دختر کفشدوزکی و پسر گربه‌ای: ماجراجویی در پاریس

این انیمیشن که به‌صورت سریالی در فصل‌های متعدد ساخته شده است، داستان ابرقهرمانی است که نقش اصلی آن دختر و پسری نوجوان هستند که با یکدیگر هم‌کلاسی‌اند. «مرینت» و «آدریان» زندگی عادی در بین بقیه مردم دارند. آن‌ها با هم‌سن‌وسال‌هایشان به مدرسه می‌روند و همه فعالیت‌هایی را که یک نوجوان می‌تواند انجام دهد، انجام می‌دهند؛ اما آن‌ها رازی دارند که هیچ‌کس از آن باخبر نیست. آدریان و مرینت می‌توانند به «دختر کفشدوزکی» و «پسر گربه‌ای» تغییر شکل دهند و دردسرهایی را که «ارباب شرارت» برای مردم شهر به‌وجود می‌آورد، حل و فصل کنند. «ارباب شرارت» کسی است که می‌خواهد قدرت «دختر کفشدوزکی» و «گربه‌ی سیاه» را از آن‌ها بگیرد و آن‌ها را تحت اختیار خودش قرار دهد. در هرقسمت شاهد ماجراجویی‌ها و مبارزات این‌دو ابرقهرمان با همکاری هم هستیم. «ارباب شرارت» از نقاط ضعف کسانی که درگیر حسادت، غرور یا عصبانیت می‌شوند، استفاده می‌کند تا با استفاده از آن‌ها بتواند قدرت ابرقهرمان‌های داستان را از آنِ خود کند. در هرقسمت داستانی متفاوت روایت و در هرکدام پیام‌های مثبتی مطرح می‌شود. ازجمله نکوهش حسادت و دروغ‌گویی، مشکلات نوجوان‌ها با بزرگترها و ... .

• تفاوت «مرینت» در زندگی واقعی و زمانی‌که به «دختر کفشدوزکی» تبدیل می‌شود، در چیست؟ به‌نظر تو کدام‌یک از ویژگی‌های شخصیتی «دختر کفشدوزکی» مثبت است؟ به‌نظر تو «دختر کفشدوزکی» و «گربه‌ی سیاه» همیشه درست رفتار می‌کنند؟ به‌نظر تو کدام رفتار آن‌ها اشتباه بود؟ به‌نظر تو چرا در انیمیشن‌های ابرقهرمانی، شخصیت اصلی از لحاظ ظاهر و رفتار بی‌نقص است؟ به‌نظرت چرا سازندگان این انیمیشن‌ها چنین شخصیت‌های بی‌نقصی را به‌تصویر می‌کشند؟ این الگو‌های ابرقهرمانی چه تأثیری بر ما می‌گذارد؟ به‌نظرت وجود چنین انسان‌های بی‌نقص و خارق‌العاده‌ای در دنیای واقعی امکان دارد؟ خلاصه: درباره‌ی ویژگی‌های شخیصت‌های اصلی داستان، با فرزندانتان صحبت کنید. تفاوت آن‌ها را وقتی در زندگی واقعی هستند و وقتی به ابرقهرمان تبدیل می‌شوند، با همکاری فرزندتان بررسی کنید.

