عروسک های زشت

«عروسک‌های زشت» داستان شهری به نام «زشتستان» است که در آن عروسک‌های ناقص و ضایعات کارخانه‌ی عروسک‌سازی فرستاده می‌شوند. عروسک‌ها در این شهر معمولاً عجیب‌وغریب هستند؛ اما بااین‌حال خوشحال و آزاد هستند. یکی از این عروسک‌ها به نام «ماکسی» می‌خواهد از شهر خارج بشود، او با کمک دوستان خود سعی می‌کند از لوله‌ی کارخانه که آن‌ها را به زشتستان فرستاده است، بالا برود و کودکی را به‌عنوان صاحب خود انتخاب کند. آن‌ها جایی را کشف می‌کنند که تمام عروسک‌های زیبا و کامل در آن قرار دارند. «لو»، رهبر بخش عروسک‌های بی‌نقص، به آن‌ها حسادت می‌کند و برخورد بدی با عروسک‌های زشت دارد. لو می‌خواهد مانع دسترسی کودکان به عروسک‌های زشت شود. عروسک‌های زشت طی ماجراهای زیادی موفق می‌شوند با گروه عروسک‌های کامل همکاری کنند، آن‌ها در کنار هم زندگی می‌کنند و در دسترس کودکان قرار می‌گیرند. ماکسی هم صاحب خود را پیدا می‌کند و «لو» تنزلِ مقام می‌گیرد و سرایدار می‌شود.

• آیا زیباتربودن باعث می‌شود به افراد، امتیازات ویژه‌ای داده شود؟ آیا در دنیای واقعی، عروسک‌ها می‌توانند شخصیتی انسانی داشته باشند؟ آیا شیوه‌ی تعامل ویج با عروسک‌های دختر، درست بود؟ راه‌های جایگزین درگیری فیزیکی، برای کنارزدن افراد زورگو (مثل لوییس) چیست؟ آیا افرادی مثل لو که با خودبرتربینی، دیگران را مسخره می‌کنند، راه به جایی می‌برند؟ خلاصه: آیا افرادی مثل لو که با خودبرتربینی، دیگران را مسخره می‌کنند، راه به جایی می‌برند؟

لازم است والدین بدانند دوبله‌های فارسی موجود از این اثر کامل نیستند و گاهی با اصطلاحات و شوخی‌های بزرگسالانه و تقلید لهجه‌های مختلف، در روند اصلی داستان دخالت می‌کنند. در این اثر، صحنه‌های خشونت‌آمیز، البته بدون خونریزی و آسیب جدی، به‌نمایش گذاشته می‌شود. سقوط ماکسی (شخصیت اصلی داستان) از ارتفاع زیاد، شستن عروسک‌هایی که شخصیت انسانی دارند و موجود زنده محسوب می‌شوند و تهدیدشدن عروسک‌ها به بازیافت‌شدن توسط دستگاه از صحنه‌های مورد توجه در انیمیشن است. در ماشین لباسشویی شاهد خشونت‌های روانی نظیر تحقیر و تمسخر عروسک‌های زشت، توسط لوییس (یکی‌دیگر از شخصیت‌های محوری داستان) هستیم. همچنین برخی صحنه‌های دلهره‌آور مثل راه‌رفتن در تاریکی مطلق، درگیری فیزیکی و حمله‌ی سگ وحشی نیز در این اثر دیده می‌شود. در این انیمیشن شخصیت اصلی داستان از هیچ‌تلاشی برای رسیدن به خواسته‌اش فروگذاری نمی‌کند و با شجاعت و استقامت، به‌دنبال تحقق خواسته‌هایش می‌رود. چند شخصیت کلیشه‌ای دخترانه در داستان وجود دارند که به لو (شخصیت منفی) کمک می‌کنند. آن‌ها سه دختر مغرور و بی‌توجه به دیگران هستند که بیشتر درباره‌ی پسر‌ها صحبت می‌کنند و تنها به ظاهر خود اهمیت می‌دهند. لو، در یکی از اشعار انیمیشن به دیگران توصیه می‌کند قیافه‌شان را عمل کنند و به برخی می‌گوید: «زشت». توصیه می‌شود با فرزندان خود درباره‌ی نکات منفی انیمیشن صحبت کنید و از آن‌ها بخواهید درباره‌ی پیام‌های منفی داستان فکر و با شما گفت‌وگو کنند. سعی کنید با گفت‌وگو پیرامون نکات مثبت انیمیشن، تأثیر پیام‌های منفی آن را کم کنید. از فرزند نوجوان خود بخواهید به نمونه‌هایی از رفتار نامناسب و برخورد‌های ناظر به چهره و نواقص ظاهری، فکر کند و در زمینه تأثیر این رفتار‌ها بر زندگی سایر افراد بیاندیشد. خلاصه: سعی کنید با گفت‌وگو پیرامون نکات مثبت انیمیشن مانند اهمیت‌نداشتنِ نواقص ظاهری، تأثیر پیام‌های منفی آن را کم کنید.

