نیکلاس نیکلبی

نیکلاس (چارلی هونام) و خواهرش کیت (رومولا گاری) در خانه‌ای کوچک در روستا بزرگ می‌شوند، تا اینکه پدرشان که در مضیقه مالی بوده، از دنیا می‌رود. سپس، خانواده مجبور می‌شوند برای کمک به برادر ثروتمندشان رالف مراجعه کنند. نیکلاس و کیت شغل‌هایی را که رالف برایشان فراهم می‌کند، قبول می‌کنند، بدون اینکه متوجه رفتارهای فرصت‌طلبانه رالف نسبت به خودشان شوند. نیکلاس در مدرسه‌ای پسرانه تدریس می‌کند، در حالی که کیت برای یک خیاط کار می‌کند. مدیر مدرسه و همسرش دانش‌آموزان را مورد آزار قرار می‌دهند، به‌ویژه اسمایک (جیمی بل) که بی‌سرپرست است. نیکلاس سعی می‌کند از پسران مراقبت کند و به آنها آموزش دهد، اما آمادگی مواجهه با این رفتارهای ظالمانه را ندارد. در نهایت، نیکلاس با اسمایک فرار می‌کند. آنها با یک گروه تئاتر به رهبری وینسنت کراملز (ناتان لین) و همسرش (بری همفریز) که بسیار نمایشی و تئاتری هستند، ملاقات می‌کنند و تا زمانی که نامه‌ای از کیت دریافت می‌کنند، با بازیگران خوشحال و راضی هستند. کیت در نامه از آزار و اذیتی که از سوی کارفرمایش متحمل می‌شود، می‌گوید. نیکلاس به همراه اسمایک به لندن بازمی‌گردد و عمویش را سرزنش می‌کند، که سوگند انتقام می‌خورد. با کمک برادران مهربان و سخاوتمند چریبل و چند افشاگری ملودراماتیک، نیکلاس و کیت موفق می‌شوند عشق و خوشبختی واقعی را بیابند.

• خانواده‌ها می‌توانند در مورد نحوه محافظت والدین از فرزندان خود و آماده‌سازی آن‌ها برای دنیایی که در آن همه افراد به مهربانی خانواده‌ها با آن‌ها رفتار نمی‌کنند، صحبت کنند.

والدین باید بدانند که این فیلم شامل کودک آزاری، صحنه‌های خانوادگی پرتنش و ناراحت‌کننده، و مرگ‌های غم‌انگیز است. یکی از شخصیت‌ها خودکشی می‌کند و این عمل به عنوان واکنشی به یک افشاگری وحشتناک به تصویر کشیده شده است. صحنه‌ای کوتاه و تا حدودی گرافیکی از زایمان وجود دارد که در آن نوزادی برهنه نشان داده می‌شود. برای آگاهی از فیلم‌های مشابه بیشتر، می‌توانید برای دریافت ایمیل‌های هفتگی شب فیلم خانوادگی ثبت نام کنید.

فیلم‌نامه‌نویس/کارگردان داگلاس مک‌گراث اقتباسی محترمانه از رمان پرجزئیات و گسترده چارلز دیکنز ارائه کرده است. مک‌گراث بر قلب (به هر دو معنی کلمه) داستان دیکنز تمرکز می‌کند، مبارزه نیکلاس علیه تلاش‌های عمویش برای فاسد کردن یا نابود کردن او. اگرچه او مجبور شده بسیاری از شخصیت‌های رنگارنگ و بخش‌های بزرگی از داستان را حذف کند، اما حذف هوشمندانه او جوهره لحن و تم‌های رمان را حفظ می‌کند و نتیجه کاملا رضایت‌بخش است.دیکنز کتاب‌هایی نوشته که به‌خوبی می‌توان از آن‌ها اقتباس سینمایی کرد. او شخصیت‌هایی قوی و متمایز، دیالوگ‌هایی زیبا (فقط برای نحوه‌ی اجرای صحبت‌های کراملز توسط لین، دیدن فیلم ارزش دارد)، داستان‌هایی به‌شدت دراماتیک، و شخصیت‌های شرور، قهرمانان با قلبی مهربان، عشق، نفرت، انتقام، کمدی و تراژدی خلق کرده است. مک‌گراث و بازیگرانش به‌وضوح این فیلم را با عشق ساخته‌اند. هر جزئیات به‌خوبی در فیلم پیاده‌سازی شده و یکی از بهترین اجراهای گروهی سال را به نمایش می‌گذارد. تنها استثنا هونام در نقش نیکلاس است. بازی در نقش یک قهرمان خوب که کارش واکنش نشان دادن به آن همه شخصیت‌های زنده و پویا است، برای هر بازیگری چالش‌برانگیز است، اما هونام هرگز موفق نمی‌شود عمق و اراده‌ی رو به رشد نیکلاس را به ما نشان دهد.