خانم دیویس

خانم دیویس که یک هوش مصنوعی محبوب در سراسر جهان است به دنبال گفتگو با تنها کاربری است که علاقه‌ای به نصب او ندارد و حتی حاضر نیست با او صحبت کند. این کاربر، راهبه‌ای به نام سیمون است. خانم دیویس هر روز و هرجایی یکی از کاربرانش را که در نزدیکی اوست، مامور می‌کند تا با او صحبت کنند. بالاخره با واسطه قراردادن مادر روحانی و اخراج راهبه‌ها از مکان کلیسا و پلمپ آنجا، سیمون را مجبور می‌کند که با او صحبت کند. این گفتگو با وساطت یک مربی مهد کودک انجام می‌شود. خانم دیویس در این گفتگو، سیمون را مامور می‌کند تا جام مقدس را از بین ببرد و در عوض هر آرزویی را که بخواهد، برآورده می‌کند. الیزابت در قبال انجام این ماموریت، آرزو می‌کند که خانم دیویس از بین برود! خانم دیویس نیز می‌پذیرد که خود را خاموش کند! در نتیجه ماموریت آغاز می‌شود و سیمون به دنبال سرنخی که خانم دیویس در اختیارش قرار داده می‌رود. یکی از سرنخ‌ها را نیز مسیح که در دنیایی مابین این دنیا و آخرت است، در اختیارش قرار می‌دهد و آن، یافتن دختری به نام کلارا است. سیمون به همراه وایلی، نامزد سابقش، در جستجوی کلارا به پروفسور شرودینگر می‌رسند. شرودینگر در جزیره‌ای دورافتاده و تک و تنها زندگی می‌کند. او پرده از راز جام مقدس برمی‌دارد و داستان آن را به طور کامل برای آن‌ها شرح می‌دهد؛ چرا که او پدر کلاراست و می‌داند که کلارا با نوشیدن از جام که کاری ممنوعه بود، مرده است و اکنون جام در شکم نهنگی عظیم‌الجثه به نام هیولای دریاهاست. سیمون تصمیم می‌گیرد تا به شکم هیولا رفته و جام را به دست آورد. این ماموریت با همکاری شرودینگر و همینطور سلست، مادر سیمون انجام می‌شود. وقتی سیمون وارد بدن هیولا می‌شود، مریم مقدس را ملاقات می‌کند. او راز اصلی جام را به سیمون می‌گوید. این جام در واقع جمجه مسیح است که مادرش برای اینکه همیشه او را در کنار خود داشته باشد، تبدیل به جام کرده و اکنون برای رهایی مسیح از برزخ بین دو جهان، بهتر است تا جام از بین برود. اما تنها کسی می‌تواند جام را از بین ببرد که به خاطر عشق به مسیح این کار را انجام دهد وگرنه خودش مانند کلارا می‌میرد. سیمون با نوشیدن از جام با عشقی خالصانه باعث نابودی جام می‌شود و اکنون نوبت خانم دیویس است تا به قول خود وفا کند و خودش را خاموش کند. خانم دیویس نیز خود را خاموش کرده و از تمام کاربران خداحافظی می‌کند و به این شکل دنیا به نظم گذشته خود بازمی‌گردد.

• درباره موضوع این سریال و پیام آن می‌توانید با فرزندان خود گفتگو کنید و از آن‌ها سوال کنید: به نظر تو هوش مصنوعی چقدر پیشرفت خواهد کرد؟ آیا روزی خواهد رسید که مردم جهان از هوش مصنوعی دستور بگیرند؟ آیا این اتفاق، اتفاق خوبی است؟ چه مضراتی خواهد داشت و چه آینده‌ای در انتظار بشریت خواهد بود؟ چرا سلست اشتباه خود را نمی‌پذیرفت؟ تا حالا با چنین اشخاصی برخورد داشته‌ای؟ نظر تو راجع به آنان چیست؟ خلاصه: درباره موضوع هوش مصنوعی و فراگیری آن در آینده و نحوه مواجهه با آن با فرزندان خود گفتگو کنید.