این تصاویر روشن و جذاب هستند، آهنگ‌ها گیرا هستند و داستان عروسک‌هایی که به دنبال عشق هستند، آنقدر شیرین است که هم برای کودکان و هم بزرگسالان جذاب خواهد بود. اما پیام‌های متناقضی درباره ظاهر و ارزش فردی در فیلم UglyDolls وجود دارد که ممکن است برای بسیاری از والدین ناراحت‌کننده باشد. اگرچه تم اصلی فیلم «خودت را دوست داشته باش» و «تفاوت‌های تو تو را خاص می‌کند» است، اما این ایده‌ها نسبتاً دیرهنگام در فیلم مطرح می‌شوند، بعد از اینکه شاهد سرزنش شدن شخصیت‌های اصلی به خاطر خود بودن آنها بودیم. دو آهنگ برجسته (و بسیار گیرا) در فیلم با عناوین «حقیقت زشت» و «آراسته و زیبا» نیز وزن بیشتری به این پیام‌های مبهم اضافه می‌کنند. اولی که توسط شخصیت منفی فیلم خوانده می‌شود، کمی راحت‌تر می‌توان از کنار آن گذشت، اگرچه پیام آن - «زشت بودن برابر با بی‌ارزش بودن» - بسیار تند و تیز است، و لحظه‌ای وجود دارد که «لو» در میان عروسک‌ها حرکت می‌کند و نقص هر کدام را به آنها یادآوری می‌کند («تو خیلی کوتاه هستی! تو خیلی لاغری! آیا این یک لک روی چانهٔ دوگانهٔ تو است؟») که آزاردهنده است.آراسته و زیبا"، که توسط ماندی دلنشین (ژانل مونائه) خوانده می‌شود، کمی مشکل‌ساز است. برای بزرگسالان واضح است که ماندی از صمیم قلب جمله‌هایی مانند "وقتی خودت را آراسته و زیبا می‌کنی، مردم فقط آن چیزی را می‌بینند که تو می‌خواهی آنها ببینند" را بیان نمی‌کند. اما برای کودکان، پیام این ترانه کمی ناراحت‌کننده است، گویی که «راه‌حل» بودن متفاوت این است که خود را به شکل دیگری نشان دهیم. تا زمانی که فیلم به ترانه "شکست‌ناپذیر" می‌رسد، والدین سرحال می‌آیند و واقعاً از پیام آن لذت می‌برند: خودت باش و نشان بده که نمی‌توانی شکست بخوری. وقتی فیلم این پیچش را ایجاد می‌کند، همه‌چیز شیرین و خوشحال می‌شود: کمال و شهر زشت با هم ترکیب می‌شوند، همه یاد می‌گیرند که خودشان را دوست داشته باشند و بپذیرند، و ماکسی جای خود را در آغوش یک کودک پیدا می‌کند. آیا این یک اسپویلر است؟ نه، شما می‌دانستید که این اتفاق خواهد افتاد. فقط متاسف است که این پایان خوش احساس نمی‌شود که بیشتر به دست آمده باشد.