لازم است والدین بدانند این انیمیشن درباره‌ی دو نوجوان دبیرستانی است که در واقعیت با یکدیگر همکلاسی هستند؛ اما هردو می‌توانند به ابرقهرمان‌هایی شکست‌ناپذیر تبدیل شوند. البته نمی‌توانیم در داستان شخصیت‌هایی را پیدا کنیم که کاملاً مثبت و بدون خطا باشند. «مرینت» و «آدریان»، دو شخصیت اصلی، در زندگی واقعی دچار خطا یا غفلت می‌شوند؛ اما وقتی تغییر شکل می‌دهند و به «دختر کفشدوزکی» و «گربه‌ی سیاه» تبدیل می‌شوند، بی‌نقص عمل می‌کنند و روی دیگری از خودشان را نشان می‌دهند. آن‌ها قدرتمند هستند و به مبارزه با بدی‌ها می‌پردازند. این انیمیشن برای فرزندان بالای ده‌سال شما توصیه شده است، کودکان در این سن کم‌کم درحال ورود به سنین نوجوانی و درحال هویت‌یابی هستند، پس مهم است که با انتخاب محصولات رسانه‌ای درست و مطابق با ارزش‌های خانواده‌ی خودتان، به آن‌ها در این راه کمک کنید. ازآنجایی‌که این محصول ابرقهرمانی است و تصویری بی‌نقص و کامل از شخصیت‌های نو‌جوان در این محصول ارائه شده است، می‌تواند اعتمادبه‌نفس مخاطبان را در سال‌های پایانی دوره‌ی کودکی و آغاز نوجوانی، تحت تأثیر قرار دهد و زمینه‌ی مقایسه ذهنی بین توانایی‌های مخاطب کوک و نوجوان را با ابرقهرمان‌های این محصول، فراهم کند. در این انیمیشن به‌طور واضح درباره‌ی مفاهیم مثبتی مانند کار گروهی، حسادت‌نکردن، ناراحت‌نکردن دیگران، باملاحظه رفتارکردن و... سخن گفته می‌شود؛ اما در مقابل، مهمانی‌های مختلط و روابط آزاد بین دختر و پسر نیز نمایش داده می‌شود. علاوه بر مسائلی که ابرقهرمان‌های داستان با آن روبه‌رو هستند، زندگی واقعی آن‌ها نیز وجود دارد که در آن آشکارا به علاقه‌مندی «مرینت» به «آدریان» و راه‌های ابراز علاقه‌‌یِ او، اشاره می‌شود. ازاین‌رو توصیه می‌شود باتوجه به طرح چنین مفاهیمی در انیمیشن کودکانه، درصورت انتخاب این اثر برای فرزندتان، او را در تماشای این محصول همراهی کنید و در حین تماشا و بعد از آن، درباره‌ی نکات خاص این محصول با فرزند خود گفت‌وگو کنید. برای اطلاع بیشتر درباره‌ی چگونگی مواجهه با انیمیشن‌های ابرقهرمانی، می‌توانید به مقالات کدومو در این زمینه مراجعه کنید؛ مثلا نوجوان‌های عنکبوتی. خلاصه: این انیمیشن برای فرزندان بالای ده‌سال شما توصیه شده است، کودکان در این سن، کم‌کم درحال ورود به سنین نوجوانی و درحال هویت‌یابی هستند، پس مهم است که با انتخاب محصولات رسانه‌ای درست و مطابق با ارزش‌های خانواده‌ی خودتان، به آن‌ها در این راه کمک کنید.

لیدی باگ و کت نویر یک زوج جذاب در مبارزه با جرم و جنایت هستند، اما رابطه‌شان به راحتی از نظر سرگرم‌کنندگی بر اکشن سریال غلبه می‌کند. همانند اکثر داستان‌های دو شخصیتی، باید ناآگاهی شخصیت‌ها از هویت واقعی یکدیگر را نادیده بگیرید و بپذیرید که تنها یک ماسک چشم و گوش‌های گربه‌ای می‌تواند مارینِت و آدرین را برای یکدیگر ناشناس کند. وقتی از این موضوع عبور کنید، تماشای پیشرفت رابطه‌شان سرگرم‌کننده است و جالب است که تفاوت‌های آن را در حالت ناشناس و غیرناشناس مشاهده کنید.اما این فقط نیمی از داستان است. وقتی که در سریال ماجراهای لیدی باگ و گربه سیاه با بدذات ها نمی جنگند، مارینت و آدرین نوجوانان معمولی هستند که با مشکلات معمول نوجوانان دست و پنجه نرم می کنند، از جمله درس خواندن، دوستان جدید پیدا کردن و کنار آمدن با همکلاسی های سخت گیر مثل کلویی (با بازی سلاه ویکتور) که رفتار مغرورانه و لوس او معمولا باعث می شود مارینت صبور و مهربان در چشم همکلاسی هایش محبوب تر شود. به طور کلی، پیام این سریال به کودکان این است که قلدری کردن نتیجه ای ندارد و اگر می خواهید دیگران شما را دوست داشته باشند، بهترین کار این است که خودتان باشید (البته به جز مواقعی که باید یک ابرقهرمان ناشناس باشید). این یک پیام خوب از یک داستان سرگرم کننده ابرقهرمانی است.