تصاویر فیلم
پیشنهادهای مشابه
نمایش همهنقد و بررسی
معتبر: این تحلیلها بهترین و دقیقترین نتایج رو دارن! ما دادههای کافی و باکیفیت داشتیم و هوش مصنوعی ما نتایج مناسبی رو برای این دسته از فیلمها بهمون داده.
خشونت: زیاد
ترس: زیاد
ناهنجاری اجتماعی: خیلی زیاد
الگوی مثبت: کم
پیام مثبت: کم
خلاصه فیلم
ویرایشدر فیلم آمرزش، مردی بینام از بوستون (با بازی لیام نیسون) به مدت دههها به عنوان مزدور برای ارباب جنایتکار چارلی کانر (با بازی ران پرلمن) کار کرده است. او که یک بوکسور سابق است، هنوز هم تهدیدی جدی محسوب میشود. اما شروع به فراموش کردن چیزها میکند، از جمله آدرس خود، بنابراین به پزشک مراجعه میکند و متوجه میشود که به بیماری انسفالوپاتی مزمن تروماتیک (CTE) مبتلا شده است، اختلالی که نتیجه ضربههای مکرر به سر است. از آنجایی که فقط مساله زمان است قبل از اینکه او دچار افت شدید شود، تصمیم میگیرد روابطش را با فرزندانش درست کند. او متوجه میشود که پسرش فوت کرده، اما دخترش، دیزی (با بازی فرانکی شاو) هنوز زنده است. دیزی واقعا تمایلی به دیدن او ندارد، اما متوجه میشود که برای پسرش، درِ (با بازی ترنس پولیام)، خوب است که با پدربزرگش آشنا شود. آشتی کردن آنها پیچیده است، به ویژه زمانی که مرد با زنی (با بازی یولاندا راس) آشنا میشود و با هم ارتباط برقرار میکنند. او همچنین تصمیم میگیرد کار خیری انجام دهد و با پرداخت ۲۰،۰۰۰ دلار، آزادی یک کارگر جنسی گرفتار را بخرد. در همین حال، به نظر میرسد کسی دستور قتل او را صادر کرده و او فقط یک سرنخ دارد: خالکوبی عنکبوت.
درباره این موارد گفتگو کنید
- خانوادهها میتوانند در مورد خشونت در فیلم صحبت کنند. این موضوع چه حسی در شما ایجاد کرد؟ آیا هیجانانگیز بود؟ تکاندهنده؟ فیلم برای رسیدن به این تاثیر چه چیزی را نشان داد یا نشان نداد؟ چرا این موضوع مهم است؟
- چگونه مصرف الکل، سیگار کشیدن و مواد مخدر در این اثر به تصویر کشیده شده است؟ آیا این رفتارها در اثر مورد ستایش قرار گرفتهاند؟ آیا عواقبی برای این رفتارها وجود دارد؟ چرا این موضوع مهم است؟
- شما فکر میکنید کلمه «آبسولوشن» در اینجا به چه معناست؟ و چطور به داستان ارتباط دارد؟
- به نظر شما اگر آن شخصیت تشخیص CTE نمیگرفت، چه اتفاقی میافتاد؟ آیا راهی برای جبران گذشتهاش پیدا میکرد؟ چرا بله یا خیر؟
آنچه والدین باید بدانند
ویرایشوالدین باید بدانند که فیلم «آبسولوشن» یک درام جنایی تاریک اما جذاب است که درباره مردی بینام (با بازی لیام نیسون) است که برای یک سازمان جنایی در بوستون کار میکند و پس از یک عمر آسیبهای سر، متوجه میشود که به بیماری انسفالوپاتی مزمن تروماتیک (CTE) مبتلا شده است، و تلاش میکند تا زندگی خود را سر و سامان دهد. خشونت در فیلم میتواند شدید باشد، با صحنههایی از تیراندازی، خونپاشی، خنجرزدن، کتککاری، مشتزنی، درگیری، اشاره به خودکشی، مرگ و موارد دیگر. صحنهای کوتاه از رابطه جنسی وجود دارد که شامل نمایش باسن برهنه مرد، حرکات لگنی، سیلی زدن و صدای ناله است. صحنههای دیگر شامل بوسیدن، یک زوج در تختخواب (احتمالاً پس از رابطه جنسی) و صحنههایی با حضور کارگران جنسی است. زبان فیلم بسیار تند و زننده است و تقریباً بهطور مداوم از کلماتی مانند لعنتی، آشغال، گاوصندوق، مادر لعنتی، احمق، الاغ، و مسیح (به عنوان یک ناسزا) استفاده میشود. شخصیت اصلی احتمالاً الکلی است؛ او در یک رستوران بسیار مست میشود و دستور داده شده است که پس از سه نوشیدنی، به او مشروب ندهند. شخصیتها همچنین کوکائین استنشاق میکنند، سیگار میکشند، مواد مخدر میفروشند و دربارهی اوردوز هروئین صحبت میکنند. برای آگاهی از فیلمهای مشابه، میتوانید برای دریافت ایمیلهای هفتگی «شب فیلم خانوادگی» ثبتنام کنید.
