عصر یخبندان ۳ : ظهور دایناسورها

گله‌ی عجیب و غریب ما، این‌بار درپی رقم‌زدن ماجرایی متفاوت است. ماجرایی در دل سرزمین‌ «دایناسورها». «سید»، درنتیجه‌ی نگه‌داری از سه «بچه‌دایناسور» و دل‌بستگی به آنها، با مادرِ نه‌چندان مهربان آن‌ها همراه می‌شود، او نمی‌داند که به‌سوی مرگ می‌رود. گله باید سید را نجات دهد. «مندی» که تا پیش از این، پدر خوب خانواده بود و «دیه‌گو» درپی ترک گله بود، گم‌شدن سید، آن‌ها را دور یکدیگر جمع می‌کند. آن‌ها به کمک «باک»، راسوی کوچک؛ اما زبل و شجاع، در تلاش برای نجات سید هستند؛ ولی راه طولانی است و موانع بسیار. موانعی از جنس آبشار گدازه، دره‌ی مرگ و «غول ‌تشن» که دایناسوری عظیم‌الجثه و دشمن دیرینه‌ی باک است. حالا گله هم باید سید را نجات دهد و هم غول ‌تشن را از بین ببرد. در ادامه هنرنمایی باک را می‌ببینیم که سید را نجات می‌دهد و دشمن دیرینه‌اش، غول‌تشن را، رام خود می‌کند.

• به نظرت مندی، الی، دیه‌گو و سید می‌توانند خانواده باشند؟ یا فقط یک گروه هستند؟ به نظرت در دنیای واقعی، جنگیدن آدم‌های ضعیفی مثل باک با قدرتمندهایی مثل غول ‌تشن ممکن است؟ اعضای گله خیلی باهم متفاوت هستند؛ اما همدیگر را دوست دارند. در دنیای واقعی و برای آدم‌ها، چنین چیزی ممکن است؟ به نظرت چرا منفرد اینقدر بی‌تفاوت و مغرور شده بود؟ چرا اسکرات هیچ‌وقت به دانه‌ی بلوط نمی‌رسد؟ الی به‌عنوان یک مادر، می‌تواند قهرمان داستان باشد؟ خلاصه: سید با کار گروهیِ گله نجات پیدا کرد یا هوش و شجاعت باک؟

در عصر یخبندان، همه‌ی متغیرها در جریان است؛ خشونت، ترس، اعمال خوب و بد، زشتی و زیبایی و... . فصل مشترک این متغیرها، طنز است. ترسناک‌ترین اتفاقی که می‌تواند برای یک موجود زنده بیافتد، افتادن در آبشار گدازه یا خورده‌شدن توسط یک دایناسور است؛ اما چیزی که مهم است، این است که باید قلمروی شوخی و جدی در ذهن کودک تفکیک شود و این به کمک والدین و مربی میسر است. سعی کنید بدبودن اعمال نابهنجاری مثل دشنام‌دادن را به کودک نشان دهید و کمک کنید در جریان دیدن فیلم، خوب را از بد جدا کند. نکته‌ی دیگر اینکه ابرقهرمانی در انیمیشن به بالاترین سطح می‌رسد. موجود کوچکی چون باک، حریف غول ‌تشن است و همین کافی است برای روایت یک شجاعت غیرواقعی. (فارغ از پیام متعالی پیروزی هوش و شجاعت بر قدرت پوشالی) سعی کنید معنای شجاعت را به جز آنچه که در داستان است، برای کودک جا بیندازید. درنهایت اینکه عصر یخبندان، داستانی در بستر تاریخ کره‌ی زمین است. از این قصه، برای شرح جذاب سرگذشت سیاره‌ی زمین استفاده کنید. خلاصه: برای جلوگیری از اثرگذاری بیشتر اعمال نابهنجار فیلم، از ظرفیت داستان برای پررنگ‌تر‌شدنِ وجه تاریخی و پیام‌های متعالی نهفته در آن استفاده کنید.

اگرچه دو فیلم اول "عصر یخبندان" طنز و بررسی شخصیت‌های دوستان پیشاتاریخی غیرمحتمل بود، "سه‌گانه" کمتر از فیلم‌های قبلی جذاب است و بیشتر بر روی اکشن متمرکز است. مخاطبان قبلا نحوه تعامل شخصیت‌های اصلی را می‌دانند، بنابراین تمرکز داستان به جستجوی خطرناک سید و موانعی که مانی، دیگو، الی و برادر دوقلوی احمق‌شان (جاش پک، شان ویلیام اسکات) با آن مواجه می‌شوند، تغییر می‌کند. این موضوع برای صحنه‌های سه‌بعدی فیلم "عصر یخبندان: ظهور دایناسورها" خوب کار می‌کند، اما در این فرایند فیلم کمی از طنز و احساس خاص این مجموعه را از دست می‌دهد.تنها اضافه‌شدگی‌های جدید قابل‌توجه، باک (با بازی سایمون پگ، کمدین بریتانیایی) است، یک جنگجوی گوش‌دراز گوشه‌گیر که گروه را به سمت سید راهنمایی می‌کند، و سه بچه دایناسور که نمی‌توانند با دوستان عصر یخبندان خود بازی کنند (در صحنه‌ای بامزه در زمین بازی، وقتی سه‌قلوها هم‌بازی‌های جدید خود را می‌بلعند، این صحنه به یک ضیافت غیرمنتظره تبدیل می‌شود). و می‌توان گفت بهترین شخصیت جدید حتی یک کلمه هم حرف نمی‌زند: معشوقه اسکرات، اسکراته، یک موجود بالدار ماده که همانقدر که معشوقش علاقه دارد، به دنبال بلوط غیرقابل دسترس است. اسکرات و آن بلوط، نمونه‌ای کامل از کمدی فیزیکی در انیمیشن هستند و صحنه‌های آنها به تنهایی ارزش تماشا در سینما را دارند.