درباره فیلم
فیلمی در ژانر خانوادگی و درام است که داستان یک خانوادهی کرهای مهاجر را روایت میکند. آنها به یک زمین زراعی آمدهاند که همیشه در آرزوی آن بودند، ولی مشکلات متعدّدی برای آنها پیش میآید. آنها سعی و تلاش میکنند و امید خود را از دست نمیدهند.
تصاویر فیلم
پیشنهادهای مشابه
نمایش همهنقد و بررسی
معتبر: این تحلیلها بهترین و دقیقترین نتایج رو دارن! ما دادههای کافی و باکیفیت داشتیم و هوش مصنوعی ما نتایج مناسبی رو برای این دسته از فیلمها بهمون داده.
خشونت: کم
ترس: خیلی کم
ناهنجاری اجتماعی: کم
الگوی مثبت: متوسط
پیام مثبت: متوسط
خلاصه فیلم
ویرایشدر سال 1983، یک خانوادهی کرهای مهاجر از کالیفرنیا به قطعهزمین جدید خود در روستاهای آرکانزاس نقلمکان میکنند. «جیکوب» امیدوار است در اینجا محصولات کرهای را برای فروش به فروشندگان در دالاس رشد دهد.
جیکوب و مونیکا در جوجهکشی مجاور مشغول به کار میشوند. یکی از اولین تصمیمهای جیکوب برای تحقق رؤیایش حفر چاه آب است. او در محلی که خودش پیدا میکند یک چاه حفر میکند. همچنین از «پاول» که یک مرد محلی غیرعادی و کهنهسرباز جنگ کره است استفاده میکند. درحالیکه جیکوب به زندگی پیشِرو خوشبین است، همسرش «مونیکا» ناامید شده و از وضعیت قلب فرزندشان، «دیوید»، نگران است.
آنها برای نگهداری از بچهها در طول روز، ترتیب سفر مادر مونیکا از کرهی جنوبی را میدهند. دیوید که مجبور میشود با او در یک اتاق مشترک باشد از او دوری میکند. زیرا او با ذهنیت دیوید از یک مادربزرگ نمونه تطابق ندارد. مادربزرگ هم سعی میکند خود را با زندگی در آمریکا تطابق ببخشد و با دیوید رابطهی عاطفی برقرار کند.
چاهی که جیکوب حفر کرده بود خشک میشود و جیکوب مجبور میشود از آب شهر استفاده کند. از این نقطه مشکلات آغاز میشود. فروشندهی دالاس نیز در آخرین لحظه سفارش خود را لغو میکند. در این شرایط مونیکا میخواهد به کالیفرنیا برگردد. اما جیکوب مخالفت میکند و این امر ازدواج آنها را به نقطهی پایان نزدیک میکند.
در همین حال، مادربزرگ «دیوید» و «آن» را میبرد تا بذرهای میناری را در کنار نهر بکارند. وی به آنها میگوید این گیاه چقدر مقاوم و مفید است و رشد فراوانی خواهد کرد. مادربزرگ دیوید را ترغیب میکند که بیشتر به فعالیت بدنی بپردازد؛ چیزی که والدینش او را از از آن منع میکنند. اما او میگوید دیوید قویتر از چیزی است که فکر میکنند.
ناگهان یک شب مادربزرگ دچار سکتهی مغزی میشود. وی با معالجهی پزشکی زنده میماند. اما با اختلال در حرکت و گفتار روبهرو شده است.
جیکوب، مونیکا، آن و دیوید برای نوبت دکتر قلب دیوید و دیدار با یک فروشنده برای فروش محصولات جیکوب به اوکلاهماسیتی میروند. اگرچه آنها میفهمند که وضعیت قلب دیوید به طرز چشمگیری بهبود یافته و جیکوب معاملهای برای فروش سبزیجات با یک بقال کرهای انجام داده است، اما جیکوب بهطور غیرمستقیم به مونیکا اعتراف میکند که موفقیت محصولاتش برای او از آرامش خانوادهاش مهمتر است. به دنبال یک بحث عاطفی، آنها به طور ضمنی توافق میکنند که از هم جدا شوند.