این فیلم چه نکات مثبتی دارد
لیام نیسون در این فیلم، که یک درام جنایی سرنوشتساز و اندوهبار است، به بلوغی شگفتانگیز دست یافته است. او سالها در فیلمهای اکشن و انتقامجویانه سطح پایین حضور داشته است. کارگردانی این فیلم بر عهده هانس پتر مولاند بوده است که پیش از این نیز با نیسون در فیلم تعقیب سرد (یکی از فیلمهای بهتر او) همکاری کرده بود. در این فیلم، نیسون در نقش شخصیتی پیچیده و بدون نام ظاهر میشود که در دقایق ابتدایی فیلم، داستانی را روایت میکند درباره اینکه چگونه پدرش او را مجبور کرده است که در سن ۹ یا ۱۰ سالگی، بچه دیگری را کتک بزند. اما یک عمر سختگیری (و جلب رضایت پدرش) او را تنها گذاشته است، به حدی که حتی کسی زحمت زنگ زدن به او را به خود نداد تا خبر مرگ پسرش را به او بدهد. نیسون بهخوبی در نقش خود فرو رفته است و همه چیز در اطراف او، از مکانها و مردم تا تعاملات، بهطور زنده و اصیل به نظر میرسند. (شاو بهویژه درخشان است، اگرچه پرلمن تا حدودی کمتر مورد توجه قرار گرفته است.) یکی از صحنههای جالب فیلم، جایی است که نیسون در انباری پر از ماهی، در حال بستن یک معامله تحویل است و به خرچنگی نگاه میکند که در استخری از خون و آب کثیف، وارونه گیر کرده است؛ شاید یک استعاره.فیلم کمی نوسان دارد، زیرا شخصیت نیسون در حال انجام لیست کارهای دلخواه خود قبل از مرگ است. رابطه ناگهانی او با شخصیت راس کمی تصادفی به نظر میرسد و تلاشهایش برای جمعآوری پول لازم برای آزاد کردن یک کارگر جنسی کمی مصنوعی به نظر میرسد؛ این اتفاقات نامرتبط به هم ارتباطی ندارند. اما نقطه اوج فیلم، پیوند شخصیت نیسون با نوهاش است؛ اگرچه این صحنهها آشنا هستند، اما هنوز گرمای واقعی دارند. فیلم بخشش، فیلمی بیرحمانه و عمیقاً بدبینانه است ("شما نمیتوانید دنیا را تغییر دهید... دنیا نمیخواهد تغییر کند")، اما همچنین پادزهری برای فیلمهای اکشن بیمعنی است که قبل از آن وجود داشتهاند و نشان میدهد که خشونت چیزی نیست که تشویق شود. خشونت بر انسانها تأثیر منفی میگذارد و عواقبی دارد.
دیدگاههای کاربران
دیدگاهی ثبت نشده است.