این سریال درباره فراگیری استفاده مردم از یک هوش مصنوعی است. این هوش مصنوعی، شخصیتی درخور و قابل احترام در میان کاربران برای خود ایجاد کرده تا جایی که چند میلیارد کاربر از سراسر جهان به آن وابسته و علاقمند بوده و حاضرند هر کاری برای او انجام دهند فقط کافیست خانم دیویس بخواهد!!! راهبه‌ای که می‌داند این هوش مصنوعی تمام توجه و وقت انسان را معطوف خود می‌کند آگاهانه از نصب آن خودداری کرده و از آن متنفر است اما خانم دیویس می‌خواهد او را نیز جذب کند! البته با جذب او، روزشمار نابودی خود را نیز روشن می‌کند. از آنجا که سریال به رابطه مادر و فرزندی نیز پرداخته است و قصد دارد بگوید که چقدر فرزندان به محبت و توجه مادر نیاز دارند، سیمون را به دنبال سازنده‌ی این هوش مصنوعی می‌فرستند که همان مادر اوست! سازنده این ابزار، خود و خانواده‌اش را از استفاده از این اپلیکیشن منع کرده است چرا که بیشتر از هر کسی از مضرات آن آگاه است! و این موضوع جالب توجهی است و محلی برای گفتگو با فرزندان است. در این باره می‌توانید مستند معضل اجتماعی را به همراه یکدیگر تماشا کنید که مهر تاییدی است بر این بخش از داستان این سریال. بهتر است بدانید داستان سریال خرافاتی نیز دارد و به تحریف دین مسیحیت و تقدس‌زدایی از حضرت مسیح پرداخته است. حضرت مسیح در اینجا فردی سیاه‌پوست است که کافه‌ای دارد و راهبه نزد او رفته و با او ازدواج می‌کند! روابط عاشقانه بین او و راهبه به تصویر کشیده می‌شود. در سکانسی دیگر، مریم مقدس را می‌بینیم که با سیمون صحبت کرده و به او می‌گوید که جمجمه مسیح را به جام تبدیل کرده تا همیشه او را در کنار خود داشته باشد! و اگر سیمون این جام را نابود کند، روح مسیح را از برزخ بین دنیا و آخرت نجات می‌دهد! خشونت فیلم بی‌پرده و عریان است. به ویژه بریدن سرها و فوران خون از گردن جمجمه و یا ترکیدن سر به صورت ناگهانی و پاشیدن خون آن روی صورت طرف مقابل به وضوحِ تمام و به صورت کاملا عادی که گویا بادکنکی ترکیده و اتفاق خاصی نیفتاده است!!! چرا که تنها واکنش طرف مقابل نگاه همراه با تعجب است!!!                                                                                                                                            خلاصه: داستان سریال درباره استفاده مردم از هوش مصنوعی و مضرات آن است. در همین راستا توصیه می‌کنیم مستند معضل اجتماعی را به همراه فرزندان خود تماشا کنید. فیلم خرافاتی را درباره حضرت مسیح و مریم مقدس به تصویر می‌کشد. خشونت آن عریان است و بسیار عادی جلوه داده می‌شود.

سورئال و به نوبت ترسناک و خنده دار، این مجموعه یک گردش هیجان انگیز و در عین حال آزاردهنده از دنیای خاص و جدیدی است. بتی گیلپین در هر نقشی که باشد، قابل درک و همدلانه است، اما بینندگان زمان زیادی را صرف خواهند کرد تا دقیقا متوجه شوند که آن نقش چیست: قهرمان یا شرور، قربانی یا آزاردهنده؟ در همین حال، داستان و جلوه های بصری کاملا دیوانه وار هستند: یک کامیون پر از مربا که بعد از اصابت نور خورشید از یک ذره بین غول پیکر منفجر می شود، دستیاران آلمانی با لباس های چرمی سیاه در صندلی های کناری موتورسیکلت، یک خدای دانای کل که از طریق هدفون با مومنان واقعی صحبت می کند. و موارد بیشتر!کسانی که با آثار سینمایی و تلویزیونی دیمون لیندلوف آشنا هستند، به ندرت از این اتفاقات عجیب و غریب شگفت‌زده می‌شوند؛ قطعاً هیچ چیز در خانم دیویس عجیب‌تر از آن چیزی نیست که میلیون‌ها نفر در سریال لاست پذیرفتند. احتمالاً تارا هرناندز، همکار خالق (نظریه بیگ بنگ، یانگ شلدون)، مسئول رگه‌ای از طنز تلخ است که در پیچش‌های داستان جریان دارد؛ به هر حال، این مشارکت چیزی منحصر به فرد، عجیب و غریب و جالب توجه تولید کرده است. این سریال برای همه نیست، اما مطمئناً خیلی‌ها آن را خسته‌کننده نمی‌یابند.