با این حال، مادربزرگ بهطور تصادفی انبار حاوی محصولات را در غیاب آنها آتش میزند. با رسیدن به خانه، جیکوب و مونیکا سعی میکنند آتش را مهار کنند. اما آتش از کنترل خارج میشود. آن و دیوید هم مادربزرگ را به جای امنی میبرند.
در آخر، جیکوب و مونیکا را همراه با یک چاهکن آب به دنبال جایی برای حفر چاه میبینیم. این نشاندهندهی قصدشان برای ماندن در مزرعه است. جیکوب و دیوید هم میناریها را که به خوبی رشد کردهاند برداشت میکنند.
شرح والدین:
خانوادهای مهاجر و کرهای از کالیفرنیا به قطعه زمین جدید خود در روستاهای آرکانزاس نقل مکان کردند. جایی که جیکوب همواره آرزوی آن را داشته است. در حالی که جیکوب به زندگی پیش رو خوشبین است، همسرش مونیکا ناامید شده و از وضعیت قلب فرزندشان دیوید نگران است. جیکوب و مونیکا در جوجهکشی مجاور، کار میکنند.
مادر مونیکا برای نگهداری از بچهها از کره میآید. چاهی که جیکوب حفر کرده خشک میشود و از این نقطه مشکلات آغاز میشوند. مادربزرگ و دیوید در کنار رودی بذرهای میناری میکارند.
یک شب مادربزرگ دچار سکته مغزی میشود و نمی تواند درست حرکت و یا صحبت کند. جیکوب و خانوادهاش برای کار و قلب دیوید به اوکلاهاما میروند. همه چیز در حال درست شدن است اما جیکوب به طور غیرمستقیم به مونیکا اعتراف میکند که محصولاتش را به خانواده ترجیح میدهد و مونیکا تصمیم به طلاق میگیرد. همان شب انبار محصولات آتش میگیرد و با وجود سعی جیکوب و مونیکا محصولات از بین میروند. با وجود از بین رفتن محصولات آن ها تصمیم به ماندن در مزرعه میگیرند.
درباره این موارد گفتگو کنید
- با کودکان خود دربارهی تلاش و ناامیدی، روابط خانوادگی و تعامل با مردم صحبت کنید. به آنها بگویید چرا ما باید قدردان زحمتها و هدایای دیگران باشیم؟ چرا باید از عقل و تدبیر خود در مشکلات زندگی استفاده کنیم؟ چرا باید دعا بکنیم؟ چرا «آن» و «دیوید» روی کاغذ نوشتند دعوا نکنید؟ چرا «جاکوب» به «دیوید» گفت از عقل خود استفاده کن؟ سعی کنید پیامها و ارزشهای آموزشی این فیلم را در ذهن فرزندتان تثبیت کنید. مراقب اندک پیامهای منفی و بدآموزیهای موجود در فیلم باشید و به بدی این کارها را یادآور شوید. خلاصه: با کودکان درمورد تلاش، امید، قدردانی، دعاکردن، رابطه با خانواده و مردم صحبت کنید.
آنچه والدین باید بدانند
ویرایشاین فیلم پیامها و ارزشهای آموزشی ارزندهای برای مخاطب دارد. روابط خانوادگی و نحوهی تعامل با مردم، سعی و تلاش و ناامیدنشدن و دعاکردن، سرزندهبودن و گشتن به دنبال راهی برای اصلاح وضع موجود و در این راه به همدیگر کمککردن.
نقطه ضعفهای شخصیتها و برخی ناهنجاریهای موجود در فیلم را حتماً شناسایی کنید. برخی شیطنتهای «دیوید» و رفتارهای مادربزرگ بدآموزی داشت. چقدر بهتر میشد اگر خانوادهداربودن و امیدواربودن را بهترتیب به «جاکوب» و «مونیکا» میدادیم. با این روش قطعاً مخاطب از این فیلم بهره بیشتری میبرد.
خلاصه: تلاش، امید، خانواده و راه صحیح معیشت و رابطه با مردم ستونهای این فیلم هستند ولی این فیلم ناهنجاریها و بدآموزیهایی هم دارد.
دیدگاههای کاربران
دیدگاهی ثبت نشده است.