبت کنید که چرا این کارها را انجام می‌داد. به نظر شما هیولاها واقعی‌اند؟ چه چیز هیولاها ترسناک است؟ برخی ازین هیولاها ساخته‌شده توسط سایه‌ها و صداها هستند. در زمان ترس بهتر است چکار کنیم؟ به چه کسی بگوییم؟ آیا شما نیز از چیزی می‌ترسید و اذیتتان می‌کند؟ خلاصه: با صحبت درمورد ترس‌ها و مواردی که باعث ترس در کودک می‌شود کمی به درون کودک وارد شویم. همچنین با تعامل و گفت‌وگو پی به علاقه و توانایی‌های کودک خود ببریم.

فیلم گرچه صحنه‌هایی حاوی خشونت و تعقیب‌وگریز، سایه‌ها و صداهایی ترسناک، تهدید به پرت‌کردن و اذیت و آزار تارزان توسط دو میمون دیگر است، ولی آسیب‌ها جدّی نیستند. اما ممکن است برای بچه‌های زیر 6 سال ترسناک باشد. همچنین ترس و ناامنی‌ای که تارزان از بودن در خانواده‌ی میمونی‌اش داشت همواره حس سرخوردگی و عدم اعتمادبه‌نفس را در او ایجاد می‌کرد و درنهایت زمانی‌که فهمید برای خانواده، به‌خصوص مادرش که محبت فراوان داشت، باعث زحمت و مشکل است خانواده را ترک کرد. ناتوانی در ارتباط مؤثر با والدین و نداشتن درک متقابل نکته‌ی قابل‌تأملی برای والدین است. همچنین زمانی‌که تارزان به پیشنهاد زوگور تصمیم می‌گیرد مانند او یک زوگور شود و دیگر به کسی احتیاج نداشته باشد، نشان از ناامن‌بودن محیط بیرون از خانواده دارد که ممکن است با یک مشورت نادرست، فرزند به‌طورکامل از خانواده جدا شود. این‌ها نکات تربیتی قابل‌توجهی است که بهتر است والدین به آن توجه داشته باشند. درکل، چون همه‌چیز به‌خوبی به اتمام می‌رسد و درنهایت تارزان مفهوم خانواده را می‌پذیرد و قبول می‌کند هرکسی با هر ضعف و توانایی جزئی از خانواده است، حتی زوگور نیز تنها نمی‌ماند و تشکیل خانواده می‌دهد؛ برای بچه‌های بالای 6 سال مناسب است. البته اگر کودکی دچار تعارضاتی با والدین است، بهتر است اول این مشکلات حل شود بعد به تماشای فیلم بپردازد؛ چون پیشنهاد اول فیلم برای حل مشکلِ نبود درک متقابل، فرار از خانواده بود. همچنین بهتر است والدین تفاوت‌های فردی و شخصیتی بچه‌ها را هم مدنظر داشته باشند و اینکه قرار نیست همه مثل هم باشند، بلکه باید از مقایسه‌کردن بپرهیزند. خلاصه: این انیمیشن بهترین فرصت است که به کمک آن به تبیین مفهوم خانواده و درکنارِهم‌بودن بپردازید؛ هیچ‌کس نمی‌تواند این دژ محکم را از بین ببرد چون همه‌ی اعضای خانواده با هر توانی که دارند در جهت استحکام آن می‌کوشند.

این فیلم تارزان، مانند دیگر فیلم‌های تارزانی که دیزنی ساخته است، پر است از لذت‌های توپوگرافی و سواری‌های هیجان‌انگیز در جنگل که حس واقعی شتاب را به بیننده منتقل می‌کند. در این فیلم، بچه گوریل‌های بسیار بامزه‌ای وجود دارند و همچنین یک جفت نوجوان بسیار احمق که لحظه‌های کمدی را به فیلم اضافه می‌کنند، اگرچه بهترین دیالوگ‌ها را فیل صورتی رنگ دوست‌داشتنی تارزان می‌گوید که نمایش‌های اغراق‌آمیز و استفاده آزادانه‌اش از کلیشه‌ها بسیار خنده‌دار است.این پویانمایی به‌مراتب کمتر دربارهٔ پذیرفته شدن تارزان یا تغییر دادن دیدگاه گوریل‌هایی است که در توانایی او برای بقا تردید داشتند، و بیشتر دربارهٔ پذیرش استعدادهای منحصر به فرد او و درک عشق پایدار دوستان و خانواده‌ای است که هرگز او را رها نمی‌کردند. مراحل خودشناسی او با موسیقی فیل کالینز به‌روشنی نشان داده می‌شود، اما صحنه‌های سرگرم‌کننده زیادی نیز وجود دارد که در آن تارزان سایر حیوانات را تقلید می‌کند و تکنیک‌های معروف طناب‌اندازی و تاب‌بازی خود را کسب می‌کند.