درباره فیلم
تاریکا، کارشناس احتمالات کاربردی، در شرکت حمل و نقل پیشرفته دایموتران (حمل و نقل مدولار پویا) استخدام میشود و به رئیس جدید جذاب و معاون اجرایی خود، شارلوت، علاقهمند میشود. تاریکا که خود را به عنوان یک حرفهای جدی به کارفرمایان جدیدش معرفی کرده بود، شرمنده میشود وقتی شارلوت متوجه میشود که نزدیکترین دوستانش افراد شاد و نامتعارفی هستند که هیچ یا کمترین آرزوی حرفهای ندارند. با وجود مسائل ظاهری عدم سازگاری، تاریکا و شارلوت شروع به برقراری رابطه میکنند. تاریکا انتخاب دوستانش را پس از آن که تریسیا، علاقه عشقی گاه و بیگاهش، در یک مهمانی تولد سورئال در رستوران مکزیکی کیتچی (با غواصان صخره و گروههای ماریاچی) با کوین، دوست صمیمی و مدیر سیرک او، صمیمی میشود، مورد بازبینی قرار میدهد. تاریکا در تصمیمگیری برای این که کدام زندگی بهتر به او میآید، دچار مشکل میشود و طبق معمول، تا حدودی به شارلوت بیش از حد وابسته میشود. پس از یک پیشنهاد ازدواج نامناسب به شارلوت، که بر روی کارش تمرکز دارد و آماده آرامش نیست، تاریکا رد میشود. در تلخی و ر، تاریکا از کار بر روی پروژه پایدار دایموتران، توسعه یک سیستم حمل و نقل مدولار آیندهنگر، استعفا میدهد. این کار شارلوت و شرکتش را در معرض خطر قرار میدهد و شارلوت با تاریکا در پارکینگ در حالی که برای آخرین بار دفتر را ترک میکند، روبرو میشود. این برخورد به یک دعوای تمام عیار تبدیل میشود و در نهایت با اعتراف شارلوت به عشقش به تاریکا به پایان میرسد. پس از درخواست نهایی شارلوت از تاریکا برای بازنگری در تصمیمش، او موافقت میکند که دو هفته دیگر به کار ادامه دهد و در عوض، شارلوت موافقت میکند که در مورد آینده با تاریکا با دید باز برخورد کند. تاریکا در حین کار نهایی خود بر روی پروژه، از بسیاری از ساختمانها و فضاهای عمومی دهه ۶۰ و ۷۰ با منشأ مدرنیست بازدید میکند، معماری و طراحی که الهامبخش بسیاری از کارهای اوست. در هر مرحله، یکی دیگر از این فضاها تخریب میشود. این موضوع بر روی تم غالب قرصهای خوابآور بنا میشود، جایی که موجودات و تصاویری که هویت یک نفر را تشکیل میدهند بدون هیچ گونه پشیمانی به نفع نسخههای جدید و بهبودیافته نابود میشوند. این تصاویر به عنوان استعارهای برای خانه، رابطه و حس گذرا از خود که میتواند به عنوان نتیجهای از جامعه پستمدرن دیده شود، عمل میکنند. تاریکا با گروه قدیمی برای آخرین جلسه اسکیت در 'فانپلکس'، یک اسکیت بزرگ و بازی آرکید که برای تخریب در هفته بعد برنامهریزی شده است، دوباره متحد میشود. به زودی، تاریکا با تریسیا در حیاط مدرسه راهنمایی قدیمیشان (یک ساختمان عجیب بدون پنجره) ملاقات میکند، جایی که تریسیا فاش میکند که او برای همیشه منطقه را ترک میکند و از تاریکا میخواهد که با او فرار کند. داستان به اوج خود میرسد، جایی که تاریکا باید تصمیم بگیرد که یا با تریسیا غیرقابل پیشبینی و سرگرمکننده فرار کند یا بماند و سعی کند با شارلوت سازگارتر، اما ظاهرا نامناسب، زندگی بسازد.
پیشنهادهای مشابه
نمایش همهنقد و بررسی
غیر موثق: متأسفانه برای بعضی فیلمها، دادههای کافی نداشتیم. بنابراین، تحلیلهای این دسته ممکنه دقیق نباشن و فقط به عنوان یک راهنما در نظر گرفته بشن.
