گل طلایی

در یک دنیای فرضی، که حیوانات صاحب آن هستند و در آنجا مانند انسان‌ها زندگی می‌کنند، موش کوری به نام مانگو قصد دارد راه متفاوتی را طی کند و مانند دیگر اعضای خانواده‌اش کارگر معدن نباشد. او رویای فوتبالیست شدن در سر دارد. مانگو زمانی که تصمیم می‌گیرد این مسئله را به خانواده‌ی خود بگوید با واکنش تندی از جانب آن‌ها مواجه می‌شود. او رویای خود را در قلبش پنهان می‌کند و به همراه پدر راهی معدن می‌شود. در سوی دیگر ماجرا مافیای طمع‌کاری وجود دارد که سعی دارد با حیله و نیرنگ، معدن را از دست معدن‌چیان در بیاورد. رئیس مافیا با یک انفجار عمدی باعث می‌شود پدر مانگو در معدن بمیرد. مانگو تا مدت‌ها غمگین و دلشکسته می‌ماند و انگیزه‌ی هیچ فعالیتی را ندارد. تا در نهایت روزی یکی از دوستان مانگو به او می‌گوید تنها چیزی که باعث می‌شود پدرش به او افتخار کند این است که معدن را پس بگیرد. دوستان مانگو جمع می‌شوند تا به او کمک کنند به تیم ملی فوتبال راه یابد زیرا تنها در صورت بردن جایزه‌ی آن بازی می‌توانستند دوباره صاحب معدن شوند. مانگو حالا دو هدف دارد. یکی تحقق آرزوی دیرینه‌ی خود و دیگری آنکه انتقام پدرش را از مافیا بگیرد. پس از تلاش‌های بسیار او سرانجام موفق می‌شود در بازی فوتبال برنده شود و با جایزه‌ی آن معدن را دوباره به دست بیاورد.

• آیا مانگو باید آرزویی که داشت را با خانواده‌اش در میان می‌گذاشت؟ یا بهتر بود مانند پدرش در معدن کار کند؟ چرا مانگو بعد از مرگ پدرش عذاب وجدان داشت؟ دوستان مانگو چه نقشی در موفقیت او داشتند؟ چرا مانگو سعی داشت مافیا را از بین ببرد؟ آیا نقص جسمی مانگو مانع او برای رسیدن به آرزویش بود؟ خلاصه: تو به چه رشته/هنر/فعالیتی در زندگی‌ات علاقه داری؟ به نظرت چگونه می‌شود به آن دست پیدا کرد؟

این انیمیشن در زمره‌ی انیمیشن‌های انگیزشی به شمار می‌رود. ضروری است که نوجوانان در سنین اول نوجوانی که متوجه استعدادهای خود می‌شوند، آن را جدی بگیرند و برای رسیدن به آن تلاش کنند. مانگو الگوی خوبی برای رسیدن به این امر است. در مقابل خانواده‌ی مانگو تحمل شنیدن این آرزو را از زبان فرزند خود ندارند. باید توجه داشت که تعامل بین والد و فرزند باید به شکل درستی صورت بگیرد. به نحوی که نه بی‌احترامی و پرخاشگری از جانب فرزندان صورت بگیرد (مانند کاری که مانگو با پدرش کرد) و نه استعدادهای نوجوان توسط خانواده نادیده گرفته شود. گفت‌وگو و تعامل کلید حل این مسئله است. پس از تماشای این انیمیشن از فرزند خود درباره‌ی علاقه‌مندی‌هایش سوال کنید و فضایی را فراهم آورید تا او بتواند با آرامش هرآنچه در سر دارد را بیان کند. استعداد او را بیابید و از طریق صحیح هدایت کنید. مانگو در مکالمه‌ی تندی با پدرش، دل او را می‌شکند و پس از مرگش دچار عذاب وجدان می‌شود. خوب است در این باره گفت‌وگو کنید. به فرزندتان بگویید که نزدیکانش همیشه کنار او هستند اما مرگ واقعیتی است که ممکن است هرلحظه پیش بیاید. پس در تعامل با دیگران باید دقت بیشتری داشت. شاید فرصت جبران نداشته باشیم. خلاصه: علاقه‌مندی‌ها و استعدادها باید به شکل درستی بین والد و فرزند مطرح و هدایت شود.