درباره فیلم
فیلم سرزمین آوارهها به نمایش زندگی افرادی میپردازد که به دلیل مشکلات اقتصادی آمریکا، زندگی گذشته خود را از دست دادهاند. آوارههایی که ماشین آنها محل سکونتشان است. شخصیت اصلی فیلم با مشکلات اقتصادی دسته و پنجه نرم میکند. علاوهبراین، هنوز با مرگ همسرش کنار نیامده است. صحنههای خشونتآمیز و ترسناکی در این فیلم نیست اما زمینه مایوس و ناامیدکننده و زندگی سخت آوارهها میتواند برای مخاطبین کودک تاثیر منفی داشته باشد.
تصاویر فیلم
پیشنهادهای مشابه
نمایش همهنقد و بررسی
معتبر: این تحلیلها بهترین و دقیقترین نتایج رو دارن! ما دادههای کافی و باکیفیت داشتیم و هوش مصنوعی ما نتایج مناسبی رو برای این دسته از فیلمها بهمون داده.
خشونت: خیلی کم
ترس: خیلی کم
ناهنجاری اجتماعی: خیلی کم
الگوی مثبت: کم
پیام مثبت: کم
خلاصه فیلم
ویرایشفرن زنی اهل شهری در نوادا است که زمانی اوضاع خوبی داشته، اما بعد از بسته شدن معدنهای گچ کنگلومرا اوضاعش عوض میشود و شیوه زندگیاش هم شکل دیگری به خود میگیرد. او مجبور میشود در یک ماشین که جای خانه او را دارد زندگی کند. به مناطق مختلف سفر میکند و برای کسب درآمد به مکانهای مختلفی میرود. این فیلم سرگذشت افرادی بیخانمان را در آمریکا نشان میدهد.
درباره این موارد گفتگو کنید
- از فرزند خود بپرسید چرا فرن حاضر به زندگی در کنار خواهرش نبود؟ با این سوال درباره عزت نفس افرادی که دچار مشکلات مالی میشوند صحبت کنید و نحوه صحیح رفتار با آنها را توضیح دهید، از فرزند خود سوال کنید آیا تابهحال چنین تصویری از مردم آمریکا مشاهده کرده بود یا خیر؟ با این سوال درباره واقعیتهای کشورهای دیگر صحیت کنید. خلاصه: گفتگو درباره عزت نفس و نحوه برخود و کمک به افرادی که دچار مشکلات مالی میشوند، گفتگو و صحیت پیرامون واقعیت کشورهای پیشرفته دنیا و مشکلات مردم آنها
آنچه والدین باید بدانند
ویرایشداستان فیلم درباره زنی است که بعد از تعطیلی کارخانه و مرگ همسرش دچار افسردگی میشود و همچنین با مشکلات اقتصادی دست و پنجه نرم میکند. او مجبور به زندگی در ماشین میشود و برای کسب درآمد به مناطق مختلف سفر میکند. او درخواست خواهرش را برای سکونت در خانه او نمیپذیرد. همچنین با درخواست دیوید برای زندگی در کنار آنها نیز موافقت نمیکند. او سعی میکند استقلال خود را حفظ کند و از کسی درخواستی نداشته باشد. حتی به خواهرش تاکید میکند که پولی که از او قرض گرفته را حتما به او پس میدهد. این فیلم وضعیتی از شهروندان آمریکا را به مخاطب جوان نشان میدهد و او را با واقعیتهای موجود در آن کشور بهتر آشنا میکند. زندگی در شرایطی که هیچ حمایتی مناسبی از افراد آواره و محتاج توسط دولت نمیشود. آنچه در این کشور در جریان است تنها پول است و اگر کسی نتواند درآمدی کسب کند محکوم به فراموشی و مرگ است. زندگی یکساله فرن بسیار غمگین و ناامیدانه است، لحظات شادی کمی را در فیلم شاهد هستیم و رنجهای افراد آواره به نمایش گذاشته میشود. در برخی صحنهها این افراد از خودکشی و مرگ سخن میگویند. در نسخه اصلی فیلم برخی از صحنههای رقص و نمایش برهنگی نیز به تصویر کشیده شده است.
خلاصه: نمایش زندگی و دشواری شماری از شهروندان آمریکا، افسردگی و درد و رنج افرادی که دچار مشکلات مالی شدهاند، فضای یاس و ناامیدی حاکم بر فیلم، صحبت از خودکشی و مرگ در برخی صحنههای فیلم
این فیلم چه نکات مثبتی دارد
مکدورماند یکی از آرامترین و قدرتمندترین نقشآفرینیهای دوران حرفهای خود را در این درام تاثیرگذار و بهیادماندنی به نمایش میگذارد. او در نقش زنی است که در جاده زندگی میکند و لذتهای آن را کشف میکند. با حضور اعضای واقعی جامعه «خانه روی چرخ» - که چند تن از آنها همان کوچنشینان حاضر در مقاله و کتاب منبع برادر هستند - فیلم «نومادلَند» حال و هوای مستندگونهای دارد و دلایل شیرین و تلخ مختلفی را که این افراد برای ترک یک مکان و بازنشستگی در تأمین اجتماعی و پرداخت وامهای کلان یا اجارههای سنگین داشتهاند، به تصویر میکشد. فیلمبرداری فوقالعاده جاشوا جیمز ریچاردز چشماندازهای سرسبز هر شهری را که فرن بهطور موقت خانه خود مینامد، به نمایش میگذارد. شاید رویای آمریکایی برای فرن و دوستانش شکست خورده باشد، اما حالا آنها میتوانند زیبایی طبیعی ایالات متحده را تجربه کنند، حتی اگر با کار کثیفی که گاهی برای به دست آوردن این امتیاز انجام میدهند، در تضاد باشد.زائو و مکدورماند در اینجا شراکت خلاقانهای دارند که قابل توجه است. مکدورماند، که همچنین یکی از تهیهکنندگان فیلم است، در نقش فرن بیهمتاست. دشوار است که تصور کنیم تقریباً هر کسی از نسل او در این نقش بدرخشد، به جز شاید همبازی و دوست قدیمیاش در فیلم «آریزونا را فراموش کن»، هالی هانتر. استراترن، که همیشه بازیگر نقشهای فرعی بوده، در نقش دیو، که میخواهد تا حد امکان در کنار فرن باشد، عالی است. اما فرن به اندازه دوستی به عشق و عاشقی علاقه ندارد و ترجیح میدهد هر روز در ون سفیدش، ونگارد، بخوابد تا در اتاق مهمان. او به دختر نوجوان و مهربان دوست جوانترش که در یک فروشگاه با او برخورد میکند، میگوید: «من بیخانمان نیستم، فقط خانه ندارم، درست است؟» مثل کریستوفر مککندلس قبل از سفر مرگبارش به آلاسکا در فیلم «به سوی طبیعت وحشی»، فرن به تجربیاتش در جاده علاقهمند میشود، نه در قطار، بلکه در ونش، و بخشی از جامعهای میشود که به شیوهای غیرمتعارف اما رضایتبخش زندگی میکنند و به آنها اجازه میدهد عظمت کشور را به شیوه خودشان ببینند.
دیدگاههای کاربران
دیدگاهی ثبت نشده است.