خشونت: ندارد
ترس: ندارد
ناهنجاری اجتماعی: متوسط
الگوی مثبت: متوسط
پیام مثبت: متوسط
خلاصه فیلم
ویرایشتاریکا، کارشناس احتمالات کاربردی، در شرکت حمل و نقل پیشرفته دایموتران (حمل و نقل مدولار پویا) استخدام میشود و به رئیس جدید جذاب و معاون اجرایی خود، شارلوت، علاقهمند میشود. تاریکا که خود را به عنوان یک حرفهای جدی به کارفرمایان جدیدش معرفی کرده بود، شرمنده میشود وقتی شارلوت متوجه میشود که نزدیکترین دوستانش افراد شاد و نامتعارفی هستند که هیچ یا کمترین آرزوی حرفهای ندارند. با وجود مسائل ظاهری عدم سازگاری، تاریکا و شارلوت شروع به برقراری رابطه میکنند. تاریکا انتخاب دوستانش را پس از آن که تریسیا، علاقه عشقی گاه و بیگاهش، در یک مهمانی تولد سورئال در رستوران مکزیکی کیتچی (با غواصان صخره و گروههای ماریاچی) با کوین، دوست صمیمی و مدیر سیرک او، صمیمی میشود، مورد بازبینی قرار میدهد. تاریکا در تصمیمگیری برای این که کدام زندگی بهتر به او میآید، دچار مشکل میشود و طبق معمول، تا حدودی به شارلوت بیش از حد وابسته میشود. پس از یک پیشنهاد ازدواج نامناسب به شارلوت، که بر روی کارش تمرکز دارد و آماده آرامش نیست، تاریکا رد میشود. در تلخی و ر، تاریکا از کار بر روی پروژه پایدار دایموتران، توسعه یک سیستم حمل و نقل مدولار آیندهنگر، استعفا میدهد. این کار شارلوت و شرکتش را در معرض خطر قرار میدهد و شارلوت با تاریکا در پارکینگ در حالی که برای آخرین بار دفتر را ترک میکند، روبرو میشود. این برخورد به یک دعوای تمام عیار تبدیل میشود و در نهایت با اعتراف شارلوت به عشقش به تاریکا به پایان میرسد. پس از درخواست نهایی شارلوت از تاریکا برای بازنگری در تصمیمش، او موافقت میکند که دو هفته دیگر به کار ادامه دهد و در عوض، شارلوت موافقت میکند که در مورد آینده با تاریکا با دید باز برخورد کند. تاریکا در حین کار نهایی خود بر روی پروژه، از بسیاری از ساختمانها و فضاهای عمومی دهه ۶۰ و ۷۰ با منشأ مدرنیست بازدید میکند، معماری و طراحی که الهامبخش بسیاری از کارهای اوست. در هر مرحله، یکی دیگر از این فضاها تخریب میشود. این موضوع بر روی تم غالب قرصهای خوابآور بنا میشود، جایی که موجودات و تصاویری که هویت یک نفر را تشکیل میدهند بدون هیچ گونه پشیمانی به نفع نسخههای جدید و بهبودیافته نابود میشوند. این تصاویر به عنوان استعارهای برای خانه، رابطه و حس گذرا از خود که میتواند به عنوان نتیجهای از جامعه پستمدرن دیده شود، عمل میکنند. تاریکا با گروه قدیمی برای آخرین جلسه اسکیت در 'فانپلکس'، یک اسکیت بزرگ و بازی آرکید که برای تخریب در هفته بعد برنامهریزی شده است، دوباره متحد میشود. به زودی، تاریکا با تریسیا در حیاط مدرسه راهنمایی قدیمیشان (یک ساختمان عجیب بدون پنجره) ملاقات میکند، جایی که تریسیا فاش میکند که او برای همیشه منطقه را ترک میکند و از تاریکا میخواهد که با او فرار کند. داستان به اوج خود میرسد، جایی که تاریکا باید تصمیم بگیرد که یا با تریسیا غیرقابل پیشبینی و سرگرمکننده فرار کند یا بماند و سعی کند با شارلوت سازگارتر، اما ظاهرا نامناسب، زندگی بسازد.
دیدگاههای کاربران
دیدگاهی ثبت نشده است.